پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir
پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir

راه راستی ایرانی

راه راستی ایرانی

   پیش گفتار

      در جهان دگرگون امروز،  ایران عزیز مانند همیشه تاریخ توسط دشمنان رنگارنگ به اشکال مختلف تهدید می شود،  وظیفه تمام روشنفکران و مبارزان است،  که گذشته و آینده را در جای جای ایران به هم پیوند دهند،  تا افق روشن برای این سرزمین وسیع و زیبا رقم خورد.  داشتن نگرشی جان گرفته از انقلاب های انسانی ایرانی مسلح شده به دمکراسی و فدرالیسم ملی تاریخی،  در جهت رشد و تکامل تاریخ اجتماعی ایران بزرگ،  مهم ترین کار سازمان های قرن 21 و سر گروه های نوین است.  در ضمن نباید ساده نگری کرد،  و استعمار و امپریالیسم را دست کم گرفت،  کار گزاران و چهره های استعمار در نزدیکی ها و اطراف ما هستند،  اما خرد جمعی ایرانی پر بار با دانایی قرن 21،  مانند همیشه آنها را شکست می دهد،  و حتماً موج های نو ایرانی بر آمده از پویایی و شکوفایی جوانان ایرانی در این قرن سنت گریزی،  آنها را برای همیشه به زباله دان تاریخ می فرستد.

     بنا بر این وظیفه همه ایران دوستان عزیز است،  که با مطالعه وبلاگ های انوش راوید ،  راه راستی و درستی و حقیقت را در تاریخ بشناسند،  و در راه بر داشتن دروغ های تاریخی همراه شده،  و گام های استوار بر دارند.  فردایی که ما در پیش داریم بر گرفته از آهنگ تاریخی ماست،  در سازمان آینده بینی به آن اشاراتی کرده ام،  امید است برای یافتن بهترین روش راه راستی و نگرشی نو به قرن جدید،  در کارگاه فکر سازی نظریه پردازی هایی در خور توجه جهانی ارایه داده شود.  بدلیل علم جغرافی ـ تاریخ از ابتدای قرن 16 میلادی ایران با بدست آوردن ایدئولوژی ملی منسجم،  از بقیه کشور های منطقه در رفتار های اجتماعی پیشی گرفت،  که در ساختارهای تاریخ اجتماعی نوشته ام،  و این برتری باعث شد ایرانی ها سرمشق دیگر ملل باشند،  این وضع تاکنون با شدت ادامه داشته و خواهد داشت.

      در فضای انبوه دروغ و نیرنگ،  که فرد گرایان و خود نماها با انواع ترفند های عوام فریبانه دروغ ها را می سازند و دشمنی را تقویت می کنند،  وبلاگ های انوش راوید مرکز ثقل مبارزه با دروغ های دشمنان تاریخی ایران شده است،  که در جدالی سخت در راه راستی و درستی پیش می رود.  یکی دیگر از خواسته های راه راستی گرفتن مطالبات تاریخی عقب افتاده است،  وظیفه همگان می باشد که نسبت به آن اقدام کنند،  چگونگی آنرا با مطالعه و پیگیری این وبلاگ و با ذوق و سلیقه خود بدست آورند.  همه چیز در جهان تحت کنترل امپریالیسم است،  که توسط امثال،  فراماسون ها،  کمیته 300 ، بیلدر برگ و غیره اعمال می شود،  و چه بسیارند افراد خود فروخته که احمقانه با این دشمنان بشریت همکاری می کنند.  ادامه دارد و بازنویسی می شود.

     در زیر شرح مبارزات افرادی از بزرگان و قدیمی های خاندان خود را نوشته ام،  بزودی چند تن دیگر که در راه مردم و ایران فدا کاری کرده و جان باخته اند می نویسم.

کلیک کنید:  دانلود کامل راه راستی با عکسها  (PDF 425 کیلو بایت)

   عکس دو مادر بزرگ انوش راوید،  حدود 1330 خورشیدی،  عکس سمت راست مادر بزرگ مادری،  عکس چپ مادر بزرگ پدری،  عکس شماره 221.

   کلیک کنید:  دانلود کامل راه راستی با عکسها  حجم 450 کیلو بایت.

حاج میرزا حسین یحیا کرمانشاهی

      مهر 1384 به مناسبت 130 مین سال روز تولد یکی از سرداران ملی ایران،  این متن را تهیه نمودم،  سرداری بزرگ که در رقابت های سیاسی همیشه طرف مردم را داشت،  و توده ها هم او را حمایت می کردند.  بهمین جهت نام او را کمتر در کتاب های تاریخ می بینیم،  شاید این کار هوشیاری دشمن و کم توجهی ما را می رساند،  که استعمار و امپریالیسم نمی خواهند،  مردم سرداران ملی را بشناسند.  

      حسین سال 1254 خورشیدی،  در خانواده بزرگی از مردم کرمانشاه بدنیا آمد،  پدر او یحیا انصاری که گویند وابسته به انصار پیغمبر اسلام بوده،  و از مجتهدین و خوانین غرب ایران و مقیم کرمانشاه بود،  کسی که با تعیین خطوط مرزی ایران و عراق مخالفت می کرد.  حسین آموزش های ابتدایی را در مکتب خانوادگی سپری کرد،  و برای آموزش های عالی دینی به نجف عراق رفت،  در نجف درجه اجتهاد در علوم شیعه را از آیت الله ملا کلظم خراسانی، و اجتهاد در سنی را دریافت نمود،  و سپس برای تدریس به دانشگاه الازهر شهر قاهره کشور مصر رفت،  و چند سالی سمت استادی داشت،  تا اینکه در سال 1286 خورشیدی،  دانشگاه الازهر  را جهت کار سیاسی در ایران،  برای همیشه ترک نمود.

      حسین از همان آغاز جوانی در فعالیت های سیاسی شرکت می کرد،  و از عشق ذاتی و ملی مردم ایران بزرگ  به دمکراسی و آزادی خبر داشت.  سال 1287 خورشیدی،  در تهران پایتخت ایران،  با دختر حاج آقا حجۀ الاسلام زنجانی از اهالی زنجان،  که در تهران بسر می برد ازدواج نمود،  و ثمره آن 5 پسر و 4 دختر بود،  یکی از پسران به نام منوچهر،  پدر نگارنده انوش راوید می باشد،  که در جوانی فامیل خود را به راوید تغییر داده است.  حسین مردی خوش هیکل و قوی نسبتاً باریک با بلندای 190 سانتیمتر بود،  سوار کار و تیر انداز برجسته ای هم بود،  مسیر کرمانشاه تا تهران را با تعویض دو یا سه اسب یک روزه می پیمود.

      فروردین 1289 خورشیدی برابر 1910 میلادی،  مجلس شورای ملی دوم گشایش یافت،  در این زمان شاه ایران احمد شاه قاجار بود.  آیت الله حاج میرزا حسین یحیی کرمانشاهی از جانب مردم غرب ایران نماینده این مجلس بود.  در آن مجلس پنج نفر معمم نماینده بعنوان هیئت نظارت بر مصوبات مجلس بودند،  که قوانین بر خلاف اسلام نباشد و حاجی یک از آنها بود.  حاج میرزا حسین برای تاسیس حزب دمکرات اقدام کرد،  برای اولین بار در تاریخ ایران حزبی بنیان گذاری شد،  که در خارج مجلس طرفداران فراوان داشت،  و می توانستند نمایندگانی داشته،  و در کل به رفتار های مجلس نظارت داشته باشند.

      سوم دی 1290 برابر 24 دسامبر 1911 ناصرالملک،  که پس از در گذشت عضدالملک بسمت نایب السلطنه تعیین شده بود،  بطور ناگهانی مجلس را بسته و سران دو حزب دمکرات و اعتدال را به قم تبعید کرد،  و جراید را توقیف نمود.  مجلس دوم بسته شد و نمایندگان تبعید و پراکنده شدند،   منجمله سران حزب دمکرات و حاج میرزا حسین رهبر این حزب،  که اواخر تابستان همین سال برای مبارزه و سازماندهی به غرب ایران،  و سپس به دعوت علمای دینی به نجف در عراق کنونی رفت.  مجلس دوم در عمر کوتاه خود با بحران های سخت مواجه بود،  و در برابر انواع مشکلات داخلی و خارجی به فعالیت خود ادامه می داد،  قوانین مهمی در این مجلس وضع شد،  منجمله قانون حفظ الصحه و آبله کوبی،  قانون ثبت اسناد و قانون حکومت نظامی.  بعد ها بسیاری از کارها و قوانینی که مردم در مجلس وضع کرده بودند،  به رضا شاه نسبت دادند،   دشمنان دروغ های بسیاری هم در این زمان یعنی اوایل قرن 20 به تاریخ ایران وارد کردند.

      تابستان 1290 برابر 1911 فوج هایی از نیرو های نظامی روسیه تزاری،  با کمک عثمانی برای فتح تهران و سرنگونی دولت حرکت کردند،  حاج میرزا حسین با جمع آوری حدود ده هزار نفر از سپاه ملیون به مقابله آنها شتافت،  و دشمنان بشدت منهزم و فراری شدند.  بعد از این سرکوب دشمن،  حاجی ضمن ساماندهی مبارزان تهرانی که کاری مشکل بود،  بسمت غرب رفت تا امکانات و نیرو های محلی بیشتر برای حفظ قدرت مردمی پایتخت بیاورد،  همچنین آذوقه برای تهران گشنه تهیه نماید.

      پس از تعطیل مجلس دوم دوره فترت سه ساله پیش آمد،  و ناصرالملک حکومت مطلقه داشت.  روسها انواع تعدیات را به مردم ایران نمودند،  وقایع مهم این سه سال عبارت است،  از قتل عام تبریز و بدار آویختن آزادی خواهان بدست روسها در تبریز،  به توپ بستن گنبد مطهر حضرت رضا در مشهد از طرف روسها،  تبعید آزادی خواهان پایتخت،  تحصیل امتیازات و تعهدات از دولت ایران از طرف روس و انگلیس،  که در نتیجه مردم ایران را دچار یأس و نومیدی گردانید،  و از هنگام تعطیل مجلس تا آغاز جنگ اول جهانی،  ایران کاملاً در تحت نفوذ و فشار شدید دولت روسیه تزاری قرار داشت.

      مدت سه سال روسها باشدت به سرکوب آزادیخاهان و مردم نیمه شمالی ایران مشغول بودند،  و انگلیسها در جنوب به غارت می پرداختند.  تیر 1293 احمد شاه قاجار تاجگذاری کرد.  سال 1914 آغاز جنگ اول جهانی و باز گشت حاجی میرزا حسین از نجف به غرب ایران بود.  سیزده آذر 1293 برابر با ژانویه 1915 گشایش مجلس سوم،  هنوز شمال و جنوب ایران در اشغال روس و انگلیس بود.  مجلس سوم در ابتدا کار بیطرفی ایران در جنگ اول جهانی را اعلام کرد.

       سال 1916 دشمنان با نفوذ به ایل بزرگ کلهر،  و طایفه های مختلف در غرب ایران،  با ترفند آنها را دو گروه کرده،  و به جنگ نا آگاهانه با یکدیگر مجبور کردند،  که حاج میرزا حسین با میانجی گری دو گروه را متحد ساخت،  و بعنوان خان کل برگزیده شد،  و نیروی عظیمی از ایل ها و طایفه های غرب ایران تشکیل داده،  و به قصد فتح تهران و تمام کردن کار دشمنان داخلی و خارجی مردم ایران حرکت کردند.  سال های 1916 تا 1921 میلادی برابر 1295 تا 1299 خورشیدی،  دوره فترت فئودالیسم و گذر به نو بورژوازی در ایران بود،  که استعمار و امپریالیسم  با دخالت آشکار حکومت مرکزی را از بین برده بودند،  و به هر کاری دست می زدند.  آگاهان و دلاوران ایران با امکانات ملی با آنها مبارزه می کردند،  ولی جاسوسان دشمنان و  کارگزاران و چهره های استعمار  در همه جا بودند.  حرکت دادن نیرویی عظیم مرکب از هشت هزار نفر جنگجو از غرب برای اشغال تهران و برنامه برای همزمانی در پشتیبانی مجاهدین تهران،  که پنج سال پیش به فرماندهی حاج میرزا حسین،  روس و عثمانی را نابود کرده بودند،  کار مهمی بود.  این نیرو می خواستند حکومت مشروعه ملی اعلام کنند،  تا انتخابات دمکراتیک برگزار شود،  ولی عوامل انگلیس می گفتند این حرکت بنفع عثمانی تمام خواهد شد.  عثمانی ها را در جریان خالی شدن غرب از نیروی مجاهد و مردمی قرار دادند،  عثمانی ها احمقانه برای اشغال آن دیار حرکت کردند.  عثمانیها با نیروی زیاد به ایران تجاوز کردند،  آنها در ترفند انگلیس افتاده بودند،  و نیرو های پشتیبانی خود در عراق را به ایران کشاندند.  حاج میرزا حسین به مجاهدان و نیرو های ملی دستور تعویض مسیر حرکت دادند،  تا با آنها به جنگ بپردازند،  و به این ترتیب اشغال تهران منتفی شد.  سال 1916 میلادی حاج میرزا حسین با کمک خواهر دلاورش معصومه خانم،  فرماندهی پارتی زانها را برای مقابل با تجاوز عثمانیها در غرب ایران داشتند،  که به شکست و نابودی عثمانیها و روس ها مهاجم به ایران در سال 1917 منجر شد.

      سال 1918 حاج میرزا حسین در تهران،  به سازماندهی توده ای برای بدست گرفتن حکومت انقلابی مردمی مشغول بود،  ستاد این فرماندهی در باغ و منزل حاج میرزا حسین واقع در محله حسین آباد تهران بود،  که خود حاجی آنرا آباد کرده و به نام خوش حسین آباد می گفتند،  و جنب پادگان عشرت آباد بود.  انگلیس از ترس این حرکت ملی و مردمی،  که در آن همه گروه های اجتماعی شرکت داشتند،  رضا خان را علم کرد.  یکشنبه سوم اسفند 1299 خورشیدی برابر با 22 فوریه 1921 ورود قزاق های رضا شاه به نقاط مختلف تهران،  و دستگیری 80 نفر از رجال سیاسی و دینی و تبعید و زندانی کردن آنها. 

      اول تیر 1300 پس از هشت سال دوره فترت و هرج و مرج،  و دخالت های استعمار اندکی آرامش آمد،  تا استعمار نفسی تازه کند و با گام های امپریالیستی جدید وارد کار زار ظلم شود.  در این دوره آیت الله حاج میرزا حسین یحیا کرمانشاهی،  که در واقع رقیب شکست خورده رضا خان بود،  خانه نشین شد و مانند بسیاری دیگر از مردان دینی آن زمان نمی توانست لباس روحانی بپوشد،  خود نیز بدلایلی تمایل نداشت،  و در سال 1308 با دریافت جواز وکالت به کمک مردم در امور حقوقی و عادی پرداخت.  سال 1334 حاجی در سن 80 سالگی بعد از چند سال بیماری فوت نمود.  آرامگاه او در قبرستان نو (ابوحسین) است،  که در نزدیکی حرم مطهر و آنسوی رودخانه قرار دارد،  قبرستان قدیمی و بزرگی که تعدادی از بزرگان قم و شخصیتها را در خود جای داده است.

عکس تاریخی مرحوم حاج میرزا حسین یحیی کرمانشاهی،  عکس شماره 201.

عکس حاجی و خانم دوران بازنشستگی،  حدود 1320 خورشیدی،  عکس شماره 214.

عکس وکالتنامه تاریخی حاجی،  عکس شماره 4651 .

   حاجی همیشه می گفت دنیا از آن ظالم ها نمی شود،  و اگر آنها مظلومی بکشند،  خود هزار بار خواهند مرد.

   راپرت های پلیس مخفی

      بخشی از این راپرت یا گزارش های پلیس مخفی نظمیه (یا تأمینات یا آگاهی دوره های بعد) در سال 1333 و 1335 هجری قمری می باشد،  که از پدر بزرگ من حاج میرزا حسین نام برده شده.  سبب اینکه این گزارشها در اوراق بازمانده مستشارالدوله دیده می شود، آن است که او سه بار وزیر داخله بود،  بار اول در دولت میرزا حسن خان مشیرالدوله پیرنیا،  27 ربیع الثانی تا اواخر جمادی الثانیه 1333،  بار سوم در دولت محمد علی خان علاء السطنه 14 شعبان 1335 تا اواسط محرم 1336 ،  و چون نظمیه یکی از ادارات وزارت داخله است مرسوم بر آن بود،  که همه روز گزارش شایعات رایج در شهر که مأموران خفیه به نظمیه می دادند،  توسط رئیس نظمیه که در آن روزگار وستد اهل نروژ بود به وزیر داخله داده می شد،  تا او آنچه را لازم می داند به اطلاع هیأت دولت برساند.

      در نامه هایی که رئیس نظمیه همراه گزارشها به وزیر داخله می فرستاده،  آنها را راپرت و شایعات شهری می گفت،  و در هر نامه تعداد گزارش های همراه آن را مشخص می کرد.  هر گزارش بروی یک ورقه بود،  و در پایان گزارش به جای نام گزارش دهنده شماره ای داشت،  که رمز و وسیله شناسایی پلیس مخفی آن بود.  پلیس مخفی ها متن گزارش های خود را از شایعاتی که اینجا و آنجا می شنیدند،  و یا از مطالبی که استراق سمع می کردند،  به اداره پلیس مخفی می دادند.  طبعاً آن گزارشها در آنجا سبک و سنگین می شد،  و آنها را که قابل تر و مهم تر بودند،  استخراج و پاکنویس و شاید تحریر می کردند،  و به وزیر داخله می فرستادند.  خفیه نویسی و خبر کشی و زبان گیری و جاسوسی از کار های رایج و معمولی دولتها برای حفظ موجودیت خود بوده است،  و حکومتها همیشه از آن برای کسب خبر استفاده می کرده اند.  موارد و اشارات متعدد از این رویه در متون تاریخی قدیمی دیده می شود،  خواه به هنگام جنگها و مقابله با دشمن،  و خواه در روزگار معمولی.

   در 21 برج سرطان 1335 ــ  حاج میرزا حسین وکیل سابق کرمانشاهی می گوید،  باعث جنگ ایل کلهر با همدیگر که الان هم مشغولند به دستور آقا سید حسن اجاق است.

   در 24 برج اسد 1335 ــ  از قرار مذکور،  موتمن الدوله از طرف کمیسیون اجزاء بیکار وزارت خارجه به حضور آقای رئیس الوزراء رسیده تقاضا های حضرات را به عرض رسانیده،  از طرف ریاست وزراء جواب داده شده است،  که روز پنجشنبه به شهر آمده کار آنها را اصلاح می کنیم.  ولی معاضد السلطنه با حاجی میرزا حسین وکیل کرمانشاهی مذاکره نموده اند،  هر گاه از طرف آقای رئیس الوزراء جوابی مکفی داده نشود،  تقاضای خودشان را به توسط جراید اعلان نمایند.

   در 5 برج سنبله 1335 ــ  دیروز صبح تا ظهر کمیسیون اجزاء بیکار وزارت خارجه در حضور شش نفر مدعوین:  آقای سید اسد الله خرقانی و حاجی میرزا حسین و بهجت وکیل عدلیه و شریف زاده با دو نفر دیگر در منزل مفتاح الدوله تشکیل بود.  پس از اظهارات مساعدت آمیز که از طرف ایشان به آن کمیسیون شده،  قرار شد آقا سید اسد الله خرقانی آقای رئیس الوزراء را ملاقات نموده،  و پس از مذاکرات نتیجه آن را به کمیسیون اطلاع دهد.

   در 13 برج سنبله 1335 ــ  حاجی میرزا مهدی خزانه و میرزا زین العابدین خان گرکانی و مهام الدوله قرار گذاشته اند،  نفری چهل تومان برای پیشرفت وکیل شدن خودشان مخارج به میان بگذارند.  مهام الدوله می گفت من تاکنون بیست و پنج تومان خرج کرده ام باید حساب بشود،  و روز جمعه آینده هم جلسه دارند.  و نیز حضرات فوق با آقا سید اسدالله خرقانی و حاجی میرزا حسین کرمانشاهی و معاضدالسطان و میرزا محمود چنته هم ائتلاف کرده اند،  ولی این اشخاص چون دست خالی هستند و برای پول دادن حاضر نشدند،  قرار شده است آنها با پول اینها با تبلیغات این مقصود را انجام دهند.

   در 16 برج سنبله 1335 ــ  شب جمعه در کمیسیون انتخابات عدم تشکیلیون جمعیت زیادی بوده،  چندین نفر هم آمده اسامی خودشان در دفتر ثبت نمودند که داخل شوند.  بعد چند نفر از روسا خلوت نمودند،  از قرار مذکور گفتگو کرده اند که به هر نحو است دسته ای از دمکراتها را که بیطرف هستند،  با خودشان متحد نمایند.  یک مجلس هم با حاجی میرزا حسین کرمانشاهی که رئیس بیطرفها است ملاقات کرده،  ولی نتوانستند موفقیت حاصل نمایند.

   در 17 برج سنبله 1335 ــ  دمکرات های بیطرف که به توسط حاجی میرزا حسین کرمانشاهی اداره می شود،  اشخاص ذیل را برای وکالت کاندید نموده اند:

   مستوفی الممالک ــ  آقا سید اسدالله خرقانی ــ  مخبرالسلطنه ــ  مشارالدوله میرزا طاهر تنکابنی ــ  شیخ ابوطالب تبریزی ــ  مساوات ــ  وحید الملک ــ  تقی زاده ــ  حاجی میرزا حسین کرمانشاهی ــ  حاجی محمد تقی شاهرودی ــ  مخبرالملک.

   در 24 برج سنبله 1335 ــ  یک عده در صدد هستند که اگر آقا میرزا هاشم آشتیانی و حاجی آقا شیرازی در این دوره انتخابات اکثریت را بردند،  شرحی از دسیسه کاری آنها از روی اطلاعات صحیح نوشته و به انجمن نظار مرکزی ارسال دارند،  که برای آنها اعتبار نامه داده نشود.  اشخاصی که این مسئله را تصمیم کرده اند،  عجالتاً،  آقا سید اسدالله خرقانی و حاجی میرزا حسین کرمانشاهی و میرزا محمد خیاط و غیره هستند.

   در 24 برج سنبله 1335 ــ  احزاب سیاسی از حالا شروع به مکاتبات برای انتخابات ولایت نمودند،  عجالتاً  معاون السلطنه مدیر روزنامه آزاد کاغذی برای روسای ایل کلهر نوشته،  که من مجید الملک حاکم جدید را با شماها همراه کردم،  شما هم خوب است بنده و شاهزاده محمد باقر میرزا و مرآت السلطان و عماد الرعایا را وکیل انتخاب نمایید،  که ماها با خیالات شما کاملاً مساعدت و همراه داریم.  حاجی میرزا حسین کرمانشاهی از این مقدمه مسبوق شده لایحه ای برای سردار نصرت و سردار اقبال مبنی بر اتحاد و صمیمیت نوشته،  که با هم متحد باشند و ضمناً اشاره کرده است،  در موقع انتخابات گول معاون السلطنه را نخورید،  و مقصود مشارالیه این است که فعلاً از طهران انتخاب نشد،  لااقل کرمانشاه را از دست ندهد.

   در 30 برج سنبله 1335 ــ  دمکرات های بیطرف که به اسم صلح طلب تشکیلات داشته و رئیس آنها حاجی میرزا حسین کرمانشاهی بود،  بواسطه نداشتن پایه و اساس پس از اخذ تعرفه انتخابات،  رفته رفته حوزه های آن منحل شده،  و از قرار معلوم تاکنون حاجی میرزا حسین برای استفاده از آراء،  آنها را نگاه داشته بود.

   در 2 برج میزان 1335 ــ  حاجی میرزا حسین کرمانشاهی اظهار می داشت،  دسته ای از ضد تشکیلیون در بین مردم شهرت می دهند که دو روز قبل صمصام السلطنه به منزل آقا رضا معروف به اناری رفته،  مقداری آرد و برنج در بین چند نفر از کارکنان دسته تشکیلیون از قبیل،  میرزا علی اکبر ساعت ساز و صدرائی و سید عبدالرحیم و غیره تقسیم نموده است.   در صورت تقاضا،  راپورت های پلیس مخفی را در اینجا ادامه می دهم.

آقای محمد امامی

      مرحوم سید محمد امامی پدر بزرگ نگارنده انوش راوید می باشد،  در جوانی با این پدر بزرگ گفتگو های تاریخی و ادبی داشتم،  در مشاعره فوق العاده بود،  و تقریباً همه شعر ها را حفظ بود.  تاریخ را بدرستی می دانست و تحلیل می کرد،  و از اینکه عده ای تاریخ دان دانشگاهی دارند دروغ هایی که  کار گزاران و چهره های استعمار نوشته اند بخورد مردم می دهند دلخور بود،  و از نفوذ استعمار و امپریالیسم خیلی نگران می شد.

     محمد سال 1274 در یک خانواده متمول متولد شد،  پدر او روحانی معروف شهر همدان بود،  که بعد ها آن سید از جانب رضا شاه به طالقان تبعید شد.  محمد در سن 22 سالگی داخل نیرو های ملی و مردمی گردید،  و برای مبارزات به تهران کشیده شد.  او شاعر و سخنوری ملی بود،  و اشعار حماسی میهنی می خواند،  ادبیات را خوب می شناخت و می دانست.  در جوانی به عشق بر پا شدن حکومت ملی و مردمی هم پا و همراه روشنفکران دیگر تلاش می کرد،  ولی با کودتای رضا شاه مواجه شد،  و با احساس شکست در کار سیاسی به تجارت مشغول گردید.  در تجارت فرد موفقی بود،  و به ملک التجار معروف شد،  تجارت عمده چوب را برگزید،  که در آن زمان تمام خانه ها با چوب ساخته می شدند.

      در تمام مدت حکومت رضا شاه فعالیت های سیاسی تعطیل شده بود،  ولی در ابتدای جنگ دوم جهانی دو هواپیمای متفقین چند بمب در پادگان های تهران انداختند.  ارتش رضا شاه که تا آن زمان مردم را تهدید می کرد،  و شاخ و شونه می کشید و می کشت،  در مقابل یک حمله کوچک چند بمب و چند کامیون سرباز،  پا به فرار گذاشت،  سربازان فراری از پادگان های رضا شاهی فریاد می زدند،  فرار فرار متفقین حمله کردند!!.  افسران عالی رتبه از ترس لباس های فرم و نظامی خود را در باغچه های خانه ها چال کردند،  و حتی تفنگ ها را در جوی آب انداخته بودند.  در این زمان عشایر با اسب های ارتش و تفنگ در دست خوشحال بسوی سرزمینشان می رفتند.  آقای محمد امامی در یکی از محلات قیمتی تهران به نام دروازه شمیران خانه ای بزرگ و بنگاه داشت،  این محل نزدیک پادگان عشرت آباد بود،  ایشان و فرزندان بزرگ او نظاره گر بودند.

         آقای محمد امامی در منزل خود ستادی دمکراتیک مردمی تشکیل داد،  تا به سربازان فراری بی پناه کمک کنند،  که به روستا های خود بروند.  همچنین دلاوران و آگاه هان را گرد آوری و سازماندهی نمایند،  تا اقداماتی جهت حفظ امنیت کنند،  و خدمات اجتماعی و فرهنگی و ملی مردمی را سازمان و انجام دهند.  شاید هم بتوانند حکومتی نو را بنیان گذارند،  در آن زمان دولتی وجود نداشت،  مانند همیشه مردم بودند و مردم.  مرحوم محمد امامی ده فرزند داشت،  پنج پسر و پنج دختر،  که مادر من یکی از آنها می باشد،  تمام فرزندان در قید حیات هستند،  و از استرالیا تا تهران و آمریکا زندگی می کنند.

       آقای محمد امامی می گفت،  تاریخ همیشه غافل گیر کننده است،  تاریخ های دروغی ادبیات دشمن و تاریخ واقعی عظمت مردم و ایران بزرگ می باشد.

عکس مرحوم آقای محمد امامی و خانم،  حدود 1345 خورشدی،  عکس شماره 217.

   عکس مرحوم آقای محمد امامی پدر بزرگ انوش راوید،  در تجارتخانه امامی و پسران پشت میز کار،  و عکس مرحوم محمود امامی دایی بزرگ انوش نشسته،  و عکس علی آقا پیشکار تجارتخانه ایستاده،  عکس شماره 243.

      آقای محمد امامی با قدی بلند و هیکل قوی،  قهرمان شمشیر و قمه زنی در تهران بود.  عکس حدود چهل سال پیش پدر بزرگ و مادر بزرگ انوش راوید در منزل قدیمی آقای امامی.  در گذشته ها یکی از مهمترین ورزشها مسابقه قمه زنی و شمشیر بازی و پرتاپ نیزه بود،  که ریشه تاریخی در دلاوری ایرانیان دارد،  سوار کاری جایگاه ویژه خود را داشت.  این ورزشها همراه انواع کشتی ها،  اجازه تجاوز نظامی دشمنان را به ایران نمی داد،  جمع بودن دور هم و فرهنگ عمومی دلاوری و گرد هم آمدن،  بزرگترین و منحصر ترین تمایل تاریخی ایرانی است.  

معصومه خانم

      سا ل 1916 ، سربازان  عثمانی از گروه  متحدین جنگ  اول جهانی،  غرب ایران را اشغال کردند.  بدلیل عدم کفایت دولت وقت،  و نبود ارتش،  دشمن ضمن جنگ با نیرو های محلی، کرد و ترک و فارس و غیره،  وارد مرکز حکومتی غرب ایران،  شهر همدان شد.  در گرگ و میش هوا دم تاریکی،  به ارک حکومتی رسیدند،  و آنجا را خالی از مردان دیدند،  زیرا  قاجارک ها و نوکرانشان،  از آنجا  فرار کرده بودند.  سپس دشمن به قسمت داخلی و اندرون ها رفتند.  چون درب های قلعه اندرونی بسته بود،  و آنها  قصد غارت داشتند،  از دیوار پریدند،  غافل از اینکه شیرزنی دلاور و قهرمان،  از سرزمین ایران بزرگ  با تفنگی از حوضچه خالی از آب و لابلای شمشاد ها،  آنها را با تفنگ هدف قرار میدهد.  فاصله این حوض تا دیوارها،  حدود 50 متر بود.  هر عثمانی که سایه سیاهش بالای دیوار ظاهر میشد،  هدف تیر قرار می گرفت.  پس از کشته و زخمی شدن بیست یا سی نیروی عثمانی،  و با ورود گروهان عثمانی،  دیگر جنگ یک تنه محا ل بود.  آن دلاور زن ایرانی به کنار بقیه سی،  چهل نفر زن و بچه ها آمد،  و کودکی در دست گرفته،  و مثل بقیه و البته الکی گریه و زاری می کرد.  دشمن بدنبال چندین مرد تیرانداز می گشت.

      بعد از ظهر آن روز،  قبل از ورود عثمانیها به حکومتی،  زنان طلا و جواهر و وسایل قیمتی خود را جدا گانه،  و یا چند نفره،  در جا هایی از آن ساختمان و حیاط و باغ،  پنهان و چا ل کرده بودند،  حتی در زیر زمینی مقدار زیادی کتاب، اسنا د و وسایل دیگر قرار داده،  و درب آنرا  گل اندود کردند،  تا دست دشمن نیفتند.  دشمن چون غنیمتی نیافت،  و بشدت ترسیده بود،  آن شب از حکومتی عقب نشینی کرد.  این شیر زن دلاور،  معصومه خانم خواهر پدر بزرگ انوش راوید،  حاج آقا میرزا حسین یحیا کرمانشاهی بود.  همان شب و روز بعد زنها و بچه ها،  دست خالی هر یک بسویی رفتند،  و در مدت  کوتاهی دشمن ارگ و حومه آنرا خراب کرد،  حتی درختان تنومند را نیز قطع کردند.

      دشمن ایران زمین،  در مدت کوتاه اشغال آن قسمت ها،  تلفات بسیار داد،  در هر جایی، هر کوچه ای و جاده ای آنان را می زدند و می کشتند.  تاریخ دلاوری های ایرانیان را ارج داریم،  تاریخ دانان و تاریخ گویان این مقدار زیاد و احمقانه ،  از کتاب های دروغی اجنبی نگویند.  مثلا می نویسند،  انگلستان عثمانی ها را شکست داد،  و از عراق  بیرون کرد،  ولی در واقع ملتها دشمن را شکست دادند.  شاید بگویند، چرا مدتها که عراق در اشغال عثمانی بود،  مردم عراق آنها را نزدند،  دوره بورژوازی و فئودالی سنتی و محلی،  با دوره نزدیکی با استعمار و امپریالیسم فرق دارد.  در آن زمان ایران در بدو ورود به دوره فئودالی از سازمان قبیله ای بود،  ولی عراق هنوز در سازمان قبیله بسر می برد،  به ساختار های تاریخی اجتماع مراجعه شود.  این ماجرا کشتن و شکست عثمانی ها را مرحومه معصومه خانم حدود سی و پنج سال پیش برایم تعریف کرده بود،  این شیر زن در آن زمان دلاوری و تیراندازی 25 سال داشت،  او مدتی در همان حوالی با گروه دلاورش دشمن را می زد،  و سپس به تهران آمد،  و در چمبره هزار رنگ سیاست،  خانه نشین شد.

      آیا بنظر شما، با این قبیل  دلاوری های مردم،  اسکندر و چنگیز حقیر، قابل قبولند،  حتی با اندک فهمی دروغشان مشخص است.  آنها که میگویند،  این اشغال های تاریخ واقعیست،  خیلی کم دارند.  تاریخ واقعی گنج ملت،  و تاریخ دروغی ادبیات ملت دیگر است.

   پرسش از عموم:  آیا شما دلاوران تاریخی در خانوده خود دارید؟

   عکس معصومه خانم در 1350 تهران،  55 سال بعد از نبرد یک تنه با گروهان عثمانی،  عکس شماره 219.

کاری که در تاریخ نوشته نیست

      این داستان واقعی را سال 1352 خورشیدی از زبان مادر بزرگم،  همسر حاج میرزا حسین شنیده ام:

      سال 1916 م،  در وسط جنگ جهانی اول،  آلمان به عثمانی کمک می کرد تا بتواند به منافع و مراکز انگلیس در ایران و خلیج فارس ضربه بزند.  عثمانی ها توانایی طرح و برنامه ریزی های ظریف و کوچک را نداشتند،  آنها بیشتر به حرکتها و قشون کشی های کلان و پر جمعیت توجه می کردند.  آلمان هایی هم که به عثمانی کمک می کردند،  شناخت کاملی از موقعیت های جغرافیای طبیعی و انسانی غرب ایران و عراق و خلیج فارس نداشتند،  بنابر این نمی توانستند تاکتیک های مهم ولی کوچک را به سر انجام برسانند،  و در کل مفید نبودند.  در نبردها،  استراتژی ها و کار های ظریفی هست که باید انجام شود،  عدم آگاهی از این موضوعات ظریف و دقیق صدمات جبران ناپذیری را در پی دارد.  عثمانی ها تنها کاری که می دانستند و می توانستند انجام دهند،  رساندن اسلحه و مهمات سبک به شورشیان و نیرو های مردمی بود.  آنها به هر کسی که می خواست با دولت مرکزی ایران بجنگد اسلحه می دادند،  و قادر نبودند تشخیص دهند به چه کسی و چرا باید بدهند.

      یکی از کار هایی که آنها بسرعت دنبال می کردند،  ساخت خط آهن قسطنطنیه تا بغداد بود،  که بتوانند به راحتی نیرو های نظامی زیادی به بغداد برسانند،  و از آنجا به ایران و خلیج فارس گسیل دارند.  انگلیس نمی خواست این راه آهن کامل ساخته شود،  بنابر این با تمام نیرنگ و برنامه کار شکنی و خرابکاری می کرد.  کلاً مردم محلی و ایران و عراق اهمیت خاصی به این موضوع نمی دادند،  شاید برای آنها وجود راه آهن می توانست مفید باشد.  مردم و نیرو هایی که چنین فکر می کردند،  می خواستند که این خط را پس از ساخته شدن در کنترل داشته باشند.  یکی از این گروه ها به رهبری حاج میرزا حسین بود،  او  حاج محمود از اهالی کرمانشاه را مأمور کرد،  همان سال در بغداد فرماندهی عثمانی را ببیند و به آنها بگوید،  که رئیس یک ایل بزرگ است،  و کوچ آنها از غرب به شرق ایران و به حدود تهران می رسد.  دشمن هم که چیزی از جغرافیای ایران نمی دانست متوجه نشد،  که این کوچ بی معنی است.  طبق دستور حاج میرزا حسین،  محمود به دشمن گفت که چون حکومت ایران به آنها ظلم می کند،  اگر اسلحه داشته باشند می توانند از خود دفاع نمایند،  و حتی در تهران به حکومت ایران و منافع انگلیس ضرباتی وارد نمایند.

      عثمانی ها براحتی قبول کردند که به او اسلحه بدهند،  و گفتند که یکی از افسران خود را برای بازدید و تعیین مسائل لازم به کرمانشاه می فرستند.  هفته ای بعد،  دو افسر عثمانی با لباس مبدل وارد کرمانشاه شدند،  و توسط محمود به منزلش برده و سه روز پذیرایی شدند.  عده ای از سران ایلها و دوستان حاج میرزا حسین از شوق بدست آوردن اسلحه های مدرن و جدید بدیدار افسران می آمدند،  و باعث توجیه آنها شدند که دادن اسلحه به اینها کار درستی است.  قرار گذاشتند که در جایی حدود بیست فرسنگی کرمانشاه برای بار اول یک محموله شامل 120 تفنگ و 40 تپانچه و 300 عدد نارنجک دستی و مقدار لازم فشنگ در اختیار مبارزان ملی ایران قرار دهند،  و بعد از اولین عملیات که بر علیه دولت انجام دادند،  اسلحه های بیشتر و منجمله سنگین به آنها بدهند.  معصومه خانم خواهر حاج میرزا حسین و محمود و افرادشان در محل و وقت مقرر اسلحه ها را دریافت کردند،  و به ریش دشمن خندیدند.  آنها تصمیم داشتند با برنامه دیگر،  و یا شاید نسبت دادن یکی دو تا از زد و خورد های داخلی معمول آن روز های ایران به خود،  از عثمانی ها  بیشتر و بیشتر اسلحه بگیرند.  اما سرنوشت عثمانی ها و جنگ اول جهانی،  این فرصت را به این گروه ملی و مردمی نداد.

منوچهر راوید

      پدر نگارنده،  در سال 1304 خورشیدی در خانواده پر جمعیت حاج میرزا حسین بدنیا آمد،  تحصیلات دبستانی و دبیرستان و دانشگاهی خود را در تهران گذراند.  بعد از خدمت سربازی به استخدام وزارتخانه کار و امور اجتماعی آن زمان درآمد،  و از همان ابتدا پست های مهمی را گرفت،  که در تولد در تاریخ نوشته ام.  از سال 1355خورشیدی می دانست،  که داستان ایران چه می شود،  به جل و چلاسر مهاجرت کرد،  و در باغ وسیع خودش ضمن کار کشاورزی و باغداریٍ،  به سرودن شعر های عرفانی پرداخت.  در جل و چلاسر با یاری همسر خوبش بانو مهین امامی،  فرزند محمد امامی که در بالا نوشته ام،  همیشه پذیرای مهمان های بیشمار فامیل و دوست و آشنا بوده و می باشد.

   توجه:  مشروح مکتب عرفان و شعر،  تألیف منوچهر راوید،  در اینجا.

   عکس تاریخی منوچهر راوید،  حدود 1340 خورشیدی،  در اداره کار با حرف R مشخص است،  و جلسه ای با حضور چند کارگر شرافتمند،  عکس شماره 232.

   عکس منوچهر راوید هنگام سخنرانی مراسم روز کارگر در اداره کار،  حدود 1338 خورشیدی،  عکس شماره 222.

بزرگان یحیی

   غلامرضا یحیی ــ  بزرگترین عموی انوش راوید، تاریخ تولد 1296 هـ،خ، تهران،  وفات، 1385 هـ،خ،  شخص بسیار روشن فکر و فهمیده بود،  مجله مغان را منتشر می کرد،  مشروح در اینجا.

   عبدل علی یحیی ــ  دومین عموی انوش راوید،  متولد 1298 هـ.خ، تهران،  سرهنگ بازنشسته ارتش کشور ایران،  او در سال 1307 وارد مدرسه نظام شد،  و یکی از افسران مهم ارتش و طراح تاکتیکی و نظامی بود.

   عبدل باقی یحیی ــ  سومین عموی انوش راوید،  متولد 1299 هـ.خ، تهران،  وفات 1387 تهران.  سرهنگ بازنشسته ارتش کشور ایران،  او در سال 1308 وارد مدرسه نظام شد،  وی سال های زیادی رئیس فدراسیون اسکی و کوه نوردی ایران بود.

   حسین داد یحیی ــ  کوچکترین عموی انوش راوید،  متولد 1313 هـ.خ، تهران،  وفات 1391 هـ.خ، تهران. مهندس آرشیتکت تحصیل کرده کشور آلمان،  اولین بلند مرتبه ساز ایران.

عکس سرهنگ عبدل علی یحیی و مدال های وی،  عکس شماره 249 .


محمود امامی

قطعه شعری از زنده یاد دایی محمود انوش راوید،  کسی که دایی همه بود:

گوهر پندار

دین بمعنای توجه به خدا داشتن است <> بذر نیکی به محبت همه جا کاشتن است

قطع امید ز بد خواهی و بدکرداریست <> نقش عکس العمل از کار خود انگاشتن است

سر ما جای هزاران گل پندار نکوست <> نه که جای غم و کین روی هم انباشتن است

دل شود پاک زحرص و حسد و کینه و خشم <> گر بدانی که جهان رفتن و بگذاشتن است

زهد تنها ندهد  پاسخ صد  گونه  نیاز <> زاهدی  بار ز دوش همه  برداشتن  است

متعادل که شود مصرف و تولید و نفوس <> آن مکان جای خوشی دیدن و پنداشتن است

کار نیک لطف سخن روی خوش و مهر نگاه <> معنی اش پرچم توحید برافراشتن است

  زنده یاد محمود امامی فرزند سید محمد امامی،  متخلص به محمودا،  مقدار زیادی شعر و نصیحت بصورت پراکنده داشت،  بارها به او گفتم آنها را در یک دیوان جمع آوری،  و در اینترنت منتشر کنید،  تا همگان از آنها بهره گیرند،  او می گفت:  "آنچه که من کنم متفاوت از آن است که رهروان کنند".  عزیزان علاقمند که اشعار و نصایح او را در اختیار دارند،  خواهشاً آنها را جمع آوری و کمک نمایند جهت یک دیوان  EBook  تنظیم نماییم.  لازم به یاد آوریست،  اشعار پدرم منوچهر راوید را جهت دانلود در اینترنت قرار داده ام.

عکس منوچهر راوید و محمود امامی،  در 1330 خورشیدی تهران، عکس شماره 242.

کلیک کنید:  دانلود کامل راه راستی با عکسها  (PDF 425 کیلو بایت)

کلیک کنید:  تاریخ پدافند ملی ایران

کلیک کنید:  سرداران نامی تاریخ ایران

کلیک کنید:  استراتژی ملی مردمی ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد