اولین کاشفان جهان
پیش گفتار
جوانان باهوش عزیز ایران، همانگونه که امروزه می بینید، از همه طرف به ایران و ایرانی، حملات سخت و نرم می شود، بیاید از تاریخ و جغرافیای کشور خودتان، با تمام قدرت دفاع نمایید. واقعیت های تاریخی را از این وبلاگ بگیرید، و در گسترش و پیشبرد اهداف وبلاگ، کار و تلاش کنید، به امید اینکه فردایی با دانایی نوین ایرانی داشته باشیم.
تعریف دیگر از کشف آمریکا
در مطلب دو عکس از پیکره سنگی پوکوتیا، و کاسه مگافوئنته، که در یکی دو پست قبلی نوشتم، عزیزانی کنجکاو شدند بیشتر بدانند. مقدار زیادی از این دست آثار باستانی، در اختیار کشیش پدر پائلو کارلو گرسلی که از مبلغین کاتولیک ایتالیایی مقیم شهر .. اکوادور بود قرار داشت، که اندکی بعد از مرگ این کشیش در 1982 آنها دزدیده و ناپدید شدند. در آن زمان کسی بفکر این نبود، که این اشیا باستانی مربوط به حدود 1500 ق.م است، و از هندو چین و خلیج فارس به آمریکای جنوبی رفته، و بعنوان اشیای مقدس در اختیار بومیان کوهستان های اکوادر و پرو قرار داشته است. امروزه اهل فن گمان می کنند، هنوز از این دست اشیای باستانی و ماقبل از تاریخ در غار های مخفی، میان کوهستان اندیس قاره آمریکای جنوبی وجود داشته باشد، جویندگان گنج برای بدست آوردن آنها در تلاش هستند. جوانان باهوش ایران باید نسبت به این موضوع دقت نظر داشته باشند، زیرا بخشی از آنها تاریخ ایران هستند، و براحتی می توانند ثابت کننده اولین کشف قاره آمریکا باشند.
عکس آثار باستانی و زیر خاکی، که در اختیار پدر گرسلی بود، عکس شماره 4429 ، شامل ورقه های متعدد مسی با نوشته هایی، که کاملاً متفاوت از کار های تاریخی بومی است. مجسمه های متعدد که نشان های از کار های بین النهرین باستان دارد، کار های طلایی کنده کاری شده، بنا به گفته اشخاصی که این گنجینه را دیده بودند، این آثار خیلی زیاد بودند.
عکس سمت چپ کتیبه روی ورقه مس کشف شده، در کشور اکوادور آمریکای جنوبی، نزد پدر گرسپی که در چند پست قبلی از آن نوشتم، سمت راست کتیبه سنگی کشف شده، در تمدن کهن جی استان کرمان. دقیقاً شباهت بین دو خطوط مشخص است، با حساب داده های تاریخی، که می گوید اولین بار حدود پنج هزار سال پیش مس توسط مردمان استان کرمان کشف شد، و کتیبه مسی که در اکوادور کشف گردیده، که درست مانند خطوط کتیبه سنگی استان کرمان ایران است. این ورقه های مسی اتفاقی در آمریکای جنوبی نبوده اند، آنها توسط دانش خاص دریانوردی و غیره به آنجا رفته اند، بایید در این باره توسط جوانان باهوش ایران تحقیق شود، مخصوصاً در موزه های کشور های پرو و اکوادور. عکس شماره 4436.
عکس پیکره سنگی پوکوتیا، و دیگری کاسه مگافوئنته، متعلق به حدود پنج و نیم هزار سال پیش، که دو در تیاهواناکو کشور بولیوی نزدیک مرز کشور پرو پیدا شده اند، و در 2002 میلادی شناسایی علمی شده اند. روی هر دو مصنوع حروف الفبای سومری حکاکی شده، و در موزه فلزات گران بها (موزه طلا) این کشور نگهداری می شوند. هر دو این آثار زیر خاکی دینی هستند، و براحتی می توان رابطه دین و اهرام آسیای جنوب شرقی و قاره آمریکا را با ایران و نیایشگاه چغازنبیل متوجه شد. مطمئن این اشیا مستقیم از خلیج فارس به آمریکا نرفته اند، و در این میان واسطه های تجاری و فرهنگی دریایی در شرق دور داشته اند. این ها دلیل وجود تجارت ماقبل از تاریخی ایران می باشند، عکس شماره 4428.
جام های معروف تاریخ ایران
پیش گفتار
در ایران آثار باستانی بفراوانی کشف شده است، همچنین جام های زیادی کشف شده اند، که در جهان بی همتا هستند و نمونه ندارند و معروف شده اند، تعدادی از آنها را در این پست می نویسم، و به مرور ادامه می دهم. امید است روزی و شرایطی برسد، که جوانان وطن پرست ایرانی، بسیاری از این آثار را از گوشه و کنار جهان گرد آوری کنند، و در موزه های ایران جای دهند.
عکس بخشی از جام های ایرانی در گوگل، عکس شماره 4480.
جام حسنلو
جام طلای حسنلو یکی از آثار باستانی برجسته ایران است، که در جریان کاوشهای تپه حسنلوی نقده یا همان سولدوز در سال ۱۳۳۶ کشف شد. این اثر قدمتی ۳۲۰۰ ساله دارد، و احتمالا نقش بسزایی در شکلگیری هنر دوره بعد از آن، یعنی دوره مادها داشته است. ارتفاع جام 25 سانت و قطر دهانه 60 سانت، وزن950گرم، و از طلای خالص است، و توسط قلم زنی روی آن نقش هایی شکل گرفته است، که باور های مذهبی و آیینی قوم ماننایی ایران کهن را روایت میکند.
عکس جام حسنلو، عکس شماره 4488.
دور تا دور جام زرین حسنلو پر از نگار هایی است، که بی گمان از داستان و فلکوریک ایران کهن می گویند. گویا این جام در پیوند با آیین های دینی بوده، و چند داستان دینی و اسطوره ای روی آن کشیده شده است، و نزدیکی به چیز های بسیاری دارد، که در سرزمین های میان آناتولی خاوری و سوریه شمالی، تا کوه های زاگرس پیدا شده است. نگار های این جام بسیار زیبا در دو رسته و گاهی در سه رسته کار شده اند، و سامان ویژه ای ندارند.
در بالای جام یک رسته نگار زنجیره ای است، در بالاترین رسته سه ایزد، هر یک نشسته بر یک گردونه ای می بینیم، دو تا از گردونه ها با اسپ و یکی از آنها با گاو کشیده می شود. در برار ایزد سوم کاهنی ایستاده که جامی بلند در دست دارد، گویا او گوسپندی را پیشکش می کند، که دو مرد پشت سر وی آورده اند. شاید این سه ایزد، نخست، ایزد هوا، که بیشتر با گاو نری که گردونه او را می کشد همراه است. ایزد دوم، ایزد زمین است، که کلاه شاخداری بر سر دارد. ایزد سوم، ایزد خورشید است، که با گردی خورشید بالدار شناخته می شود. زیر پای ایزد هوا پیکاری میان یک پهلوان، که سپر های کوچکی در دست دارد، و جانوری نیمه آدم گونه، که نیمی از تن وی در درون کوهی است، دیده می شود. دنباله این کوه به گونه اژدهایی سه سر در آمده. جوی آبی که از دهان گاو سر بر آورده، داستان پیکار را با داستان بالا پیوند می زند.
عکس طرح های جام حسنلو، عکس شماره 4489.
در ادامه صحنه بالایی جام خدای ماه سوار بر ارابه ای است، که دو گاو نر آنها را می کشند، به پهلوان در حال جنگ کمک میکند. در پایین جام یک رسته نوار و در زیر جام گردی یی با نگار بوریا، که چهار گوسپند شاخ دار در چهار سوی آن کنده شده اند، دیده می شوند. تصاویر جام با تولد کودکی آغاز میشود، کودک بین مادر خود و یک روحانی دست به دست میشود. کودک دارای استخوان بندی درشتی است، و روحانی وسیله برنده ای در دست دارد. به نظر میرسد روحانی با شکافتن پهلوی مادر، او را به دنیا آورده است. تعبیر دیگر این صحنه عمل ختنه است، ولی شواهدی دال بر انجام عمل ختنه در هزاره چهارم خورشیدی ایرانی در بین قوم ماننا و مادها در دست نیست. اقوام زرتشتی و ودائی سوابقی از این دست ندارند. تنها مصریان، یهودیان، برخی اقوام سامی و اعراب، که با هم رابطه تجاری فرهنگی داشتند، ختنه می کردند، در ضمن باید گفت شرط پذیرش اسلام در آسیای میانه انجام عمل ختنه بود.
پشت سر صحنه تولد، صحنه مرگ و شکنجه دیوی دیده میشود. این کشتار توسط پهلوان عظیم الجثه ای انجام میشود، که زوبینی در دست راست دارد، و در دست چپ قبضه کمانی را گرفته است، و به نشانه قدرت سر کمان را بر پای خود گذاشته است. این حالت نگه داشتن کمان سند معتبری از نشان دادن قدرت است، مادها نیز از آن تبعیت میکردند. مانند این تصویر را در قزقاپان کردستان عراق داریم، در گور دخمه مشهور مادی نیز این حالت نگه داشتن کمان دیده میشود، در مقبره شاهان هخامنشی و دیواره بیستون نیز مشاهده میشود.
موجودی که دشمن زنان تازه فارغ و نوزادان است، در این صحنه به صورت دیو آدم نشان داده شده است. نامی از این دیو در متون زرتشتی آمده است، - دیو آل- که نوزادان را می بلعد و ناقل حصبه و تب و لرز است. چند قمه را در کنار مادر میتوان دید، که مستقیما با باور های ایران باستان رابطه دارد. آنها با وسیله نوک تیز اجنه و شیاطینی که به زن فارغ شده در شب ششم حمله، و نوزادان را اذیت می کنند، را فراری میدهند. ایرانیان باستان به قنداق نوزاد نیز سوزنی وصل میکردند، این سنت هنوز هم به چشم میخورد.
در کنار آنها پدر نوزاد نذورات خود را به معبدی هدیه میدهد، که نشان از ایمان و اعتقاد مذهبی است، او در گیسوان خود سنجاقی فرو برده است. نماد معبد به صورت میزی نشان داده شده است، که پایه هایش سم گاو است، صندلی روحانی نیز به همین شکل است، این نمادها نشانه هایی از دام دار بودن این قوم است. در آثار بدست آمده از لایه 4 حسنلو و نیز میادین دیگر باستانی آثاری اینگونه بسیار دیده شده است، در گوشه دیگری حیوانی درنده آماده حمله به نوزاد است، که در کمال زیبایی حکاکی شده است.
در صحنه مرکزی جام راکبی قدرتمند سوار بر شیر غول پیکر در حال تاخت است، در دست راست گرز و در دست چپ آینه دارد، به نشانه حمایت از خدای خورشید آفتاب را بر خود انعکاس میدهد. در کپل شیر نیز نماد خورشید - سواستیکا- دیده میشود. شیر نماد خورشید در زمین است، گردونه خورشید اولین بار در 6000 سال قبل میان شاخ بز های کوهی استیلیزه شوش بوسیله سفالگران تصویر شده است. پس از آن در سفال های باکون نزدیک تخت جمشید و نقاط دیگر باستانی دیده شده است. در آغاز هزاره چهارم خورشیدی ایرانی، در جام کلاردشت دقیقا بر کپل شیر و در قوری معروف مارلیک نیز حک شده است. حمله شیر بر گاو در تخت جمشید نیز نشانه حمله خورشید بر ماه است، این علامت را شرق شناسان آلمانی، بمنظور آریایی بودن آلمانیها، به عنوان صلیب شکسته نازی برگزیده اند.
عقاب یا قوچ الهه باروری است، در معبد سرخدم لرستان الهه باروری در سر پهن سنجاق های سر، به وفور دیده میشود. اینها نذورات زنان نازایی بوده است، که به معبد می آوردند، این سنجاقها نقش قوچ گل انار و ماهی دارند. در اینجا الهه ای به نشانه باروری و نمادین زمین زراعی و شخم خورده ای را با دست های خود نمایش میدهد، قوچ هم در کنار او نشانه باروری است.
صحنه اصلی اسطوره مانایی در جام حسنلو نبرد هیولایی با پیکر آدم، تنه صخره و دمی از مار با سر های سه گانه، با پهلوانی که سپر های آهنین در دو دست خود دارد می باشد. در یشت 44،43،19 داستانی آمده است، که دیوی با همین هیبت زمین را فرا می گیرد. در صورتی که هر جای بدن او زخم شود، حیوانات متعفن بیرون میزنند. اژیدهاک سه پوزه شش چشم، با بدنی پر از چلپاسه و کژدم، و نیروی اهریمنی و زشت، در مقابله با فریدون در شاهنامه فردوسی به یادگار مانده است.
به فرمان خدای ماه آب باران از او نازل میشود، و از دهان گاو سیلابی میریزد، که صخره هیولا را بشکند. "تیشتر" نازل کننده باران تحت فرمان خدای ماه، که جزر و مد را از او میدانند، و بدون قربانی کردن نمیتواند کار کند است. در کنار او دو نفر برای او قربانی می آورند، تا او بتواند باران ببارد، خدای ماه در جرگه دو خدای خورشید و زمین است. صحنه بالایی جام نشان از این سه خدای در حال حرکت دارد، که هر یک بر ارابه ای نشسته اند. در پایین جام یک رسته نوار و در زیر جام گردی یی با نگار بوریا که چهار گوسپند شاخ دار در چهار سوی آن کنده شده اند دیده می شوند.
عکس انوش در تپه حسنلو و محل کشف جام حسنلو، عکس شماره 4486.
مجموعه ای که جام بود
در فیلم مستند مجموعه ای که جام بود، می گوید: جام حسنلو، کاسه طلایی منقوش و محتمل مقدس یادگاری از گذشتگان ایران است، جام زرینی که از آغوش استخوان های تاریخی فردی بدست آمد. شاید دلاوری بوده، که برای حفظ جام از دست مهاجمان، آنرا در پس شمشیر بلندش پنهان کرده بود، شمشیر نیز در کنار او قرار داشت، خرواری آوار و خاک بالای سرش. این جام توسط کارگران کاوشگر ایرانی یافت شد، این کارگران آنرا 24 ساعت از دست جویندگان گنج خارجی، که بنام محقق و باستان شناس بودند، و با زدن کانال در دستگاه دولتی و دل خاک، ده ها کامیون آثار باستانی حسنلو، و اینجا و آنجا را از ایران خارج کردند و بردند. کارگر کاشف جام، که در اوج فقر است، می گفت افتخار می کنم، که توانست جام را به موزه ایران باستان برسانم، من در مقابل کشف آن هیچ پولی نمی خواهم، فقط آرزو دارم فرزندم هم مثل من درست کار شود.
یکی دیگر از کارگران تعریف می کرد، که عبدالعلی جوان نماز، یک خمره پیدا کرد، زد خمره را شکست از درون خمره یک پرنده طلایی درآمد، دمش عین خروس اما کاکولش افشون و شاخ شاخ بود، خارجی ها بردند و دیگر کسی آنرا ندید. کارگران می گفتند، خارجیها بعد از پیدا شدن اون خروس، کارگران را جمع کردند، نفری دو قرون انعام و نفری دو قرون دستمزد دادند، و رفتند و رفتند و دیگه بر نگشتند.
عکس کارگری که جام حسنلو را پیدا و پنهان کرد، تا خارجی های سرپرست کاوش، آنرا ندزدند و با خود نبرند، 1339 خورشیدی، عکس شماره 4483. او می گوید خارجی ها خیلی خیلی چیزها با خود بردند، آنها فقط سه کامیون سرنیزه از حسنلو بردند، و دیگر کسی آنها را ندید.
عزیزان نگویید که این و آن خارجی کاشف اینجا و آنجا بودند، آنها فقط و فقط غارتگر بودند، نه دانشی داشتند نه معرفتی، ایکاش انبوه آثار تاریخی حسنلو و دیگر نقاط غارت شده ایران همچنان در دل خاک ایران زمین پنهان بودند، تا اینکه غارت شوند. بگردید واقعیت های تاریخ را بیابید، مانند همین جام حسنلو، که کاشف آن یک کارگر مومن و معتقد به راه راستی ایرانی بوده است. برای اطلاع بیشتر درباره منطقه و جام حسنلو، دیدن فیلم مستند، مجموعه ای که جام بود، کار منوچهر عسگری نسب را پیشنهاد می کنم، جهت این فیلم می توانید از شبکه مستند به آدرس mostanad.iribtv.ir تقاضای پخش آنرا کنید.
جام مارلیک
کاوش های مارلیک یکی از بی سابقه ترین کاوش های جهان است، زیرا تاکنون کم تر دیده شده است، که در کاوش های باستان شناختی، گنجینه ای چنین گرانبها چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت به دست آید. در این کاوش ها هم چنین انبوهی جام های طلا، نقره، مفرغ، موزاییک، چینی و بدل چینی به دست آمد. در میان جام هایی که در این کاوش ها به دست آمد؛ نمونه های بی مانندی وجود دارد، که در هیچ یک از کاوش های علمی جهان مانند آنها پیدا نشده است. از آن میان جام مارلیک را می توان نام برد، که از زرناب است و ارتفاع آن به 18 سانتی متر می رسد. ارتفاع نقش برجسته های این جام تا دو سانتی متر نیز می رسد، که نشان دهنده مهارت استاد کاری است، که با ضربات چکش ان را آفریده است.
عکس جام معروف مارلیک، عکس شماره 4490 .
نقش وسط جام، درخت زندگی است، و در دو سوی درخت دو گاو بالدار دیده میشوند، که در حال بالا رفتن از درخت هستند. نمایش بدن حیوان به حالت نیم رخ و نمایش سر آنها از رو به رو، از ویژگی های هنر ایرانی است، و همین هویت ایرانی جام و سازنده آن را نشان می دهد. در کف جام، یک گل تزیینی زیبا نقش شده است، و در میان گل ، نقش خورشید دیده میشود، که شعاع های خود را به طور منظم پراکنده است.
جام شیر دال و گاو بالدار ــ یکی از اشیای باستانی است، که در تپه مارلیک در استان گیلان واقع در ایران کشف شده است. در قسمت بالای این جام زرین دوره تمدن مارلیک، نقش شیر افسانهای دال وجود دارد، شیر افسانه ای دال نیمی از بدنش شیر و نیم دیگرش دال (عقاب) است. این جام متعلق به حدود اوایل هزاره چهارم خورشیدی ایرانی است.
عکس جام طلایی شیر دال و گاو بالدار، عکس شماره 4495.
این جام از غاری در شمال غربی ایران دزدیده، و سال 2003 از یک قاچاقچی عتیقه مصادره شد، و در آمریکا نگهداری میشد، تا اینکه پس از سفر رییس جمهور ایران به آمریکا در مهر 1392 توسط آمریکایی ها به ایران تحویل داده شد، و اینک در موزه ایران باستان نگهداری می شود. شیردالها را دارای قدرت شفابخش و همچنین پاسبانی از گنجینهها میدانسته اند. طرح این موجود افسانه ای در بسیاری از مجسمهها و بنا های باستانی ایران به کار رفته است.
جام هیولای دوسر و غزال ــ از آثار به جا مانده از فرهنگ و تمدن مارلیک، و متعلق به نیمه هزاره سوم خورشیدی ایرانی است، و محل کشف آن تپه مارلیک، و محل نگهداری آن موزه لوور است. کاربرد اصلی این جام نامشخص است، اما به نظر میرسد ساغر یا از این قبیل ظروف بوده است. جنس این ظرف الکتروم (آلیاژ نقره و طلا) میباشد. بر روی این اثر قلمکاری و برجستهکاری صورت گرفته است. بر روی جام، هیولا یا اژدهایی با فک باز وجود دارد، که با هر پنجه خود غزالی را در چنگ گرفته است.
عکس جام هیولای دوسر و غزال، عکس شماره 4496 .
تُنگ زرین املش ــ در نیمه هزاره چهارم خورشیدی ایرانی ساخته شده است، یک دسته دارد، که بر روی بدنه پرچ شده، و نگار های زنجیره ای بر روی تنه می باشد. در زیر آن نگار ستاره چهار پَر و چهار نگار پیکان مانند دیده می شود. پهنای دهانه تُنگ زرین املش، چهار سانتی متر، تَه آن پنج و بلندی آن نزدیک به ده سانتی متر می باشد.
عکس تنگ زرین املش، عکس شماره 4497 .
. . . ادامه دارد . . .
کلیک کنید: تاریخ ریتون در ایران
کلیک کنید: زیارتگاه های تاریخی ایران
کلیک کنید: تاریخ معابد مهر و میترا در ایران
یک مطلب جالب
مطلب زیر را از اینترنت گرفتم و چون جالب دیدم عیناً کپی پیس می کنم:
معنی واژه های دختر و پسر
مرد از مُردن است، زیرا زایندگی ندارد، مرگ نیز با مرد هم ریشه است.
زَن از زادن است، و زِندگی نیز از زن است.
دختر از ریشه دوغ است، که در میان مردمان آریایی به معنی شیر بوده، و ریشه واژه دختر «دوغ دَر» بوده، به معنی «شیر دوش» زیرا در جامعه کهن ایران باستان کار اصلی او شیر دوشیدن بود . به daughter در انگلیسی توجه کنید، واژه daughter نیز همین دختر است، gh در انگلیس کهن تلفظی مانند تلفظ آلمانی آن داشته و «خ» گفته می شده. در اوستا این واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوی دوخت آمده است. دوغ در در اثر فرسایش کلمه به دختر تبدیل شد.
پسر ، « پوسْتْ دَر » بوده، کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود، و آنان چنین نامیده شدند. پوست در، به پسر تبدیل شده است. در پارسی باستان puthar پوثرَ و در پهلوی پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است. در بسیاری از گویش های کردی، از جمله کردی فهلوی (فَیلی) هنوز پسوند «دَر» به کار می رود. مانند «نان دَر» به معنی کسی است، که وظیفه غذا دادن به خانواده و اطرافیانش را بر عهده دارد.
حرف « پـِ » در « پدر » از پاییدن است، پدر یعنی پاینده کسی که میپاید، یا مراقب خانواده اش است، و آنان را می پاید، پدر در اصل پایدر یا پادر بوده است. جالب است که تلفظ « فادر » در انگلیسی بیشتر به « پادَر » شبیه است تا تلفظ پدر.
خواهر ( خواهَر ) از ریشه «خواه » است، یعنی آنکه خواهان خانواده و آسایش آن است، خواه + ــَر یا ــار، در اوستا خواهر به صورت خْـوَنگْهَر آمده است .
برادر در اصل بَرا + در است، یعنی کسی که برای ما کار انجام میدهد. یعنی کار انجام دهنده برای ما و برای آسایش ما .
مادر یعنی پدید آورنده ما، از: مد و ماده، بمعنای سازنده و تولید، و گسترش دهنده، مانند مد دریا.
دیو و دایو
دیو در ایران باستان ــ در شاهنامه فردوسی آمده: .... اوست که کشتی بر آب راند و از کشوری بکشور دیگر رفت، پنجاه سال هم در انجام این کار بود. چون این کارها را بپرداخت، پای فراتر نهاد، بفر کیانی تختی ساخت، بگوهر اندر نشانده و بهر جای که خواستی رفتن. دیوها آنرا برداشته از هامون به آسمان بر افراشتی، خورشید سان در آن تخت نشسته در هوا همی گشت... مشروح در اینجا.
عکس فرکیانی جمشید، و پرواز آن برای سفر، عکس شماره 2505، البته در شاهنامه فردوسی منظور دیو باسوادها و متخصص های آن دوران می باشد، که توانسته بودند با دانش خود تختی بسازند، که توانایی پرواز داشته باشد. ولی در تصویر های یکی دو قرن اخیر دیو و دیوان را با اشکال ترسناک شبیه انسان نما کشیده اند، درصورتیکه دیو از دیواندار و دیوان می آید، (دی = روز + و = دارنده جایگاه) که قبلاً "و" را در واژه وتن (وطن) تشریح کرده ام، (دیو = دی + و = روزدار، روزنویس).
اما دیو ترسناک اصطلاحی امروزی چیست، و واژه آن چه بوده است، بمنظور آگاهی ابتدا باید سنگ های ایکا را ببینید و بدانید. دیو ترسناک توهمی امروزی، دایو یا در واقع دایناسور بوده است.
سنگ های جالب ایکا
ایکا نام شهری است، که مرکز استان کواستال می باشد، و در 300 کیلومتری شهر لیما پایتخت کشور پرو قرار دارد. این شهر در حاشیه بیابان آتاکاما و نزدیک رودخانه ایکا بنا شده است، جایی میان کوه و اقیانوس آرام، و فاصله چندانی با نازکا ندارد. در این شهر سنگ هایی یافت شده اند، که به سنگ های ایکا معروف شده اند، و از آثار باستانی ایکاست. اکثر طرفداران نظریه فرازمینی ها با آن آشنایی دارند، اما داستان این سنگ ها از نظر محققان بسیار مخدوش است، زیرا غربیها نمی خواهند بگویند، که مردمی از تمدن کهن جی، آشنایی کامل با پیدایش و تاریخ زمین داشتند، و آنها این علم و داستانها را در گذشته های دور تر به پرو منتقل کردند.
عکس سنگ های ایکا، عکس شماره 7067. آنها در واقع مجموعه ای از سنگ های اندوزیتی هستند، که سطح آنها پوشیده از تصاویر دایناسورها و فناوری پیشرفته است، و آن را متعلق به عهد باستان می دانند. همان طور که در تصاویر نیز پیداست، اندازه سنگ ها متفاوت است. مطابق ادعای هایی سنگ ها را در حوالی شهر های اکوکاجی و ایکا یافت شده اند. جهت اطلاع بیشتر در اینترنت بنویسید: سنگ های ایکا یا به انگلیسی: ica stones، ولی تمدن کهن جی و کلنی نشین های این تمدن در ایرلند و انگلستان و دیگر نقاط جهان را بخاطر داشته باشید، قبلاً در اینباره زیاد نوشته ام.
ــ دایناسور = دایو = دیو اصطلاحی امروزی + نا = زیاد + سور = بزرگ، جشنواره، در کل می شود دیو بزرگ بزرگ، این واژه نشان می دهد در تمدن کهن جیرفت، از دایناسور شناخت کامل داشتند. دایو = دا = بلند + یو، دار = دا + ر = علامت وابسته. جهت اطلاع بیشتر به معنی نام شهر ها و روستا های ایران بروید.
عکس کلاه خود های دلاوران ایرانی جنگ ایران و عراق، عکس گویا است، اما امروزه بسیاری از جوانان ایران، خیلی بی خیال مرز های تاریخی و جغرافیایی کشور هستند، عکس شماره 7181.
کلیک کنید: تاریخ نجوم در ایران
کلیک کنید: تاریخ سکه های آق قوینلو
کلیک کنید: تاریخ مواد مخدر و اعتیاد در ایران
بزرگان تاریخ دو قرن اخیر ایران
پیش گفتار و بخش اول در اینجا
رئیسعلی دلواری: نماد رهبر بزرگ نهضت مقاومت مردم جنوب ایران، در برابر استعمارگران است، سرداری که نام «دلیران تنگستان» را برای همیشه جاودانه کرد، و خاک جنوب ایران ، رشادت های او و همرزمانش را خوب به یاد دارد. رئیسعلی دلواری نماد مقاومت مردم جنوب ایران است، نامی که روزی بر اندام استعمارگران و متجاوزان انگلیس لرزه می انداخت. کسی که 12 شهریور ماه سالروز شهادتش به نام «روز ملی مبارزه با استعمار انگلیس» نام گذاری شد. اما شاید کمتر کسی بداند که مزار این سردار بزرگ و نامی ایران، جایی به غیر از بوشهر و دلوار و حتی خاک ایران است.
خانه ما کوه است، و انهدام و تخریب آن ها خارج از حیطه قدرت و امکان امپراطوری بریتانیا است. این پاسخ رئیسعلی به نامه تهدید آمیز بریتانیایی ها بود. آنها رئیسعلی و یارانش را تهدید کرده بودند: چنانچه بر ضد دولت انگلستان قیام و اقدام کنید، مبادرت به جنگ می نماییم، در این صورت خانه هایتان ویران و نخل هایتان را قطع خواهیم کرد.
رئیسعلی دلواری فرزند رئیس محمد، کدخدای ده دلوار بود، در سال 1299 هجری قمری متولد شد. او در عصر مشروطیت جوانی بیست و چهارساله، بلند همت، شجاع، در صدق و وفا بی مانند بود. اگرچه سواد کامل و معلومات کافی نداشت، اما پاکی سرشت و صفات حمیده او طوری بود، که زبانزد خاص و عام بود.
رئیس علی بعد از این که قوای اشغالگر انگلستان بوشهر را به تصرف خود درآوردند، با شجاعتی وصف ناپذیر به مقابله پرداخت، و شکست سنگینی بر قوای انگلستان وارد کرد، و در حین مبارزه با دشمنان اسلام و ایران، از پشت مورد هدف گلوله یکی از سربازان خائن خود قرار گرفت، و در منطقه تنگک صفر، در بیست و سوم شوال1333 هجری قمری به شهادت رسید.
عکس مزار رئیسعلی دلواری، دلاور دلوار، غریب در کشور عراق، عکس شماره 5741. پیکر او را ابتدا در نزدیکی امامزاده ای در روستای «کله بند» به خاک سپردند. اما از آنجا که رئیسعلی وصیت کرده بود، او را در نزدیکی بارگاه مولایش حضرت علی (ع) دفن کنند، پیکر او به قبرستان وادی السلام شهر نجف کشورعراق منتقل، و آنجا به خاک سپرده شد. جایی که شاید حتی کمتر کسی از زائران ایرانی عتبات عالیات هم از آن باخبر باشند.
نظر انوش راوید: شاید بخاطر این به راق بردند، که یاد دلاور و دلاوری در جنوب ایران فراموش شود.
مزار های غریب تاریخی
سرداران ایرانی که مزارشان را کسی نمی شناسد
پیش گفتار
این مزارها را شاید کمتر کسی بشناسد، مزار سردارانی، که نام و رشادت هایشان در تاریخ ایران ثبت شده است.
سرداری که مزارش انباری است
مشتریان بازار تهران شاید هرگز ندانند، مسیری که بارها آن را طی کرده اند، و امامزاده ای که از کنارش گذشتنه اند، پیکر کسی را در خود جای داده، که روزگاری «شمشیر زن ترین جنگجوی شرق» بود. «لطفعلی خان زند» جوان شجاع و دلاور ایرانی، که آخرین پادشاه سلسله زندیه در ایران بود، تبحر خاصی در شمشیر زنی داشت.
لطفعلی خان زند از معدود پادشاهان عادل و محبوب ایران بود، که در زمان صدارتش، خدمات بزرگی برای توسعه و پیشرفت ایران انجام داد. لطفعلی خان مردی راستگو، جوانمرد، صریح لهجه و دارای اراده قوی بود. صفاتی که او را بیشتر از همه، شبیه به کریم خان زند می کند. او همانند کریم خان زند خوش خلق و دادگستر و نیک فطرت، و با ترحم و نوع پرور بود، و می گفت: «نمی توانم چهره ای اندوهگین را ببینم و نمی توانم تحمل کنم که من سیر باشم وهم نوع من گرسنه.».
گفته می شود او در مشرق زمین اولین کسی بود، که به فکر تاسیس نوعی بیمه اجتماعی افتاد، که البته عمرش کفاف عملیاتی کردن این فکر را نداد.
عکس آرامگاه لطفعلی خان زند، در بازار تهران، عکس شماره 5742 .
سرانجام لطفعلی خان زند، با خیانت «حاج ابراهیم خان کلانتر» حاکم شیراز، در حالی که پس از ساعت ها جنگ تن به تن و دلاورانه، غرق در خون بود، به اسارت آغا محمدخان قاجار افتاد، و به فجیع ترین شکل ممکن به قتل رسید. پیکر او را در امامزاده زید تهران دفن کردند. جایی که حالا بخشی از بازار بزرگ تهران است، و کمتر کسی از آن اطلاعی دارد. چند وقت پیش گزارش هایی منتشر شد، که نشان می داد اتاقی که مزار لطفعلی خان زند در آن قرار دارد، تبدیل به انباری شده است.
برای یافتن آدرسی از آرامگاه و آستان مقدس، در ورودی های مختلف بازار هیچ تابلو و علامتی وجود ندارد، و تنها منابع آدرس یابی مغازه داران و ساکنین آن منطقه هستند، که باید به آدرس های آنها اعتماد کرد. پس از گذر از چندین پیچ و راسته در بازار تهران، تابلویی در جوار محل مورد نظر نصب شده، که نشان می دهد امامزاده زید(ع) در کجا قرار گرفته، و به غیر از این تابلو که در جوار آستان نصب شده، هیچ تابلوی دیگری از امامزاده یا حتی آرامگاه لطفعلی خان زند، در طول بازار یا نصب نشده، یا در انبوهی از جمعیت قابل مشاهده نیست.
آرامگاه لطفعلی خان زند نیز در گوشه ای از محوطه امامزاده واقع شده، اما گردشگران اجازه ورود به آرامگاه لطفعلی خان زند را ندارند، چرا که در آرامگاه قفل شده، و ورود به آن نیز با اجازه کتبی از میراث فرهنگی امکان پذیر است.
مزار سردار ملی تبریز
شاید اگر الان از شما بپرسند مزار «ستارخان» در کجا قرار دارد، بی واسطه و بلافاصله ذهن تان به سمت تبریز برود. شهری که زادگاه «سردار ملی» بود، و شروع نهضت مشروطیت از آنجا شکل گرفت. اما جالب است بدانید مزار ستارخان، جایی غیر از تبریز قرار دارد.
عکس مزار ستار خان، در شهر ری، عکس شماره 5743 .
شهر ری و حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)، پذیرای پیکر یکی از رهبران انقلاب مشروطیت در ایران بوده است. سردار رشید و شجاع اهل تبریز، که خاطره مبارزاتش در تاریخ ایران ثبت شده، حالا در گوشه ای از صحن حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) آرمیده است. هرچند طی سال های اخیر، نوادگان ستارخان تلاش کرده اند تا پیکر او را با کسب مجوز های شرعی، از شهرری به تبریز منتقل کنند، اما تا به حال چنین اقدامی انجام نشده است، و مزار سردار ملی و دلاور تبریزی، همچنان مهمان مردم شهرری و تهران است.
. . . ادامه دارد . . .
کلیک کنید: آثار تاریخی کشور عراق
کلیک کنید: تاریخ انقلاب های انسانی ایران
توجه: اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران: حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ، حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ، و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار، و گفتمان تاریخ، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:
http://ravid.ir و http://arq.ir