پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir
پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir

مطالب متنوع و خواندنی

چند پرسش و پاسخ

      عزیزان خواهش می کنم،  ضمن حفظ آزادی اندیشه و قلم،  تحقیق و تعلیل عمومی و میدانی داشته باشید،  تحلیل و بررسی های عمیق نماید،  با سادگی چیزی و مطلبی را بعنوان علم نپذیرید.

   پرسش:  اگر حمله اعراب دروغ است،  پس چه بر سر امپراتوری ایران ساسانی آمده است؟

   پاسخ انوش راوید:  این پرسش را بارها در پرسش و پاسخ ها جواب داده ام،  اساس تاریخ های دروغی نوشته شده،  توسط آکادمسین های استعماری،  بر پایه این است که هر چه آنها گفته و نوشته اند،  و با اسناد و مدارک تقلبی جا زده اند واقعیت است،  و در ادامه همان سبک کار استعماری،  آموزش های سنتی قرن 20 نیز اجازه تحقیق و تحلیل های مستقل نداده،  و گفته هر چه در کتابها می باشد،  باید همان را پاسخ دهید و نمره بگیرید.  اساس این پرسش از همین موضوع است،  باز گردم به پاسخ اصلی،  بر سر ساسانیان همان آمده است،  که بر سر 50 رژیم و سلسله و پادشاهی ایران تا کنون آمده،  و علت آنها ادامه رشد و تکامل تاریخ تمدن بوده است.

       در تاریخ تمدن چندین گذر مهم تاریخی داریم،  که تمدن قبلی به تمدن جدید می رود،  و پس از طی زمان لازم در تاریخ و فرهنگ یادگیری،  مرحله گذر و تمدن جدید شروع می شود.  شاهنشاهی ساسانیان بر بخشی از حکومت اشکانیان بنا شد،  و مردم سرزمین وسیع ایران دیگر نمی خواستند،  به دوره قبل از اشکانیان یعنی شاه خدایی بازگردند،  و آنها بیشتر تمایل به تمدن جمهوری قبیله ای اشکانی داشتند،  که مرحله ای پیشرفته از شاه خدایی بود،  عزیزان بارها در این باره توضیح داده ام،  به لینکها مراجعه نمایید.  بهمین جهت در دوران شاهنشاهی ساسانیان،  برخورد دائم با قبایل کاملاً مشهود است،  و در تاریخ بسیار نوشته شده است.  معمولاً و آنچه که تاکنون می دانیم،  حکومت های پادشاهی و شاهنشاهی بدون یاری عوامل دینی خودشان،  نمی توانستند به مردم حکومت کنند،  در دوران پادشاهی قاجاریه و شاهنشاهی پهلوی بوضوح مشخص است.  در اینگونه حکومتها کشور سه بخش عمده را شامل می شود،  یک ضلع توده مردم،  یک ضلع حاکمان و نظامیان آنها،  یک ضلع روحانیون وابسته به حکومت.

      این یک اصل است،  و در تمام تاریخ دیده می شود،  شاهنشاهی ساسانیان برای ادامه حکومتشان ضلع سوم کشور یعنی روحانیون را قدرت بخشیدند،  و آنها باعث شدند مردم از دین و ملکشان زده شوند،  و حتی مهاجرت های عمده پیش آمد،  که از پس آنها سیستان و خراسان به جای کنونی آنها رفت،  در جغرافیای تاریخی و جاهای دیگر وبلاگ مشروح نوشته ام،  به جغرافیای تاریخی و یا نام های جغرافیایی مراجعه شود.  همین عامل فشار دینی به مردم باعث شد،  توده های مردم دنبال دین و موضوع جدید بگردند،  و ده ها دین و فرقه مذهبی ساخته یا احیا شد،  منجمله صابرین و مزدکی و مانوی،  و سپس اسلام توسط بخشی از مردم برگزیده شد،  و در نبرد هایی،  که در ایران دو قرن زمان برد،  مردم مسلمان شدند،  ولی در کوهستان های آنها تاکنون عده ای ایزدی باقی مانده اند (یزدیان کردستان عراق)،  در چین استان تا آخر صفویه مردم مسلمان شدند،  در نورستان اوگان استان،  تا همین 150 سال پیش مسلمان شدند،  تمام این ماجراها هیچ ربطی به دروغ حمله اعراب ندارد.

   سفارش:  عزیزان بگردید جزئیات را بیابید،  از بانو پرنیان حامد یاد بگیرید،  که فقط از میان حدود 10 کتاب تاریخی ایرانی،  جزئیات تاریخ اسکندر ایرانی را یافت.  من نیز بمرور هر آنچه را که حاصل از تحقیق و تحلیل های شخصیم می باشد،  منتشر کرده و می کنم.

   پرسش:  در اواخر ساسانیان ایران و روم و چین کجا بودند؟

   پاسخ انوش راوید:  ایران از خط میانه زاگرس تا کناره شرقی فرات بمرکزیت تیسفون و حومه بزرگ بغداد بود،  چین همان چین استان،  که شرق زاگرس تا خراسان کنونی را شامل می شد،  و بمرکزیت شهر کاشان بود،  روم کشور ترکیه کنونی به مرکزیت شهر استانبول بود.  در واقع داستان سه فرستاده یا پیک مسلمانان،  به این سرزمینها رفتند،  و در دروغ های تاریخی چین را به کشور چین،  و روم را به کشور ایتالیا برده اند.

   پرسش:  بنظر من شما بخوبی نتوانستید ساختگی بودن داستانهای دروغ حمله اعراب ر ا نشان دهید،  آیا درست می گویم؟

   پاسخ انوش راوید:  بارها نوشته ام تاریخ یک علم است مانند همه علوم،  و پایانی برای آن نیست،  و هر آن دچار تغییرات می شود،  و نوشته ام آنچه که من می گویم نظرات شخصی من است،  نه خود تاریخ.  این نوشته ها برای این است،  که جوانان باهوش ایران دقت کنند و هوشیار تر باشند،  که ممکن است واقعیت های چیز دیگری باشد،  و براحتی و سادگی اغفال دروغ های قدیم و جدید نشوند.  بارها نوشته ام تاریخ را باید فرهنگستان تاریخ ایران بنویسد، و تأیید موقت نماید،  فرهنگستان که از میان اندیشمندان تاریخ (نه حافظه محوران دانشگاهی) تشکیل شده باشد،  مشروح در سخن وبلاگ.  در مورد مسائل تاریخ مطرح شده در وبلاگ،  هزاران صفحه و پست نوشته و صدها پرسش را پاسخ گفته ایم،  گویا نظر شما دو علت عمده دارد،  یا اینکه نخوانده اید،  یا توجه نداشته اید.

    در واقع ظلم و ستم و خودکامگی حاکمان،  شاه و دین درباری،  در اواخر دوران شاهنشاهی ساسانیان،  باعث قیام های مردم ایران گردید.  نباید با سادگی اغفال ترفند های تاریخ نویسی های شاه های وابسته به استعمار و امپریالیسم شد،  و در ادامه خواسته آنها،  حمله بیگانگان را،  براحتی و بدون هیچ سند و مدرک تاریخی،  بجای تاریخ واقعی و حرکت های مردمی جا زد.  با دروغ اینگونه حملات،  کلاه بزرگی سر روشنفکران گذاشته اند،  در واقع این دروغها باعث شده،  اصل تاریخ یعنی قدرت مردم حذف گردد.  دشمنان ملت و تاریخ ایران،  هیچ سند و مدرک،  غیر از یک مشت کاغذ جعلی برای این دروغ های حمله به ایران ارائه نمی دهند،  یک سنگ نوشته،  یک قلعه،  حتا یک مهر و شمشیر بجا مانده از این دروغ های بزرگ،  در ایران و یا سرزمین حمله کنندگان،  بعنوان سند و دلیل حمله،  و توانایی نظامی و تدارکاتی و پشتیبانی و غارت وجود ندارد.  می گویند عرب و مغول انبوه انبوه اجناس قیمتی به کشور های خودشان بردند،  ولی حتی یکی از آنها در موزه هایشان وجود ندارد،  درصورتیکه از اسکندر ایرانی که بیش از هزار سال پیش از آنها بوده،  هزاران سند و مدرک واقعی در ایران و اروپا وجود دارد.  دشمنان تاریخ ایران،  مبارزات منفی و مثبت توده های مردم را،  در اندازه اقدام های تروریستی،  شورش های کور و درهم،  و یا در پناه لشکر شاه دیگر،  پائین آورده و داستان سرایی کرده اند.

   پرسش:  درباره نفوذ فرا زمینی ها در تاریخ هخامنشیان توضیح دهید؟

   پاسخ انوش راوید:  این داستان فرا زمینی ها در ادامه فیلم کردن مردم است،  که توسط عواملی برای پول و اسم و رسم و یا خواسته استعماری ساخته و پرداخته شده است.  کتاب و فیلم های فرا زمینی هیچ نشان و سند و مدرکی ارائه نمی دهند،  جز اینکه با ترفند های خاص افراد ساده را تحت تأثیر قرار می دهند.  یکی از مهمترین کار های آنها این است که دست آورد های تاریخی اندیشمندان و دانشمندان تاریخ ایران،  و قاره کهن و شمال آفریقا را از فرا زمین بگویند، زیرا غربی ها به این دست آورد های تاریخی بشدت حسادت می کنند.

   توجه: عزیزان جوانان باهوش ایران،  خود شما هم بنویسید و فیلم بسازید،  و از تاریخ و فرهنگ خودتان دفاع کنید، و سادگان اغفال شده را آگاه نمایید.  همچنین اجازه ندهید توده های مردم ایران،  و ساده ها بازیچه تلویزیون های استعماری شوند،  زیرا این بازیچه شدن،  آخر عاقبت خوبی نخواهد داشت.   

   پرسش:  آیا عربها قوی تر و سازمان یافته تر از ایرانیان بودند که توانستند به ایران پیروز شوند؟

   پاسخ انوش راوید:  هیچ نشان تاریخی از اینکه اعراب در 1500 سال پیش،  تا دوره اول اسلام سازمان یافته باشند،  وجود ندارد.  هم اکنون اعراب کشور عربستان و یمن اردن و حتی عراق،  در سازمان قبیله ای دینی هستند،  و قبل از اسلام آنها فقط در قبایل اولیه بودند،  به داستان لورنس عربستان مراجعه نمایید.

عکس تعدادی از اندیشمندان و دانشمندان تاریخ ایران،  عکس شماره 2977.

   مهم:  بعد از ساسانیان،  ایرانیان حتی یک مرحله تاریخ اجتماعی از دوران سازمان قبیله ای اشکانیان پیشرفته شدند،  و وارد سازمان قبیله ای دینی در ساختار های تاریخی اجتماع شدند،  و در حدود پنج قرن با وجود آزادی اندیشه و قلم بوجود آمده،  توانستند بیشترین تعداد اندیشمند و دانشمند را به جهان عرضه کنند،  که آنها پایه گذار علوم امروزی شدند.  هر یک از آنها افتخار ما ایرانیان می باشند،  اگر اسلام بزور و قدرت شمشیر وارد ایران شده بود،  هرگز چنین اتفاقی مهمی در تاریخ ایران نمی افتاد.

      هر یک از آنها در قرون اولیه اسلام بشدت ملی گرایی ایرانی داشتند،  اگر ایرانیان بزور و با حمله و کشتار اعراب مسلمان شده بودند،  با اسلام و دست آورد های بیگانه مبارزه می کردند،  و آنرا نفی می نمودند،  نه اینکه در انکشاف اسلام بکوشند.  اگر شخصی در این زمانه خود را تاریخ دان ملی می نامد،  و بگوید ایرانیان با حمله و کشتار اعراب مسلمان شدند،  درست برعکس ناسیونالیسم این انبوه اندیشمند و دانشمند تاریخ ایران گفته،  بنابر این بوضوح تضاد در حس ملی گرایی و درک تاریخی او آشکار می شود.

   پرسش:  پیامد های حمله اعراب به ایران تا به امروز باقی است آنرا چه می گوید؟

   پاسخ انوش راوید:  این دیدگاه شماست،  ایرانیان از بدو اسلام بیشترین تلاش را برای گسترش اسلام نموده اند،  بارها در این باره توضیح نوشته ام،  از دستور و اصول زبان عربی قبل از اسلام،  تا تفسیرها و حدیث های دینی،  از مسجد و دانشگاه الازهر تا مساجد کنونی در افریقا و آمریکای جنوبی،  این چه کار به یورش دروغ دارد.  عزیزان فقط ببینید چه کسی با گفتن و نوشتن داستان دروغ و کشتار اعراب در ایران،  و دروغ حمله و کشتار ساسانیان از اعراب،  سود می برد،  فقط و فقط استعمار و امپریالیسم،  همان نیرویی که کنترل سیستم آموزشی جهان را در قرن گذشته،  و حتی امروزه در اختیار دارد.

   پرسش:  پس جنگ های متعدد بین ایرانیان و اعراب را چه می گویید؟

   پاسخ انوش راوید:  همیشه و در تمام دوران تاریخ،  جنگ های داخلی بین مردم یک کشور یا یک سرزمین وجود داشته،   جنگ های داخلی قرون اولیه اسلام در ایران،  بین مسلمانان ایران و ایرانیان غیر مسلمان بوده است. همانگونه که این جنگها بصورت گسترده تا 150 سال پیش ادامه داشت،  آخرین آنها در نورستان بوده است.  هم اکنون بین طالبان،  و حکومت بخش شرقی ایران قدیم،  کم و بیش جنگ ادامه دارد.  بسیاری از این جنگها بدیل سیاسی توسط استعمار گران بزرگتر و مهمتر جلوه داده شده است،  تا بتوانند از تاریخ گل آلود شده،  نفت و معادن و منابع و منافع سید کنند.

   جالب:  جنگ نرم و سخت بین بازماندگان ایرانی دوران ساسانی،  با ایرانیان بعد از آن،  تاکنون ادامه دارد،  و در جریان است.  این جنگ می تواند باعث رشد و انکشاف علم،  منجمله تاریخ شود،  فقط جوانان باهوش ایرانی باید دقت کنند،  بازیچه دست عوامل استعماری نشوند.

   پرسش:  اگر حمله مغول دروغ است چرا بخشی از مردم افغانستان قیافه چینی دارند؟

   پاسخ انوش راوید:  ده ها بار به این پرسش در پرسش و پاسخ ها و شبهات دروغ حمله مغول جواب داده ام،  بهترین راه برای مشروح دانستن این است،  که به سایت های مردم هزاره جات و بامیان و... بروید.  در این مورد کوتاهی بنویسم،  قبل از مهاجرت های دولتی زمان سلسله هخامنشیان که بصورت محدود و کم جمعیت انجام می شد،  و مهاجرت های مردمی دوران شاهنشاهی ساسانیان به شرق،  و بویژه به کشور های افغانستان و تاجیکستان،  مردمان این سرزمین ها از اقوام ساخا بودند،  که در تاریخ به سک یا سگ مشهور شده است.  در اینجا بگویم قبلاً درباره ساخا استان توضیح نوشته ام،  که دست استعماری روسیه،  نام ساخا استان را به سیبری تغییر داد.  بهمین جهت بخشی از مردم افغانستان از نظر قیافه شباهت به مردم ساخا استان تاریخی،  یعنی اقوام شمن، آینو، زینا و... دارند.  البته تأثیر تاریخی و ژنتیکی تعدادی،  بر اثر ازدواج با زوار بودایی کشور چین کنونی،  و یا دختران خریداری شده از آنجا می باشد.

  قبلاً عکس های زیادی از مردم هزاره جات و بامیان در وبلاگ گذاشتم،  دقیقاً دو گونه چهره در این ولایت فارسی زبان وجود دارد،  یکی چهره های ساخایی،  و دیگر چهره های روشن ایرانی.  علت زبان فارسی آنها نیز از مهاجرت های تاریخی ایرانیان است،  بویژه در زمان بوداسپ ایرانی،  که بعد های به دین بودایی تغییر کرد.  وظیفه جوانان باهوش تاریخ دان ایرانی این است،  که از تاریخ و حقوق تاریخی ایران دفاع کنند،  نه اینکه چشم و گوش بسته کتابها و فیلم های استعماری را بپذیرند.

   پرسش انوش:  آیا شما تاکنون اعتراضی به دولت روسیه،  برای نام جعلی سیبری، که بر ساخا استان گذاشته اند،  کرده اید؟

   پرسش:  نظر شما در باره پورپیرار و نوشته های ایشان چیست؟  آیا پورپیرایسم یا غیاث آبادیسم وجود دارد؟

   پاسخ انوش راوید:  آقای پورپیرار خدمت بزرگی به تاریخ ایران و جوانان باهوش اهل تاریخ ایران کرد،  آنها را با دروغ و دروغگویی در تمام جوانب تاریخ آشنا کرد،  و با نوع نگارش و دانش خود،  محوری برای بحث و گفتگو باز نمود.  از اینکه او درست یا غلط می گوید یا نمی گوید مهم نیست،  همانگونه که بارها نوشته ام،  تاکنون هر آنچه از تاریخ نوشته و گفته شده است،  از جانب هر کس،  چه فرنگی،  چه ایرانی،  نظرات شخصی آنهاست،  و هیچ کدام توسط هیچ فرهنگستان تاریخ تأیید نشده است.

      مشکل ما با آقای پورپیرار در نوع درک و اندازه و دانش ایشان نیست،  یکی از خواسته های ما آزادی اندیشه و قلم است،  حداقل در محیط مجازی و اینترنت.  بانو پرنیان حامد گرامی،  چند پرسش از ایشان داشت،  و بجای پاسخ گویی،  یک فرد با نام نشان الکی مقداری پرت و پلا نوشت.  در هر صورت افرادی مانند او یا آقای غیاث آبادی،  باعث تحریک و تحرک جوانان باهوش علاقمند به تاریخ می شوند،  که به آنها پاسخ دهند،  و این خیلی مهم است.  قبلاً توضیح داده ام،  در این قرن استعمار نو،  علاقه ای به تاریخ و تاریخ نویسی ندارد،  دیدگاه و تحلیل این روش،  کاملاً متفاوت با دوران استعمار است،  یعنی دیگر حنای این افراد رنگی ندارد.

      هر ایسمی می تواند وجود داشته باشد،  ولی با چه تعلیل و تحلیلی،  وقتی یک ایسم اهمیت دارد،  که اشاعه کننده علم و دانش باشد،  و قدرت رشد و تکامل داشته باشد.  من بارها ابراز امیدواری کردم،  که روزی برسد هر جوان باهوش ایرانی،  در تخصص خودش تز و دکترین،  و حتا مکتبی برابر با اصول قوانین بین المللی و کشور ایران داشته باشد،  و این موضوع در نهایت کمک به آزادی اندیشه و قلم،  و رشد و تکامل فکری و علمی در هر تخصص می کند.  در این باره می توان صفحات زیادی نوشت،  و تفسیر و بررسی کرد،  که خود آن تخصص ویژه ای می طلبد.

    سازمانها و افرادی که با مردم ایران و تاریخ و جغرافیای ایران دشمنی کنند،  ما به آنها ابراز انزجار و تنفر می کنیم،  تشخیص درست یا غلط این موضوع،  فقط در توان توده جوانان باهوش ایران است،  آنها نیز چون ما برداشت و انتشار داشتند،  که در اینترنت براحتی قابل دیدن است.

   پرسش:  چرا شما بجای ذکر تولید آسیایی از سازمان قبیله ای نام می برید؟

   پاسخ انوش راوید:  تولید آسیایی خیلی کلی است،  چه از نظر زمان و مکان و چه از نظر درک در تاریخ تمدن،  مارکس و انگلس و کلیه نویسندگان آن دست،  نتوانستند تعلیل و تحلیل درست از موقعیت های آسیا و قاره کهن ارایه دهند،  و علت عدم موفقیت آنها هم در نگرش این دو قاره همین بود.  یک مثال بزنم،  در زمان پادشاهی قاجاریه و درست زمانی که مارکس و انگلس تحقیق و تحلیل می کردند،  ایران در دو دوران تمدنی از ساختار های تاریخی اجتماع بسر می برد،  یکی سازمان قبیله ای دینی،  و دیگری فئودالی پیشرفته.  قرار دادن یک واژه بنام تولید آسیایی در ایران کاملاً بی معنی،  و متفاوت از واقعیت های کشور بود.  همین زمان بخش هایی از آسیا در ابتدای بورژوازی،  و بخشی هایی نیز در قبیله های اولیه بودند،  و همه بطور کلی متفاوت با هم.  در کل درهم کردن قاره کهن با قاره آسیا،  برای تحقیق و تحلیل های اجتماعی و اقتصادی خود غیر علمی است.  آنها در دروغ های تاریخ غرق بودند،  و چیزی از واقعیت های تاریخی نمی دانستند،  حتی نمی توانستند تصور کنند که چقدر زیاد در تاریخ دروغ است،  بنابر این در تحقیق و تحلیل های خود،  کم و بیش اشتباه می کردند.

   پرسش:  چر من به سختی می توانم این حمله ها به ایران را دروغ بدانم؟

   پاسخ انوش راوید:  از ابتدای چشم باز کردن،  و از ابتدای دیدن تلویزیون و کتاب و مدرسه،  با ترفند گفتن این دروغها،  ملتها را سرکار گذاشتند،  تا سود خودشان را ببرند.  برای همین دروغها ملکه ذهنی شما شده اند،  که من از آن بنام سندرم اسکندر مقدونی نام برده ام.  پدر و مادر بزرگهایم با اینکه اشخاص تحصیل کرده ای در مکتب خانه و آزاد بودند،  به هیچ وجه دروغ های حملات به ایران را نمی پذیرفتند،  حتی من وقتی در مدرسه این دروغ ها را می آموختم،  با آنها بحث داشتم،  و معصومه خانم بزرگ می گفت:  بشما دروغ یاد داده اند.   بویژه در حکومت گذشته ایران سعی می کردند،  مردم را از تاریخ بیرون بکشند،  و تاریخ را در اندازه کرنولوژی پائین بیاورند.  این دروغ گویی ها همچنان ادامه دارد،  با وجود وبلاگ انوش راوید،  جوانان باهوش تر زودتر و باهوشها کمی دیرتر متوجه خواهند شد،  و طولانی نخواهد کشید که حکومتها هم مجبور می شوند،  دروغها را از سیستم آموزشی بردارند.  اگر آگاهی درباره دروغ های تاریخ دیر درک و مفهوم شود،  با وجود تکنولوژی های نوین،  دشمنان خواهند توانست دروغ های جدید تری بسازند و بگویند،  و متعاقب آن سرنوشت جدیدی را برای ایران و ایرانی و قاره کهن رقم خواهند زد،  که هم اکنون مشغول هستند.

   پرسش:  در جایی خواندم شما پوپیرار هستید،  درست است؟

   پاسخ انوش راوید:  خیر،  من در یک روستای زیبا در شمال سبز ایران زندگی می کنم،  و ایشان گویا در لندن هستند،  و دیدگاه های کاملاً متفاوت داریم،  هر چند ما هر دو حمله مغول به ایران را دروغ می دانیم،  اما با تحقیق و تحلیل های متفاوت.  یک پرسش از شما دارم اگر به آن پاسخ گفتید،  متوجه این اختلاف دیدگاهی من با آقای پورپیرار خواهید شد،  البته بروید خوب مطالعه و تحقیق کنید،  سپس جواب دهید.

   پرسش از همگان:  آیا شما می دانید چرا به حکومت چهارصد ساله بابری فارسی زبان در کشور هندوستان،  می گفتند حکومت مغولی؟ 

بابری های ایرانی بودند

      بابری ها که حاکمان نیمه شمالی کشور های،  هندوستان و پاکستان و بخشی از افغانستان بودند،  چهره های کاملاً ایرانی داشتند.  آنها زبان فارسی،  و آثار معماری و هنری،  لشکری و کشوری تاریخی ایران را در هند پیاده کردند.  در زمان بابری کشور هندوستان در اوج شکوفایی اجتماعی و اقتصادی قرار گرفت،  و کشتی های بازرگانی آنها به خلیج فارس رفت و آمد گسترده داشتند،  و کاروان های آنها جاده ادویه و شهر های مسیر را رونق بیش از بیش دادند.  در بسیاری از داستانها و نوشته های تاریخی بابری،  آنها از خودشان بعنوان پارسی نام برده اند،  مانند،  شاهزاده پارسی، دلاور پارسی و غیره پارسی،  و کلاً پارسی ها هندوستان قدرتی شدند،  اما در تاریخ نویسی آکادمیک غربی از آنها بعنوان مغول و مغولستانی Mongolia نام برده شده است،  نه مغ + لی.  آنها در گسترش اسلام با معماری ایرانی تا بنگال غربی و شرقی و آسیای جنوب غربی،  کار های مهمی کردند.

   عکس تاج محل در هندوستان،  عکس شماره 4100،  در دوران حکومت بابری کار های عمرانی زیادی در کشور هندوستان و پاکستان انجام شد،  ولی بدلایل سیاسی و استعماری،  همه را بنام مغول Mongolia جا زدند،  و حتی یک شجره نامه کاملاً جعلی و ساختگی برای بابری ها نوشتند،  خود این یکی داستان دشمنی با تاریخ ایران و ایرانی هم سر دراز دارد.  جوانان باهوش ایران،  در این قرن با وجود امکانات فراوان،  اجازه ندهید که دشمنان تاریخی ایران،  ایرانی را شکست خورده از هر کور و بی سواد گویند،  و هر سرزمین و مکان تاریخی را غیر ایرانی بنامند.  کوتاهی شما در این موارد،  باعث پررو شدن آنها می شود،  و می گویند حال که جوان ایرانی چنین است،  و توانایی دفاع از تاریخ خود را ندارد،  پس بگویم سه جزیره خلیج فارس از آن ماست،  و به اینجا و آنجا دست اندازی کنند،  از حق تاریخی خود کوتاه نیایید.

      عزیزان تحقیق و تحلیل های مستقل ایرانی با منابع اصیل ایرانی بکنید،  بدون تکیه بر کتاب های آکادمیک گرفته غربی یا دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ.  از بانوی گرامی پرنیان حامد یاد بگیرید که از معدودی کتاب اصیل ایرانی،  تاریخ اسکندر ایرانی را بیرون کشید،  و یک افشا گری بزرگ درباره دروغ های تاریخ نمود.

   کلیک کنید:  پاسخ به شبهات دروغ حمله عرب به ایران

   کلیک کنید:  پاسخ به شبهات دروغ حمله مغول به ایران

   کلیک کنید:  پاسخ به شبهات دروغ حمله الکساندر به ایران

 یادی از دکتر گنجی پدر جغرافیای ایران

      از زمانی که پنج شش ساله بودم،  با کمک مادرم تمام نقشه های جغرافیایی،  کشورها،  پایتختها و جمعیتها و غیره را حفظ نمودم بودم،  و همیشه در مهمانی ها و دور هم جمع شدن بزرگترها،  مسابقه ترتیب می دادند و از من نام پایتختها و موقعیت دیگر کشورها را می پرسیدند،  و مقدار زیادی سرگرمی و تعجب در پی داشت،  مشروح در اینجا.  جغرافیای ابتدای تاریخ است،  اگر ما می خواهیم از تاریخ بدرستی بدانیم،  حتماً باید از جغرافیا و به تمام معنی آن خوب بدانیم،  بهمین جهت در کنار یادی از بزرگان تاریخ نویسی نوین ایران،  باید نام و یاد بزرگان جغرافیای معاصر ایران هم داشته باشم.

      دکتر محمد حسن گنجی،  ۲۱ خرداد ۱۲۹۱ خورشیدی در بیرجند به دنیا آمد،  پس از پایانتحصیلات مقدماتی در ‏مدرسه شوکتیه بیرجند،  وارد دارالمعلمین عالی تهران شد،  و در‎ ‎رشته تاریخ و جغرافیا به دریافت درجه کارشناسی ‏نائل گردید.  سپس به‎ ‎عنوان دانشجوی برگزیده به اروپا اعزام شده،  و در دانشگاه ویکتوریا منچستر انگلستان به تحصیل ادامه داده،  و در ۱۳۱۷ خورشیدی،  لیسانس تخصصی خود را در جغرافیا اخذ نمود.  وی بار دیگر در ۱۳۳۱،  با استفاده از بورس تحصیلی عازم آمریکا شد،  و دکتری خود را در رشته جغرافیا،  از دانشگاه کلارک دریافت داشت.

      دکتر ‏گنجی پس از بازکشت به ایران،  در دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد،  و با درجه استادی در سال ۱۳۵۸ بازنشسته گردید.  با این حال وی هیچ گاه دست از کار نکشید،  و از ۱۳۶۴ با مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی همکاری نمود،  از ۱۳۷۰ به عنوان مشاور رئیس دانشکده علوم زمین با دانشگاه شهید بهشتی همکاری‏‎ ‎داشت.  وی علاوه بر مدیریت گروه جغرافیا،  ‏ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی و معاونت‎ ‎دانشگاه تهران،  ریاست اداره کل هواشناسی ایران و ریاست هواشناسی‎ ‎منطقه آسیا را نیز بر عهده داشت،  و نیز عضو کمیته ‏اجرایی سازمان هواشناسی جهان بود.

      دکتر گنجی در کنار فعالیت‎ ‎خود در دانشگاه تهران،  از مهر ۱۳۳۵ تا ‏مهر ۱۳۴۷ ریاست اداره کل هواشناسی‎ ‎ایران را نیز عهده دار بود.  در این مدت وی نماینده ثابت دولت ‏ایران در سازمان‎ ‎هواشناسی جهانی،  به مدت ۵ سال ریاست هواشناسی منطقه آسیا به مدت ۵ سال،  و ‏عضویت‎ ‎کمیته اجرایی سازمان مزبور را برعهده داشت.  از اردیبهشت ۱۳۴۲ تا‏‎ ‎مهر ‏‏۱۳۴۷ معاونت پارلمانی وزارت راه،  و در زمان ریاست دانشگاهیِ پروفسور رضا،  از ۱۳۴۷ به مدت ‏یک سال پست معاونت اداری و مالی دانشگاه تهران را عهده دار شد.  آنگاه پس از چندی مشاور دانشگاه گردید،  ‏و سپس از خرداد ۱۳۵۳ عهده دار ریاست‏‎ ‎دانشکده ادبیات و علوم انسانی گردید،  و تا پایان خدمت ۳۷ ساله دانشگاهی خود در این‎ ‎سمت باقی بود.

      وی در بهمن ۱۳۵۴ بازنشسته گردید،  و از ‏مهر۱۳۵۴تا پایان سال ۱۳۵۷ ریاست مؤسسه آموزش عالی امیر شوکت الملک علم بیرجند را‏‎ ‎برعهده ‏داشت.  از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ مشاور رئیس سازمان جغرافیایی نیرو های مسلحبود.  از ۱۳۷۳ نیز با سمت مشاور دانشکده علوم زمین‏‎ ‎دانشگاه شهید بهشتی در طراحی و ‏اجرای برنامه ‌ها مشارکت داشته ‌است.  همچنین از سال۱۳۶۵عضویت بخش جغرافیایی سازمان مطالعه و ‏تدوین کتب دانشگاهی را دارا بوده،  و با بیشتر دانشگاه ‌های تهران،  بویژه دانشگاه تربیت مدرس ‏در دوره ‌های دکترای‎ ‎جغرافیا،  تدریس و همکاری داشته ‌است.  همچنین عضویت کمیته رهبری اطلس اقلیمی ‏ایران را‎ ‎در سازمان هواشناسی برعهده داشته ‌است.  از دیگر مشاغل وی می‌توان به موارد زیر اشاره‎ ‎کرد:

     عضو مادام العمر انجمن جغرافیائی انگلستان،  عضو سابق انجمن سلطنتی مردم‎ ‎شناسی انگلستان و ایرلند،  عضو شورای عالی آمار،  عضو هیأت تحریریه دائره المعارف‎ ‎بریتانیا،  عضو افتخاری انجمن ‏آمریکایی پیشرفت علوم،  عضو شورای عالی مردم شناسی،  عضو انجمن جغرافیائی کشورهای آسیا و ‏آفریقا،  عضو کمیته ملی آبشناسی یونسکو،  عضو هیأت ممیزه دانشگاه تهران،  عضو کمیسیون ‏بورس های دانشگاهی،  عضو کمیسیون‎ ‎همکاری فرهنگی ایران و فرانسه دانشگاهی،  عضو کمیته ‏جغرافیائی فرهنگستان ایران،  عضو شورای عالی جغرافیائی وابسته به سازمان جغرافیائی کشور،  عضو کمیته‎ ‎برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش،  عضو هیأت امنای مدرسه عالی بازرگانی رشت،  عضو هیأت امنای مدرسه عالی علوم اراک،  عضو هیأت امنای مدرسه عالی فنی تهران،  عضو ‏اتحادیه انجمن‌ های علمی،  رئیس اولین کنگره جغرافیدانان ایران ۱۳۵۲، عضو‎ ‎شورای دانشگاه ‏تهران،  اولین رئیس انجمن جغرافیدانان ایران ۱۳۵۳ تا‏۱۳۵۷.

      ایشان‎ ‎همچنین نشان درجه سه در خدمات دولتی را دریافت کرده ‌است،  و از اوایل‎ ‎انقلاب ‏تا هم اکنون بالغ بر ۶۳ لوح تقدیر از مراکز آثار و مفاخر علمی،  چهره های‏‎ ‎ماندگار،  انجمن‌ های علمی ‏جغرافیایی و دانشگاه‌ ها دریافت کرده ‌است.  در ۱۳۵۴ به عنوان استاد ممتاز دانشگاه تهران انتخاب شد.  وی در بیست و نهمین کنگرهٔ ‏اتحادیهٔ بین المللی جغرافیایی در کره‎ ‎جنوبی در سال ۲۰۰۰ میلادی به عنوان یکی از ۱۵ جغرافی دان ‏برجستهٔ جهان شناخته شد،  ‎ ‎سازمان هواشناسی جهانی،  جایزه علمی سال ۲۰۰۱ خود را به وی اعطا ‏کرد.

      عکس زنده یاد دکتر گنجی،  عکس شماره 812 ،  ایشان در 28 تیر 1391 خورشیدی در سن یکصد سالگی،  بر اثر زمین خوردن در منزل شخصی خود،  دچار خونریزی مغزی شد.  ایشان به بیمارستان پیامبران منتقل،  و تحت عمل جراحی قرار گرفت،  ولی متأسفانه فوت گردیدند.

نادر ترین زبان های دنیا

      زبان های بسیار زیادی در نقاط مختلف دنیا وجود دارند،  ولی برخی از آنها بسیار عجیب هستند،  به طوری که شاید هیچ کس در دنیا اسم آنها را نیز نشنیده باشد.  در کشور ایران نیز زبان های محلی بسیاری وجود دارد،  که ناشناخته مانده،  گاهی از بین رفته اند،  یا در حال پاک شده از صفحه جغرافیای ایران می باشند.  باید جوانان باهوش هر روستا و هر شهر و دیار،  نسبت به حفظ و نگهداری یا ضبط زبان بومی و محلی خود اقدام کنند،  و نسبت به شناساندن آن در اینترنت و نشریات فعال باشند.

      به تازگی سازمان یونسکو زبان «هرتوین» را به عنوان نادر ترین زبان دنیا انتخاب کرده است،  که مردمان «سیرانی» به آن سخن می گویند.  این در حالی است که این افراد تنها 4 نفر هستند.  این افراد در روستای «اکین دوزو» ترکیه زندگی می کنند،  و به گفته خودشان بر اثر مهاجرت به اروپا،  زبانشان در معرض انقراض قرار گرفته است.  البته این افراد بسیار نگران زبانشان هستند،  چرا که جوانان تمایلی به یادگیری آن را ندارند،  و هر لحظه این زبان رو به نابودی می رود.  سازمان یونسکو با توجه به خطراتی که این زبان را تهدید می کند،  آن را به ثبت جهانی رساند،  تا شاید بتواند یاد آن را پس از انقراض نیز حفظ کند.  می گویند در 70 سال گذشته نزدیک به 200 زبان نادر دیگر از بین رفته اند،  و زبان های باستانی کاملا در حال انقراض هستند.

   پرسش:  عزیزان ایرانی،  جوانان باهوش ایرانی!  چرا ساکت و آرام هستید؟  بسیاری از زبان های محلی و روستایی ایران دچار همین مشکل هستند،  چرا هیچ یک برای معرفی آنها به سازمان یونسکو اقدام نکرده اید؟  آیا می دانید با از بین رفتن زبان های کم جمعیت،  در آینده برای بررسی واقعیت های تاریخی دچار مشکل خواهیم شد؟

   عکس انوش راوید هنگام گفتگو با یک مرد زرتشتی،  درباره زبان های محلی کم جمعیت زرتشتی ایران،  شیراز تابستان 1387 خورشیدی،  عکس شماره 4454.  متأسفانه نوار این گفتگو از گوشیم پاک شد،  امیدوارم فرصت دوباره برای دیدار مردمان قدیمی بیابم.

کمانچه ایرانی است

    در ادامه بگیر بگیر دو قرن گذشته،  یک و نیم قرن پیش ایران کوچک را گرفتند،  امروزه در آخرین بگیر بگیر می خواهند کمانچه را هم بگیرند،  جمهوری آذربایجان دارد کمانچه را بنام خودش در جهان معرفی و ثبت می کند.  البته در کل چندان تفاوتی ندارد،  زیرا در طول تاریخ خود آن کشور کوچک،  از نظر جغرافیایی سیاسی و اجتماعی،  با ایران کنونی یکی بوده است،  و گاهی بنام ایران کوچک یا اران،  یا بخشی از آذربایجان ایران گفته می شده است.  ولی باید توجه داشت،  تاریخ گذشته متفاوت از بازی های سیاسی این دوره است،  و باید جوانان ایران هوشیار باشند،  و ترفند های امپریالیسم نو را افشا کنند و با آنها مقابله کنند.

      کَمانچه یکی از ساز های زهی یا آرشه ای ایران قدیم و موسیقی قاره کهن است،  جنس قسمت‌ های مختلف آن چوپ (بویژه توت و افرا)، پوست، استخوان و فلز می باشد.  این ساز علاوه بر شکم، دسته و سر، در انتهای تحتانی ساز پایه نیز دارد،  که روی زمین یا زانوی نوازنده قرار می‌گیرد.  اولین نشانه ‌های تاریخی در مورد کمانچه در کتاب موسیقی الکبیر اثر ابونصر فارابی در قرن چهارم هجری دیده شده ‌است.  او در این کتاب از کمانچه با نام عربی آن، رباب یاد می‌کند.  کمانچه در دوران صفویه و قاجاریه جزو ساز های اصلی موسیقی ایران بوده‌ است.  نخستین صدای ضبط‌ شده کمانچه به اوایل قرن بیستم میلادی بر می‌گردد.

      شکم ساز کروی و توخالی است،  که مقطع نسبتا کوچکی از آن در جلو به دهانه ‌ای اختصاص یافته،  و روی دهانه پوست کشیده شده،  و بر روی پوست،  خرکی تقریبا شبیه به خرک تار،  و نه کاملا عمود بر سیم‌ها قرار گرفته‌ است.  دستهٔ ساز لوله ‌ای تو پر است،  و به طور نامحسوس به شکل مخروط وارونه خراطی شده ‌است،  انتهای بالایی این لوله توخالی،  و در طرف جلو شکاف دارد،  که نقش جعبهٔ گوشی‌ها را می ‌یابد،  و فاقد پرده می ‌باشد.  سر ساز از جعبهٔ گوشی‌ها تشکیل شده،  که در دو طرف آن هر یک دو گوشی کار گذاشته شده،  و یک قبه که در بالای جعبه قرار گرفته ‌است.  طول ساز تا سر قبه حدود ۸۰ سانتی متر است.

      کمانچه جز دسته ساز های زهی است،  در زمان قدیم فقط سه سیم داشته،  ولی امروزه ۴ سیم دارد،  احتمالاً از زمان ورود ویولن،  به تقلید سیم چهارم به آن افزوده شده‌ است.  این سیم‌ها به موازات درازای ساز گستردگی دارد،  و آوای آن خیلی خوش و دلکش می‌باشد،  و می‌تواند آوا های گوناگون را برآرد.  آوا دهی گسترده کمانچه این ساز را پادشاه سازها ساخته،  و در همنوازی بزرگترین پایه خنیاگری در خاور زمین،  و بویژه زادگاهش ایران است.  وسعت معمول صدای کمانچه نزدیک به 3 اکتاو است،  و به علت وجود کوک‌ های مختلف،  و عدم وجود دستان بندی،  تمامی فواصل موسیقی ملی (پرده، نیم پرده و ربع پرده)،  در این ساز قابل اجرا هستند.

      تعدادی از شاخص ‌ترین کمانچه ‌نوازان ایران:  علی‌اصغر بهاری، رحمت الله بدیعی، مجتبی میرزاده.   برخی از نوازندگان شاخص معاصر:  اردشیر کامکار، سعید فرجپوری، داوود گنجه‌ای، کیهان کلهر، علی اکبر شکارچی، درویش‌رضا منظمی، سهراب پورناظری، مهدی باقری، مهدی آذرسینا. سازندگان شاخص کمانچه:  ابراهیم قنبری مهر، قدرت الله کردی، محمد حسن کاکاوند، سعید ملکی، بیاض امیر عطایی.

 ساز های موسیقی ایرانی

   ساز های زهی و کمانی:  غژک، کمانچه، رباب، زخمه‌ای، بربط، چنگ، تار، دو تار، سه تار، قانون، سلانه، عود، شورانگیز، تال، زهی کوبه‌ای، سنتور.  ساز های بادی:  باز، درای، سورنا، کرنا، شهنای، نرمه‌نای، دوزله، نی‌انبان. سازهای مجرایی:  هفت‌بند، نی، شمشال، شیپور.  ساز های کوبه‌ای و ضربی:  دف، دهل، دایره زنگی، نقاره، تنبک، کوس، سنج، دمام، طبل، دوطبله، طاس، کوزه.

عکس تعدادی کمانچه از اینترنت،  عکس شماره 4728.

تاریخ پاشنه کفش

      پاشنه کفش از مهمترین اختراع های نظامی بود،  اولین بار در کفش پای سربازان گارد جاویدان تخت جمشید دیده می شود،  که این موضوع بوضوح می گوید،  اختراع ایرانیها بوده است.  قبل از هخامنشیان در آثار مصری و میان رودانی برای بعضی مراسم از کفش کف بلند استفاده می کردند،  ولی بصورت پاشنه نبود.

   عکس پاشنه در رکاب اسب و عکس سنگ نگاره تخت جمشید،  عکس شماره 4647 .  شاید برای جوان امروزی اختراع پاشنه چندان مهم بنظر نیاید،  ولی در آن زمان یکی از مهمترین ابزار سوار کاری حرفه بود،  و باعث پیشرفت های نظامی برای سلسله هخامنشیان گردید.

تقاضای مناظره حضوری

      در ادامه کار تاریخ نویسی و بررسی های تاریخی در وبلاگ،  بهتر است بیش از پیش،  پا و ذهن را جلوتر کشید،  و از درجا زدن و یک شیبی رفتن خود داری کرد.  همانطور که قبلاً درباره میدانی کردن تاریخ نویسی نوشتم،  باید برای عملیاتی نمودن بخش های مختلف کار کرد،  منجمله مناظره های حضوری.  برای نمونه در  یکی از وب های تبادل نظر و گفتگو،  دیدم فردی با نام و نشان الکی،  خواسته چیزی بگوید.  آن فرد لینک های تعدادی از پست های وبلاگ مرا،  همراه مقداری پرت و پلا نوشته،  ولی بطور کلی هیچ تحلیل و بررسی و نقد ننوشته است،  هرچند که نوشته های بی نام نشان ارزش فنی ندارد،  در هر صورت چند تن از جوانان باهوش عزیز علاقمند به تاریخ،  پاسخ او را دادند. 

      عزیزان یاد آوری نمایم،  وب های من روزانه چند هزار بازدید دارند،  و نیاز به تبلیغات منفی و مثبت ندارند،  گاهی تبلیغات منفی مانند لاستیک دنا نخرید،  نگرش دیگری از  تبلیغات است.  ابتدا بنظرم نوشته آن فرد چنین تبلیغاتی آمد،  ولی از آنجا که بازدید آن پست پرت و پلا نوشته شده،  و وبلاگ آن شخص،  بسیار اندک و تک رقمی است،  پس حاصلی از نظر تبلیغات نخواهد داشت.  چند هزار جوان باهوش علاقمند و پیگیری کننده تاریخ،  کتابها و وبلاگ های تاریخی را با دقت زیر نظر دارند و مطالعه می کنند،  که در آن میان وبلاگ من هم می باشد،  پس دیگر وبلاگم نیازی به تبلیغات منفی و مثبت ندارد.

      در هر صورت از اشخاص فرهیخته ایرانی،  و افراد انیرانی،  که تمایل به بحث و مناظره،  با من انوش راوید را دارند،  می خواهم درخواست خود را اعلام دارند،  تا ترتیب این مناظره داده شود.  البته من این مناظره را فقط در محدوده شهرستان تنکابن انجام می دهم،  ابتدا ضمن هماهنگی با مسئولین اداری و انتظامی شهر،  و پخش آگهی در وبلاگها،  محل آنرا تعیین می کنیم،  که می تواند یکی از این جاها باشد:  سالن دانشگاه شهر تنکابن،  باشگاه رشد شهر تنکابن،  مسجد امام سجاد چلاسر و جل،  فضای باز پارک جنگلی دوهزار  یا ساحل آزاد دریای این شهرستان.  با این دعوت به مناظره،  آن فرد یا دو سه عدد،  که با نام های الکی،  ضد تاریخ ایران هستند،  مجبور می شوند بجای نوشتن پرت و پلای مجازی،  بلکه چیزی شوند.

      یکی از نشریات معروف پرتیراژ آمریکایی،  از قول یک مسئول عالی رتبه آمریکایی نوشته بود:  ایرانیها مخترع و قهرمان تاریخی بازی شطرنج هستند،  با آنها نمی شود شطرنج سیاسی و اجتماعی بازی کرد.  ای بی نام نشان های پرت پلا گوی ضد تاریخ ایران،  می بینید که پنج جای مختلف را برای مناظره حضوری،  در یک شهر توریستی و گردشگری زیبا گفته ام.  همچنین محدودیت شرکت و پرسش و پاسخ در این مناظره،  برای جوانان باهوش ایران وجود ندارد،  و این می تواند اولین مناظره عمومی درباره تاریخ ایران،  در کشور ایران باشد.  از عزیزان و جوانان باهوش پیگیری کننده وبلاگ،  خواهش می کنم این تقاضا را در وب های گفتمان و تالار های بحث مجازی مطرح نمایند.

   عکس دو تن از بزرگان روستای پیرازمیان منطقه باستانی شهر یری بالا،  و پائین عکس دو تن از بزرگان روستای زادگاه میرزا کوچک خان، هنگام صحبت با انوش راوید،  عکس شماره 5644.

   کلیک کنید:  حکومت چایمریکا

   کلیک کنید:  فلاسفه نامدار ایران

   کلیک کنید:  شهرهای تاریخی ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد