تاریخ انقلاب های انسانی ایران
پیش گفتار
برای رسیدن به اهداف نوین ایرانی، طرح نقشه های پیچیده سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نیاز است، که پیش در آمد آن باید ریشه در تاریخ داشته باشد، که با سالها کار و تحقیق و بررسی گرد آوری شده باشند. همچنین باید در این پلان ها محیط دمکراسی و فدرالیسم علمی تاریخی این سرزمین در نظر گرفته و کاملاً پاسداری شود. بدین منظور ابتدا باید از تاریخ و تاریخ اجتماعی به درستی دانست، وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران می تواند کمک بزرگی باشد. همچنین باید از جغرافی ـ تاریخ ایران درست دانست، و قابلیت ها و توانایی ها، هوش و سابقه، ارزش تاریخی مردم را در نظر گرفت. همچنین باید فکر را به واقع جلو کشید، اندیشه ای وسیع تر از گذشته داشت، و با نگرش های نو جهان را دید. در گذشته ها، دید و برد فکر و اندیشه کم بود، اما امروزه با انقلاب کامپیوتر و ماهواره وسعت و گسترش دید بی نهایت است. ...این مقاله ادامه دارد و بازنویسی می شود.
بخش نخست
از ابتدای تاریخ بشر در زمین ما، جغرافیای تمدن های متفاوتی ایجاد شده است، ایران در مرکز قاره کهن هم تمدن و فرهنگ شکل دیگری گرفته است، که در اینجا نوشته ام و از تکرار آن خود داری می کنم، علم جغرافی ـ تاریخ موجب گردیده که توده مردم ایران پیش تازان انقلاب انسانی در گیتی باشند، به دلیل همان فرهنگ ایرانی است، که انسانیت اساس آن قرار گرفته است. در ابتدای تاریخ اولین گام های آنرا بسیار خوانده ایم، مانند: انقلاب انسانی ماد ها و اتحاد قبایل ماد علیه حاکمان آشور. مهم ترین نمونه های این انقلاب های انسانی حرکت های مردم به رهبری کوروش بزرگ برای آزادی برده ها و اولین لوح حقوق بشر بود. یکی دیگر از مهمترین انقلاب های انسانی که در ابتدای تاریخ تدوین شده، انقلاب انسانی توده مردم علیه داریوش سوم بود، که در آن انقلاب انسانی مردم اسکندر پارتی یا اسکندر اشکانی را که از فرمانده هان سپاه خوراسان غربی در مرز های غربی بود، به رهبری برگزیدند. با این انقلاب انسانی به نزدیک چهار هزار سال حکومت های شاه خدایی از نیل تا سند و ماورالنهر تا بین النهرین پایان داده شد، و دوره جدید تاریخ تمدن جهان یا آغاز تمدن سازمان قبیله ای دینی بود، که در ساختار های تاریخی اجتماعی نوشته ام. در دوره هایی از تاریخ مردم به رشد و مرحله ای می رسند، که باید از درک و فهم گذشته خود عبور کنند، توده مردم در این زمان متوجه می شوند، آنچه را انقلاب پیش از این برای آنها آورده بود دیگر پاسخ گوی خواسته های آنها نمی باشد، و چه بسا به بیراهه رفته است. البته زمان این درک در طول تاریخ متفاوت است، که در تاریخ و فرهنگ یادگیری گفته ام، همیشه در تاریخ آدم های با هوش به کم هوش ها کمک فکری می کنند، و اندکی از کودن ها هم گاه ارتجاعی یا شونیستی می اندیشند، بنابر این به مقابله با نظریه های جدید و تحولات اجتماعی می پردازند، که کاری از پیش نمی برند.
عکس تاریخی مردم در انقلاب مشروطه تهران، عکس شماره 459 از آلبوم عکس وبلاگ انوش راوید.
انقلاب انسانی از جنبش های متعدد که در زمان های مختلف شکل گرفته اند، با برنامه ای دگرگون ساز بوجود می آید، در گذشته ها این جنبش ها بیشتر دینی و یا شبه دینی بودند، ولی امروزه جنبش ها آزادی خواهانه، برای دمکراسی و یا عدالت های اجتماعی هستند. جنبش های اجتماعی یا حرکت های جامعه همیشه در تاریخ وجود داشته و خواهد داشت، ولی این حرکت ها تغییرات نا پیوسته را که در قرن سنت گریزی نوشته ام به دنبال ندارند، اما آنها پیش درآمد یا سازنده انقلاب انسانی هستند، و هر آن در میان انقلابات به اشکال مختلف وجود خواهند داشت. مثلاً جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران یک حرکت مجازی برای نوین سازی تاریخ ایران می باشد، که در ظاهر سیاسی نیست، فقط به موضوعات علم جغرافی ـ تاریخ می پردازد، و در سخن وبلاگ مشروح توضیح داده ام. ولی بعضی از جنبش ها مانند جنبش زنان خواست اجتماعی سیاسی را مطرح می کند، جنبش معلمان و کارگران اکثراً مالی، جنبش های چپ نیز سیاسی می باشند. باید توجه داشت یک جنبش که شکل می گیرد، به تنهای نمی تواند انقلاب انسانی را در پی داشته باشد، بلکه به تفکر جامعه برای ایجاد جنبش های دیگر کمک می کند که در نهایت و زمان مناسب جمع اینها ممکن است به انقلاب ختم شود.
در انقلاب انسانی متن جامعه و توده ها که از توهم و خوش باوری خارج شده و به رشد و آگاهی رسیده، صف آرایی استراتژیک علیه حکومت می کنند، مردم نیرو های خودشان را دور هم با حساب دمکراسی و فدرالیسم تاریخی جمع می کنند. حکومت ها نیز از حرکت مردم به وحشت می افتند، و با نابکاری خیلی سریع مواضع خود را از دست می دهند، زیرا اجزای حکومت از سه دسته مردم با هوش و کم هوش و کودن تشکیل شده است، و هر گروه راه خودش را می رود. در انقلاب انسانی توده های مردم خود به شناسایی نیرو های انقلابی که در صف مقدم توده ها قرار گرفته اند می زنند، و سازمان های انقلابی مانند تشکیلات اسکندر اشکانی می توانند به رهبری حرکت های انقلاب انسانی برسند. در انقلاب های انسانی زمان پیروزی یا شکست آن مشخص نیست و به علم جغرافی ـ تاریخ بستگی دارد، مانند: انقلاب سربدران و گاهی اوقات پیروزی آن سریع است، مانند: انقلاب 57 ایران عزیز. البته بسیاری از تحلیل گران دخالت خارجی را در انقلابات انسانی ایران وارد می دانند، ولی در واقع بعلت قدرت و گستردگی انقلابات ایرانی، خارجی ها دنباله رو حرکت های توده های مردم بوده اند، نه تأثیر گذار بر آن، مانند: دخالت موریس امپراتور روم در انقلاب انسانی مردم زمان خسرو پرویز. انقلابات انسانی ایرانی ویژگی های مخصوص خود را دارد و از علم جغرافی ـ تاریخ سرچشمه می گیرد، جامعه نیرو های انقلابی خود را بالا می برد و شکل جدیدی از تاکتیک های نو بر قرار می کند که برای کسی قابل پیش بینی نبوده و نمی باشد. در تاریخ مردم بسیاری از کشورها انقلابات زیادی کرده اند، ولی هیچ کدام همانند انقلاب های انسانی که در ایران اتفاق افتاده نبوده، نمونه های قرن 21 آن، مانند: انقلاب نارنجی اوکراین و گرجستان. در آن انقلابات خواسته مردم ایجاد تحولات زیر بنایی که ریشه در عقیده و تاریخ داشته باشد نبوده، بلکه با نگرشی سطحی خواسته های امپریالیسم نو بوده است، که دیگر جانی یا تاکتیکی برای تولید کودتا در جهان ندارد.
در تاریخ انقلاب های انسانی ایران، تعیین شعار ها و خطی مشی های و اقدامات رادیکال چون بمب منفجر می شود، و خستگی ناپذیر به جلو می رود و از حرکات میلیتانتی خود داری می شود، مگر برای ضربه نهایی به هیبت سابق، مانند: انقلاب انسانی 57 ایران عزیز. وقتی در تاریخ رشد و شکوفایی توده ها به درجه لازم می رسد، دیگر مردم شکست نمی خورند و عقب گرد نمی کنند، چون زمان به عقب باز نمی گردد. ولی حرکت ها پس و پیش و کم و زیاد دارد، در هر صورت دوباره و صد باره مردم دور هم جمع می شوند و تشکیلات جدید و جدید، مانند: انقلاب مشروطیت ایران. انقلاب انسانی از حکومت انسانیت می گوید، از این که انسانی به دیگری برتر باشد و با ثروت و یا قدرت به دیگری ستم و استثمار کند متنفر است، از برتری نژادی و ملیتی نمی گوید، از برابری همه انسان ها می گوید که همه مردم یکی و یکدل هستند. در انقلاب انسانی هیچ مکتب و ایدوئولوژی و حزب و مرامی حاکم نیست بلکه همه دور دمکراسی و آزادی گرد می آیند، کسی را به عنوان برتری فکری نمی پسندند، و همه می خواهند یکسان باشند و زندگی دمکرات را تجربه کنند. این پرسش پیش می آید چرا در طول تاریخ بسیاری از انقلابات انسانی ایران بعد از مدتی به بیراهه رفت و توده مردم نتوانستند انقلاب انسانی خود را به حکومت انسانی تبدیل کنند و پادشاهی و قزلباشی یا قزاقی حکومت را بدست گرفتند. آیا علت عدم آگاهی توده مردم برای ادامه دادن راه بود، آیا مردم سریع خسته می شوند و یا وظیفه خود را تمام شده می دانند؟ پاسخ این پرسش ها در یک سئوال است، چرا در ایران چاقو بعد از حدود سی سال دسته خود را می برد؟.
شاید به نظر پرسش فوق برای پاسخ بی معنی باشد، ولی همان چیزی است که شخص را به فکر فرو می برد که به تحلیل و تعلیل بپردازد، برای این منظور از قرن سنت گریزی باید کمک گرفت. در طول تاریخ سلسله های پادشاهی و حکومتی همیشه بعد از حدود سی سال که یک نسل می شود با بحران ها و انقلابات رو برو بودند. از بدو تاریخ تدوین شده تمدن شهر نشینی که حکومت های شاه خدایی در ایران مستقر شد، و همچنین بعد از آن دوره سازمان قبیله ای دینی که در ساختار های تاریخ اجتماعی نوشته ام، روح سر سالاری یا خود سالاری در ایران رواج پیدا کرد و هر آن کسی که با جریانات تاریخی و انقلابی به کار حکومت و یا پادشاهی مستقر می شد، خود را سالار و سرور مردم می دانست و در پی مدتی حدود سی سال نیرو هایی که پرورش می یافتند، وقتی به سن میان سالی می رسیدند، به نوعی خود الگو برداری کرده و سالار شده بودند، به نوعی دیگر نمی توانستند خدمتگزار آن حکومت باشند، مانند: نادر شاه. و از طرف دیگر مردم در طول تاریخ های گذشته بعلت نبود وسایل ارتباطی و اطلاع رسانی کار انقلاب انسانی را تمام شده می پنداشتند، غافل از اینکه روح سالاری در همه مردم و جامعه نهادینه شده بود، و تفاوتی نمی کرد چه کسی در رأس قبیله و مملکت باشد، اوضاع تغییر مراتبی نمی کرد. البته کیفیت انقلاب انسانی هر دوره نسبت به گذشته پیشرفته می شد و آغاز دوره های تاریخی آن کوتاه تر می گردید، اگر در گذشته های دور برای ایجاد شکل جدیدی از اندیشه و خرد جمعی چند هزار سال وقت لازم بود در بعد از اسلام به چند قرن و در قرون جدید به کمتر از یک قرن و در دورهای نزدیک تر بمراتب سریع تر شکل پخته می گیرد، به تاریخ و فرهنگ یاد گیری مراجعه شود.
انقلاب انسانی در هر جغرافی ـ تاریخ متفاوت است، و هیچ وقت در طول تاریخ دیده نشده انقلاب های انسانی همانند تکرار شود، انقلاب انسانی حرکت توده ای و خود جوش است، و می تواند یک فرصت تاریخی باشد. در قرن بیستم و قرن حاضر عده ای سعی می کردند انقلاب انسانی را مشابه سازی کنند، ولی بعلت ندانستن علم جغرافی ـ تاریخ آب در هاون می کوبیدند، و در نهایت با دخالت مستقیم امپریالیسم به کودتا یا انقلاب حزبی و مکتبی تبدیل می شد. انقلاب انسانی با انقلاب های حزبی و مکتبی تفاوت های آشکاری دارند، همانگونه که از نام انقلاب حزبی، انقلاب دینی، انقلاب مکتبی، انقلاب مرامی، و غیره پیداست آنها متعلق به گروه خاص اجتماعی هستند، که توسط نیرو های آنها سازمان داده شده و به اجرا گذاشته می شود، که در بعضی مواقع پیروز می شوند، و یا شکست می خورند، مانند: انقلاب اکتبر که پیروز شد و انقلاب خرمیان به رهبری بابک در 830 میلادی که شکست خورد. در بعضی از انقلاب های انسانی رنگی، درفشی، پرچمی را برای نماد بر می گزینند، مانند: انقلاب مجوس ها به رهبری سند باد در 756 میلادی رنگ سفید، سربدران 1340 رنگ سبز و سیاه، شیخ های شیعه در قرن 15 میلادی قرمز. در زیر این نماد یا رنگ انبوهی از پرچمها و نماد ها و درفشها می توانند قرار داشته باشند بدون اینکه به اصل انقلاب انسانی صدمه ای وارد شود، زیرا اساس انقلاب انسانی است، مانند: انقلاب لاتین به رهبری سیمون بولیوار.
عکس انقلاب لاتینی، عکس شماره 4086 از آلبوم عکس وبلاگ انوش راوید.
انقلاب انسانی فرا جناحی و غیر وابسته است، و زمان دارد که بستگی به تاریخ و فرهنگ یاد گیری دارد و اگر تا رسیدن به نتیجه نهایی طولانی شود و زمان بیشتری ببرد، هیچ مشکلی ندارد بلکه آگاهی بیشتر برای توده های مردم را در پی دارد، و همچنین افزایش اندیشه ها و گستردگی خواسته ها را به دنبال دارد که خود شکل نوین تری از انقلاب انسانی را ارایه می دهد. بعضی بریده های حکومت به مردم می پیوندند و رادیکال می شوند، که مردم در تاریخ از آنها استفاده می بردند و در افشا گری و موضوعات دیگر کار می کردند. همیشه در انقلاب انسانی شونیزم و فاشیست که بدلیل ضعف افکار ارتجاعی دور خود را خالی می بینند به بهانه های مختلف تاریخی و جغرافیایی یا دینی و امثال آنها هیاهو و سر و صدا کرده که در نهایت مورد سوء استفاده دشمنان قرار می گرفت. در این میان اگر توده مردم درکی از دمکراسی و فدرالیسم در علم جغرافی ـ تاریخ که در واقع سرچشمه گرفته از اندیشمندان جامعه است نداشته باشند، شاید بالکانیزه شوند، مانند: یوگسلاوی سابق و اسماعیلیان قرن 11 میلادی. بسیاری از رهبران سعی می کردند که بعد از مرحله پایانی انقلاب انسانی مردم را در صحنه نگه دارند، در واقع آنها تعریف انقلاب انسانی را نمی دانستند، مانند: بعد از انقلاب مشروطه که در راه راستی ایرانی نوشته ام، انقلاب همبستگی لهستان به رهبری لخ والسا.
از زمان ورود استعمار و امپریالیسم به ایران آنها سعی می کردند، همه چیز را در دست بگیرند و کارگزاران و چهره های استعمار می خواستند منافع کشور های خود را حفظ کنند، ولی در همین دوران انقلاب های انسانی در اشکال وسیع تر و عمیق تر بودند، و هیچ ابهامی نداشته و می خواستند قاطع از گذشته عبور کنند و موقعیت و منافع حیاتی برای جهان داشته باشند. مهمترین آن فریاد آزادی خواهی و دمکراسی طلبی بوده است، و مردم تلاش داشتند هر کسی را که از دمکراسی نمی گفت به کنار بزنند. بسیار خوانده شده که در انقلابات دو سه قرن اخیر ایران بعضی از رهبران همه چیز می گفتند، غیر از دمکراسی در اندازه دانایی زمان خودشان، که از همین جا مردم به نوکری آنها پی می بردند. امروزه هم رهبران بسیاری از گروه ها و عقیده ها یا مجریان رادیو و تلویزیون های سیاسی و اجتماعی از همه چیز می گویند غیر از دمکراسی، دمکراسی اصیل ایرانی، اصل مطلب رشد و تکامل تاریخی انقلاب های انسانی ایران است، که در نوروز و جشنهای ایرانی نهفته است. تمامی روابط دمکراسی نهادینه شده در متن جامعه است، کودن های جا مانده در عمق تاریخ چیزی از آن نمی فهمند، و چون کودن هستند طعمه خوبی برای امپریالیسم نو می باشند، دشمنان به آنها در هر جایی که باشند خط می دهند، تا در نهایت با آزادی اندیشه مخالفت شود، و نیز در حفظ دروغ ها و ترفند های استعمار برای کوبیدن و ضعیف شمردن ملتها استفاده شود، نمونه در تاریخ زیاد است، مانند: تاریخ موذی های باخته.
به عقب ماندگانی که با حرکت های اجتماعی و انقلاب انسانی مخالفت می کنند، شونیسم و ارتجاع می گویند، این ارتجاع فرزندانی دارد که از فرصت هایی در انقلاب انسانی استفاده می کنند، و آنرا به بیراهه می برند. فاشیست یا امثال آن را نازی می گویند، مانند رضا خان که با کمک امپریالیسم انگلیس از فرصت تاریخی انقلاب مشروطه استفاده برد، و تیتو که از ترس تجزیه، دیکتاتوری مثلاً چپ به کشورش برد. معمولاً شونیسم و ارتجاع درکی از علم و فرهنگ ندارند، و فقط همه چیز را به اندازه فهم خود می بینند، آنها هیچ وقت تحلیل و تعلیل از چیزی ندارند، فقط به آنچه که از گذشته در مخشان کاشته شده است اکتفا می کنند، چون چیز جدیدی نمی فهمند. .... ادامه دارد و بازنویسی می شود.
عکس مزدوران غربی ضد مردم و انقلاب، آنها وابسته به امپریالیسم نو هستند، و در عراق و افغانستان خیلی فعال بودند و جنایت کردند، عکس شماره 4089.
کلیک کنید: تاریخ پدافند ملی و مردمی در ایران
توجه: اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
Anoosh Raavid انوش راوید
حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ، حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ، و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار، و گفتمان تاریخ، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ: