پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir
پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir

دین در دوران هخامنشیان

دین در زمان هخامنشیان

   پیش گفتار

      ...باز نویسی می شود و ادامه دارد...

   سنگ ها سخن می گویند

      در سنگ ‌نوشته‌ها و حجاری‌های تخت‌ جمشید شکوهمند، می‌ توان خیلی خوب به باورها و اعتقادات سران هخامنشی پی برد.  چرا که صاحبان و دستور دهندگان ساختمان این بنا،  بر تمام جزییات ساختمان نظارت داشته‌ اند،  تا همه ‌چیز به حد عالی خوب شود.  بدین خاطر است،  که مشاهده می‌ کنیم،  چه از نظر ساختمانی،  چه از نظر ترسیم تصویر های برجسته،  و چه از نظر نوشته ‌شدن کتیبه‌ ها دقت بسیار زیادی به‌ کار رفته است.  ده‌ ها طرح و نقشه ارائه‌ شدند،  تا یکی از میان آنها انتخاب گردد،  و ده‌ ها متن نوشته‌ شد،  تا یکی را برای نوشتن سنگ‌ نوشته‌ انتخاب نمایند.  بدین خاطر است،  که در ساختمان تخت‌ جمشید، تفکر و اندیشه، دقت و ظرافت، فن‌ و هنر،  فوق‌العاده زیادی را مشاهده می‌ کنیم.

عکس تاریخی هوایی از تخت جمشید،  حدود 1340 خورشیدی،  عکس شماره 1103 .

      همه باستان‌ شناسان متفق ‌القولند،  که تخت‌ جمشید خط فکری و فرهنگی کاملاً ایرانی دارد،  که بر هنر  سلسله هخامنشیان حاکم است.  از اعتقادات و سنن، خواست‌ها و باورها،  و به تمام معنا از ایده‌ آل‌ های هخامنشیان سرچشمه می ‌گیرد،  و بیان ‌کننده آرزوها و اعتقادات آنان است.  بسیاری از اساتید در علوم جغرافیا ـ تاریخ اعتقاد دارند،  که در دوران هخامنشیان کیش زردشتی در اکثر مناطق ایران پراکنده شده بود،  و اکثر مردم ایران کیش زرتشتی داشتند،  ولی به نظر می رسد،  شاهان هخامنشی زرتشتی نبوده‌ اند.  در حالی‌ که همه باستان ‌شناسان باور دارند،  که کوروش بنیان گذار سلسله هخامنشیان،  با ایجاد اتفاق و اتحاد مابین قوم خود،  و دیگر ملل ساکن در ایران توانسته است،  که در مدتی کم نیروی بسیار بزرگی جمع نموده،  و به کشور های مجاور حمله کند، و آنها را ‌راحت به‌ تصرف خود در آورده،  و با هم متحد کند،  و این ممکن نبوده مگر اینکه وی دارای ایدئولوژی بوده،  که به‌ نظر مردم و سربازان،  او مورد احترام و مقدس باشد، ‌ به ‌طوری ‌که این همه سرباز،  جان خود را در کف نهاده در خدمت او درآیند،  و در راه آرمان او بجنگند.

      اگر ملت ایران زرتشتی نبوده‌ اند،  چگونه حاضر شدند،  که در خدمت این شاهان کافر قرار گیرند،  و برای پیروزی او، از خود جان‌ گذشتگی نشان دهند.  کاملا مسلم است،  همه سران کشورها در طول تاریخ،  که از میان مردم برخواسته و به حکومت رسیده‌ اند،  ناگزیر پیرو مذهب اکثریت همان اجتماع بوده‌ اند.  فلسفه ناسیونالیستی برای دفاع از کشور همیشه توانسته است،  مورد استفاده قرار گیرد.  ولی نمی ‌تواند برای تصرف کشور های دیگر به‌ کار برده شود،  و فلسفه ‌ای جهان ‌شمول لازم است،  تا ملتی را برای فداکاری و جانفشانی برای تصرف کشور های دیگر آماده سازد.  با مشاهده تخت ‌جمشید و بررسی آثار و کتیبه‌ های باقی ‌مانده،  و آنچه به عنوان عملکرد آنان در تاریخ ثبت شده است،  به این نتیجه می‌رسیم،  این شاهان به اصولی که جزییات آن در این بخش خواهد آمد،  اعتقاد داشتند.  به دلایل مشروحه زیر،  به‌ نظر می رسد شاهان هخامنشی زرتشتی بودند، هر چند که نمی‌ توان تمام اعمال و رفتار آنان را مطابق با دستورات این دین دانست.

      هخامنشیان همیشه سنگ‌ نوشته‌ خود را با نام خدا شروع کرده‌ و می ‌نویسند:  می‌ ستایم اهورامزدا را که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که این مردم را آفرید، که (مرا) پادشاه کرد، که شادی را آفرید و غیره.  اهورامزدا را آفریننده همه چیز می ‌دانسته ‌اند،  و به‌ دنبال نام او،  کارها و پیروزی‌های خود را می‌ آوردند،  و در پایان نیز ذکر می‌ کردند،  که آنچه به ‌دست آورده‌ اند،  به خواست و یاری او بوده،  و از اهورامزدا می‌ خواهند که به‌ آنها عمر طولانی و عزت دهد.  مثلا در کتیبه بیستون (بهستان)،  نزدیک به پنجاه بار نام اهورامزدا همراه دو کلمه (خواست) و (یاری) آمده است،  به‌ یاری اهورامزدا،  به خواست اهورامزدا این کار یا آن عمل انجام گرفت. ‌ به ‌وضوح نشان می‌ دهند،  که آنان یکتا پرست بوده،  و موفقیت های خود را نتیجه کمک خداوند دانسته،  و تنها او را شکر می‌ کردند.  اینکه بعضی از باستان ‌شناسان می ‌نویسند:  در سنگ ‌نوشته‌ هایی که در بابل، یا فلسطین یا مصر یافت شده،  آنان از بت‌ها و خدایان مقدس ملل دیگر نیز به ‌خوبی و با احترام یاد کرده‌ اند.  این کار از آزاد اندیشی و آزادمنشی ایشان بود،  و احترامی که برای ملل دیگر،  و برای مقدسات آنها قایل بودند می ‌باشد،  و به‌ هیچ‌ وجه از اعتقاد ایشان به خدای یکتا (اهورامزدا) نمی‌ کاهد.

عکس سنگ نگاره بیستون،  عکس شماره 1132.

      می ‌دانیم که اشوزرتشت یکی از نخستین پیامبرانی است،  که در تاریخ از او نام برده شده،  و ایرانیان یکی از نخستین خداشناسان عالم هستند.  خدای زرتشت اهورامزدا نام دارد،  که آفریننده کل هستی شناخته شده است.  در گاتاها زرتشتیان در عین حال نیز مانند سایر ادیان اعتقاد دارند،  که در درگاه خداوند فرشتگانی هستند،  که اهورامزدا آنها را برای اداره و پاسداری بخشی از آفریده‌ های خود آفریده است.  این فرشتگان ایزدان نامیده می‌ شوند،  و آناهیتا و مهر و سروش از بزرگترین ایزدان می ‌باشند.  نام خدای هخامنشیان نیز همانند زرتشتیان اهورامزدا بوده،  و در تمام سنگ‌ نوشته‌ها خدای خود را بدین نام می ‌نامند،  و او را آفریننده همه‌ چیز در جهان می ‌دانند،  از ایزدانی مانند ارت و آناهیتا نیز به کرات یاد شده است.

در کیش زرتشتی راستی بسیار ستوده شده است،‌  و بدین حقیقت بزرگ اشاره شده،  که راستی پایه و اساس رستگاری بشر،  و دروغ سرچشمه همه بدی‌ها و پلیدی‌هاست (بند های متعدد گاتاها).  کتیبه‌ ای در تخت‌ جمشید نیز داریوش از اهورامزدا می‌ خواهد،  که کشور او را از جنگ و خشکسالی و دروغ دور نگه دارد،  وی نیز اعتقاد دارد،  که دروغ و انتشار آن در جامعه می‌ تواند،  به اندازه جنگ و خشک سالی به کشور آسیب برساند.  یا در سنگ‌ نوشته بی‌ستون می ‌نویسد:  تو که پس از من شاه خواهی شد،‌  خود را سخت از دروغ دور نگه ‌دار، هر کس بخواهد بنای استقلال مملکت و سعادت ملتش را بر اساس نیکی استوار نماید،‌  باید دروغ را از آن مرز و بوم از ریشه براندازد،  و راستی را به جای آن استوار نماید.  درست همانند انوش راوید،  که دشمن دروغگویی است،  بویژه در تاریخ و تاریخ اجتماعی،  که بیشتر توسط استعمار و امپریالیسم انجام گردیده و می شود.

      هخامنشیان مانند زرتشتیان به بقای روح اعتقاد داشتند،  با اینکه مومیایی‌ کردن را از مصریان آموخته بودند،  و می‌ توانستند اجساد خود را مومیایی نمایند تا باقی بماند،  ولی خواستار آن نبودند،  و جسد شان را در قبر گذاشته و به خاک سپرده‌ اند.  در حالی ‌که مصریان آن زمان،‌  بقای روح را باور نداشته و معتقد بودند،  به‌ شرطی انسان ابدی می‌ شود،  که جسم او مومیایی شده،  و در محل بسیار امنی مثل اهرام یا مصطبه گذاشته شود.  در آن زمان  یونانیان با دروغ هلنیسم خود را خیلی متمدن ‌تر از ما می‌ دانستند،  بت ‌های متعددی می ‌پرستیدند،  که هر کدام از آنها را مظهر آفرینش بخشی از جهان طبیعت تصور می‌ کردند.  در 2500 سال قبل هنوز دولت روم وجود نداشته،  و ملت آلمان و فرانسه و انگلیس،  و به ‌طور کلی اکثر مردم اروپا هنوز در مرحله قبایل اولیه از ساختار های تاریخی اجتماع بودند،  و یا در مرحله شروع دوره کشاورزی سیر می‌ کردند،  و تنها ایرانیان و قوم یهود به خدای واحد ایمان داشته و یکتا پرست بودند.

      در مذهب اشوزرتشت،  شاد بودن و شادی ‌کردن،  نوعی شکر گذاری به درگاه خداوند محسوب می ‌شود،  و غم و غصه‌ خوردن و اصراف و هدر دادن آفریده‌ ها،  نوعی ناشکری و ناسپاسی به ‌حساب می ‌آید.  مردم ایران ‌باستان،  هر ساله حدود شصت روز را جشن داشتند،  که ضمن ستایش اهورامزدا به بذل و بخشش و جشن و شادی می ‌پرداختند.  هر روز اسمی داشت که وقتی آن روزها با نام ماه برابر می‌ شد،  جشن می‌ گرفتند،  در جشن های ایرانی نوشته ام.  شش چهره گهنبار داشتند،  که هر کدام پنج روز بود،  و عقیده داشتند، که خداوند به هر چهره گهنبار یکی از بخش‌ های مهم عالم را آفریده است،  و جشن می‌ گرفتند و خیرات می ‌کردند.  جشن نوروز و مهرگان و سده،  از بزرگترین جشن های ملی و مذهبی بود،  خلاصه ایرانیان سعی می ‌کردند،  به هر بهانه ‌ای که شده،  روزگار را به شادی و شکر گذاری سپری نمایند. هخامنشیان نیز برای شادی و شادی‌ کردن،  ارزش زیادی قائل بوده،  و تقریبا در تمام کتیبه‌ های خود،  اهورامزدا را به خاطر آفرینش شادی ستایش کرده،  و خدا را شکر می‌ گویند.

      مسأله اخلاق و وظیفه انسان در رعایت اصول اخلاقی،  در دین زرتشت بسیار سفارش شده است،  به‌ طوری ‌که او را معلم بزرگ اخلاق و اولین و بارزترین مبلغ آن می‌ دانند،  و گاتاها، کتاب مقدس زرتشتیان پر است از متعالی ‌ترین اصول اخلاقی،  که اشوزرتشت رعایت دقیق این اصول را از انسان خواستار شده است.  دین، کلمه ‌ای اوستایی است،  و به‌ معنی وجدان می باشد،  و کار دین وجدان‌ سازی است،  و وجدان یعنی پای‌بندی انسان به اصول اخلاقی و بنابر این، کار وجدان،  انسان‌ سازی است.  در دین زرتشت آزادی عقیده و انتخاب راه،  بسیار محترم شمرده شده است،  به ‌طوری‌که در گاتاها می‌ فرماید،  هر مرد و زن حق دارد خود راه خویش را برگزیند،  و خداوند به انسان نیروی اراده بخشیده است،  تا هر کس برحسب اراده خویش رفتار نماید.

      تاریخ نویسان دوران باستان و باستان شناسان امروزی،  کوروش بزرگ را از جهت داشتن نیرو های سیاست و جوانمردی و درستی و مردانگی و بخصوص آزادمنشی،  ‌گونه‌ های مختلف ستوده اند.  آنها عقیده دارند،  که کوروش همه مردم جهان را به یک چشم نگاه می‌ کرد،  و در رفتار آزاد مرد بود،  و با داشتن القاب و عناوین شدیدا مخالف بوده‌ است.  تاریخ نشان می ‌دهد که شاهان هخامنشی به رعایت اصول اخلاقی،  بسیار معتقد بوده،  و به تمام پیمان‌هایی که در دوران حکومت خود بسته‌ اند،  پای‌بند بوده‌ اند.  شاهان هخامنشی دنبال گسترش عدل و انصاف بوده،  و نه تنها با پیشروی خود در جهان تمدنی را نابود نکرده‌ اند،  بلکه به پیشرفت و گسترش تمدن و فرهنگ در جهان بسیار کمک نموده ‌اند.  پروفسور ماری‌کخ در کتاب خود با نام از زبان داریوش نیز با تکیه بر کتیبه‌ های هخامنشیان،  پای ‌بندی ایشان را به اصول اخلاق و انسانیت بسیار ستوده‌اند.

      تاریخ نیز گواهی می‌دهد،  که هخامنشیان دارای ایدئولوژی بسیار قوی بوده  و بدان عمل می ‌نمودند،‌  از طرفی بسیار آزاد اندیش بودند،  و با وصفی که مدت دویست‌ و سی‌ سال بر بیش از نیمی از مردم جهان فرمان می ‌راندند، هرگز باور های خود و حتی خط و زبان خود را بر آنان تحمیل نکردند.  در زمان هخامنشیان آنان تمام ملل تابعه خود را در پیروی از باورهای خویش آزاد می‌ گذاشتند،  و فقط بعضی کار هایی را که به ‌نظر آنها بسیار غیر انسانی جلوه می‌ کرد،  و با اعتقادات آنان بسیار مغایر بوده،  در سراسر امپراتوری خود ممنوع کردند.  مثلا در کارتاژ رسم بر این بود که والدین برای خشنودی بت بزرگ به ‌نام مولوخ فرزندان خود را روی دست های بت گذاشته می‌ سوزاندند،  یا در سوریه کودکان را در راه بت ملکارت قربانی می‌کردند.  در مصر و بابل نیز مردم بنا به باور هایشان،  فرزندان خود را قربانی می ‌نمودند،  مشروح در اینجا،‌  هخامنشیان این نوع کارها را در سراسر امپراتوری خود ممنوع اعلام نمودند. 

      با حمله هخامنشیان به کشور های مختلف و تصرف آن کشورها،  نه تمدنی از تمدن‌ های قدیم از بین رفت و نه ملتی به نابودی کشیده شد.  در حالی‌ که هخامنشیان زمانی می‌ زیستند،  که شاهان هم‌ طراز آنها پس از حمله به کشور های دیگر،  افتخار می‌ کردند که شهرها را ویران می کردند،  و هزاران نفر را از دم تیغ می گذراندند،  و حتی به حیوانات نیز رحم نکرده‌ و از سرها تپه‌ ها می ساختند،  و یا دست‌ها و گوش‌ها و بینی‌ها را قطع کرده‌ اند.  در حالی ‌که همیشه هخامنشیان به این نکته افتخار دارند،  که پس از تصرف کشوری،  به مردم آن کشور آزادی داده‌ اند،  و به سربازان خود اجازه نداده‌ اند،  که به کسی آزار برسانند و سعی کرده‌ اند،  که عدل و داد را در آن کشورها برقرار نمایند،  و میراث فرهنگی کشور های دیگر را ارج می‌ نهادند،  و امنیت و توسعه بازرگانی با آنها را به ارمغان می ‌بردند.  بی ‌سبب نیست که به‌ علت این خوش ‌رفتاری‌ها،  نام شاهان هخامنشی در کتاب‌ های مقدس عهد عتیق جزو مقدس ‌ترین افراد به ‌ثبت رسیده است،  و ملت یهود کوروش بزرگ را تا حد مسیح و کمربسته خدا بالا برده‌ اند.

      در تاریخ دین و آیین ایران نوشته شده،  قبله زرتشتیان نور بوده است،  و زرتشتیان همیشه رو به ‌سوی قوی‌ترین منبع نوری که در فرا روی خود دارند،  ایستاده و به ستایش اهورامزدا می ‌پردازند.  در طی روز،  رو به خورشید و در شب رو به ‌سوی ماه و تنها در محل آتشکده می ‌باشد،  که همگی آنها به طرف آتش موجود در آتشکده،  که به روش مخصوصی از قرنها پیش تهیه شده و همانند پرچم،  مظهر تمامیت مذهبی و فرهنگی ایشان است،  ایستاده و به ستایش خدا می‌ پردازند. هرگز دیده نشده حتی کسی که در همسایگی آتشکده زندگی می ‌کند،  موقع خواندن نماز،  رو به‌ سوی آتشکده نموده،  آن را قبله خود قرار دهد.  بنابر این آتش موجود در آتشکده درست حکم پرچم را دارد،  و به همان اندازه برای زرتشتیان مورد احترام می‌ باشد،  و از دیگر ملل نیز انتظار دارند،  که موقع بازدید از آن، به آن احترام گذارند.

      در حجاریها و دیگر آثار باقی‌ مانده در تخت‌ جمشید مشاهده می ‌شود،  هر جا سران مملکت در حال نیایش می ‌باشند،  در فرا روی آنها خورشید،  و در بعضی طرح ‌هایی از آتش قرار دارد،  و ثابت شده‌ است که قبله یا سوی پرستش هخامنشیان نیز نور بوده است،  و در تاریخ ذکر می ‌شود که هخامنشیان به هر جا لشکر کشی می ‌کردند، ارابه‌ ای حاوی آتش آتشکده را نیز به‌ همراه لشکر خود حمل می‌ نمودند،  که در سربازان خود یک نوع احساس خاصی ایجاد نمایند،  که با انرژی بیشتری به نبرد بپردازند.  این اعتقاد که هخامنشیان آتش‌ پرست یا خورشید پرست بودند،  تهمتی بیش نیست،  هرگز در هیچ کتیبه‌ ای از دوره هخامنشیان از آتش یا خورشید گفتگو یا ستایش نشده است،  و همه تاریخ‌ نویسان ذکر می‌ نمایند که تا کنون هیچ مجسمه بزرگ،  یا بتی در آثار هخامنشیان کشف نشده است،  و تاریخ نویسان باستان هم بارها ذکر کرده اند،  که ایرانیان برخلاف مردم کشور های دیگر جهان برای خدای خود مجسمه نمی‌ سازند،  و در معبدی حبس نمی ‌نمایند.

      بنا به شواهدی که ذکر شد،  و بسیاری دلایل دیگر،  به‌ نظر می رسد پادشاهان هخامنشی زرتشتی بوده اند،  و به خیلی از اصول این مذهب پای‌بند بوده و عمل می ‌کردند.  ‌هرچند که نمی‌ توان تمام اعمال و کردار آنها را کاملا مطابق با دین اشوزرتشت دانست،  کما اینکه نمی ‌توان اعمال و کردار مثلا یک فرمانده مسیحی را به حساب دین حضرت مسیح‌ و مسیحیان گذاشت.  در کل هر چه امروزه از تاریخ تمدن باستان در قاره کهن می باشد،  ریشه در تاریخ سلسله هخامنشیان دارد،  باید در باره این دوران بیشتر و بیشتر تحقیق نمود.

...باز نویسی می شود و ادامه دارد...

عکس انوش در پاسارگاد و آرامگاه کوروش بزرگ.  عکس شماره 4508 .

کلیک کنید:  تاریخ نیک ایران

کلیک کنید:  اندیشمندان و شاعران ایران

کلیک کنید:  تاریخ پدافند ملی مردمی در ایران

 

 

داستان پوریم و خشیارشا

      خشایارشا،  شهریار بزرگ هخامنشی،  از پادشاهان هخامنشی بود،  هخامنش به معنی کسانی که منش آنها برادری است.  پدرش داریوش بزرگ و مادرش آتوسا دختر کوروش بزرگ بود.  نام خشایارشا از دو جزء خشای = شاه،  و آرشا = مرد،  تشکیل شده،  و به معنی شاه مردان است.  خشیارشا در سن سی و شش سالگی به سلطنت رسید،  و در آغاز سلطنت شورشی را که در مصر برپا شده بود فرونشاند،  و بعد به بابل رفت و تداوم انقیاد بابل را فراهم ساخت.

      در تاریخ دروغ های بسیاری گفته و نوشته شده است،  این دروغها بر چند اصل قرار دارند،  مانند:  1 ــ  از ابتدای تاریخ دین های قدیمی برای جلب نظر و ایجاد حقانیت و بدست آوردن پول،  در ادامه سبک کار جادو گران و رمالها،  دروغ می گفتند.  2 ــ  جهت رجز خوانی های جنگی و حکومتی،  که در افسانه ها و اشعار و غیره دیده می شود،  دروغ می گفتند.  3 ــ  اصل و بیشترین دروغ های تاریخی،  توسط استعمار و امپریالیسم بمنظور مقاصد شوم گفته شده است،  که با گسترش و رشد نشر بخوبی جا افتاده اند.

      در طول تاریخ بسیاری از داستانها،  که هیچ ریشه و تحلیل در واقعیت های تاریخ اجتماعی ندارند،  مورد سوءاستفاده استعماری و دینی قرار گرفته اند،  مانند:  پوریم.  چون من نمی خواهم چندان وارد موضوعات دینی شوم،  فقط در این اندازه آنرا داستان دینی می دانم و می گویم.  البته بعضی اوقات افراد به اشتباه و یا سادگی،  بنا به دید خود در موارد و موضوعات نگاه و تفسیر هایی می کنند،  مانند:  ابن حوقل،  با دیدن نقش برجسته داریوش و اسیران،  فکر کرد که داریوش یک معلم است،  و جلوی دانش آموزان ایستاده است،  او کمان داریوش را شلاقی تصور کرد،  که معلم برای تنبیه بچه ها از آن استفاده می کرد.  آبل پینس فرانسوی از یاران رابرت شرلی انگلیس در زمان حکومت صفویه،  نقش برجسته ها و کتیبه های بیستون را،  که بالای صخره قرار گرفته بود،  عروج عیسی توصیف کرد.  ژاردن فرانسوی نگاره بیستون را صلیبی با 12 حواری انگاشت،  روبرت کرپورتر نگاره بیستون را صحنه ای از تورات و نمایندگان قوم بنی اسرائیل دانست،  که در حضور سلمانصر شاه آشور هستند.

      باید توجه داشت از ابتدای قرن 21 ،  و با فرو ریختن های ابتدای قرن 21 ،  دور جدید تمدن بشری آغاز شده است،  و تاریخ تمدن دارد وارد مراحل حساس تاریخی خود می شود.  سرعت تحولات زیاد است،  و باید با دقت تمام موضوعات و مسائل را زیر نظر داشت،  غفلت و کوتاهی از این مهم،  سپردن ادامه تمدن جهان به دشمنان تاریخی است.  حتی ممکن است،  در دوران جدید تمدن کنترل انرژی،  دشمنان ملتها و سرمایه داری لجام گسیخته،  با هر وسیله،  حتی مانند قرار دادن تراشه در زیر پوست،  مردمان زیر دست را کنترل نمایند،  ببرند و غارت کنند، بکشند و هر کاری دلشان خواست انجام دهند.  سرمایه داری امپریالیسم بی رحمانه دریاها را مانند خلیج مکزیک آلوده به نفت کرده،  و هوا را مانند نشت رادیو اکتیو فوکوشیمای ژاپن دارد نابود می کند.  باید هر شخص در حرفه و تخصص خودش،  آگاهی های لازم برای ورود به تمدن جدید را داشته باشد،  تا کف بسته تسلیم نشد،  بلکه شرافتمندانه و بهتر وارد تمدن جدید گردید،  در سخنرانی انوش راوید توضیحات بیشتری گفته شده است.

   عکس کتیبه سه زبانی خشیارشا،  بر جرز غربی ایوان جنوبی کاخ اختصاصی تجر داریوش بزرگ در تخت جمشید،  عکس شماره 604،  این کتیبه ها اسناد واقعی تاریخی هستند،  می بایست بند بند آنها را تفسیر و تحلیل کرد،  مشروح در معروف ترین کتیبه های ایران.  ولی استعمار زدگان و بیچارگان به دروغ های تاریخی،  به دروغ های تاریخی بدون سند و مدرک جسبیده اند،  که هیچ گونه رابطه ای با علم و تاریخ و تاریخ اجتماعی ندارند.

   پرسش:  آیا کتاب استر و ماجرای پوریم واقیعیت دارد؟

   پاسخ:  این کتاب و داستان پوریم مربوط به یک دین خاص می باشد،  و من از اظهار نظر درباره موضوعات دینی معذورم،  اما آنچه که از تاریخ و باستان شناسی می دانم می نویسم.  در کنار دریای مرده یا همان بحرالمیت،  در جوار خرابه های قمران،  دیواره های کوهستانی قرار دارد،  و در میانه آن غار صعب العبوری واقع است.  در سال 1947 یک عرب شبان وارد این غارها شد،  و انبوهی از طومار های قدیمی را کشف کرد.  خبر به امریکایی ها و یهودیان مستقر در فلسطین رسید.  بخشی از طومارها به تصرف یهودیان در آمد،  و بخش دیگر به وسیله امریکاییان به نیویورک انتقال یافت.  کمی بعد این بخش نیز بوسیله یهودیان،  به مبلغ دویست و پنجاه هزار دلار خریداری،  و به محل مخصوص در بیت المقدس برده شد.

      بررسی های تاریخی و تحقیقی اهمیت فوق العاده این کشف را فاش ساخت،  و آشکار نمود که طومار های دریای مرده،  نامی که اسناد فوق به آن شهرت یافته اند،  بقایای کتابخانه مخفی اسنی یا سینی ها است.  این حادثه یکی از مهمترین اکتشاف باستان شناسی است،  طومار های دریای مرده شامل کتب فراوان به زبان های عبری، آرامی، یونانی، لاتین، نبطی و عربی می باشند.  در این مجموعه متن کامل عهد عتیق بجز کتاب استر نیز بدست آمده،  که قدمت آنها به یک سده پیش از میلاد مسیح میرسد.  این مجموعه ثابت میکند که در آن زمان روایت های متعددی از تورات وجود داشته است،  و دانشمندان عهد عتیق امروزی صحت و درستی آنها را تأیید کردند.  پیش از این کشف،  کهن ترین نسخه های عهد عتیق مربوط به سده های نهم و دهم میلاد می باشد.

      کتاب عهد عتیق شامل کتب مقدسی است،  که توسط پیامبران قبل از مسیح نوشته شده،  و با توجه به نسخه‌ های بسیار قدیمی،  که در منطقه دریای مرده پیدا شده است،  معلوم می‌شود نسخه ‌هائی که فعلاً متداول بوده،  از نظر صحت متن و مطابقت با نسخه ‌های اصلی کاملاً معتبر و قابل اعتماد می ‌باشد.  در میان این طومار های و نسخه های بسیار قدیمی دریای مرده،  قسمت ‌هائی از تمام کتاب های عهد عتیق باستثنای کتاب استر وجود دارد،  و حتی بعضی از کتابها کامل می ‌باشند.  با استفاده از دانش باستان شناسی،  تاریخ این طومارها قرن اول و دوم قبل از میلاد تعیین شده است.  با این کشف متوجه شدند که کتاب استر که در آن به ماجرای پوریم اشاره شده است،  هیچگونه سندیت تاریخی ندارد و کاملاً مورد ظن و تردید است.

   عکس آگهی فیلم یک شب با پادشاه،  One Night with the King ،  درباره خشایارشا و استر،  داستان دیگری از هالیود است،  DVD  آن در بازار موجود است،  پیشنهاد می کنم ببینید،  و درباره آن نظر بدهید،  عکس شماره 7053.  

   پرسش:  آیا سیزده بدر رفتن ایرانی ها مربوط به فرار و از شهر خارج شدن مردم بخاطر گریزاز کشتار پوریم است؟

   پاسخ:  در پرسش و پاسخ 42 در اینجا.

دروغ گویی بردگی ایرانی

      در خیلی از دروغ نامه ها می خوانیم،  که در زمان مغولان و اعراب و گاهی دیگران،  ایرانیان را اسیر می کردند،  و در بازار برده می فروختند،  و کلی رجز خوانی و چاخان های مختلف دیگر،  درباره ضعف ایرانی نوشته و گفته اند.  من یک پرسش دارم،  که در واقع آزمایش کمی علمی هم می باشد،  خودتان،  بله خود شما که دارید این را می خوانید،  خود را در آن گذشته ها فرض کنید،  با همان فضا،  دقت کنید با همه چیز تاریخیش،  اسیر شده اید در دست دشمنی که می گویید عقب افتاده است،  و شما متمدن و با سواد،  چه می کنید و چگونه رفتار می کنید؟  آیا سریع ورق را به نفع خودتان بر نمی گردانید؟  آیا اصولاً امکان هست شما را در بازار برده بفروشند؟  و ده ها سئوال دیگر از خود بپرسید.  از خود بپرسید چرا اجازه میدهید اینهمه  دروغ بخوردتان بدهند،  بپرسید مگر با دشمن ایران همدستیم که این دروغها را می پذیریم.

   برده ها که بودند؟  از زمان سلسله هخامنشیان،  ایرانیان پایگاهی در زنگبار داشتند،  نمونه تعریف آنرا در داستان های تاریخی ایرانی نوشته ام.  در زمان شاهنشاهی ساسانیان،  و پس از آن در زمان خلفا ایرانی،  این مکان به یک شهر ایرانی نشین تجارت پیشه تبدیل شد،  که خود داستانی دارد،  اینک از حوصله این پست خارج است،  و بزودی درباره آن می نویسم.  در دوره خلفا،  اعرابی که بازرگان برده بودند،  در این مکان بچه های چهار و پنچ ساله  قاره آفریقا را می خریدند،  و به خلیج فارس می فرستاده،  و به فروش می رساندند،  صاحبانشان آنها را در ده سالگی اخته می کردند،  و چون جزیره زنگبار در اختیار ایرانی ها بود،  نام های فارسی برای این برده های کوچک می گذاشتند.  بقیه این ماجراهای تاریخی را احتمالاً می دانید،  و در آینده بیشتر مینویسم.

      زنگبار تنها سرزمین آفریقایی است،  که نوروز دارند و در نوروز آتش روشن می کنند،  و تقویم نوروز آنها دقیقاً با تقویم نوروز هخامنشیان برابری می کند.  در زنگبار مردم اسامی باستانی ایرانی دارند،  یا حداقل پسوند و پیشوند ایرانی در نام آنها وجود دارد.  مقداری موضوعات دیگر در زنگبار قابل ملاحظه است،  مانند ظروف سین استان ایران در مقبره های تاریخی و غیره،  مهمتر از همه،  بیشتر مردم خود را بازماندگان ایرانیها و شیرازی ها می دانند،  بدون اینکه رنگ و روی ایرانی داشته باشند.

عکس چند اثر باستانی از دوره ایلام،  مشروح در آثار ایلام و ماد، عکس شماره 1446.

کلیک کنید:  موزه مجازی وبلاگ

کلیک کنید:  استون هنج ایرانی است

کلیک کنید:  نویسندگان و تاریخ نویسان ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

 

تاریخ آموزش و پرورش در ایران

   پیش گفتار

      آموزش و پرورش در دوران حاضر مهمترین پایه های ایجاد جامعه نوین است،  معمولاً در بعضی جا های وبلاگ از آموزش و پرورش انتقاد کرده ام،  که بجای اینکه دست از دگم و یکدنده بودن بردارد،  و سیستم جدید گردونه یادگیری را پیاده کند،  همچنان به روش آموزش سنتی قرن گذشته ادامه می دهد،  و باعث شده و می شود،  چرخه یادگیری در جامعه پیاده نشود.  آنها بجای اینکه اساس را درست کنند،  دائم شیوه گذشته را پس و پیش می کنند،  در این پست به تاریخچه آموزش و پرورش در ایران می پردازم،  و به مرور ادامه می دهم.

عکس دانش آموزان یک دبستان در قرن گذشته ایران،  حدود 40 سال پیش،  عکس شماره 4127.

سیر تحول تشکیلات آموزش وپرورش

  1 ــ  در سال 1232 هجری شمسی و به دنبال تاسیس دارلفنون،  اولین بار وزارتخانه ای به نام وزارت علوم تأسیس گردید.

  2 ــ  در سال 1288 هجری شمسی نام وزارت علوم به وزارت معارف اوقاف و صنایع مستظرفه تغییر یافت.

  3 ــ  در سال 1317 هجری شمسی وزارت مذکور به نام وزارت فرهنگ خوانده شد.

  4 ــ  در سال 1343 هجری شمسی بر اساس قانون صرفاً امور آموزش و پرورش پیش‌دانشگاهی و دانشگاهی به وزارت آموزش و پرورش محول گردید.

  5 ــ  در سال 1346 هجری شمسی به موجب قانون کلیه امور مربوط به دوره‌ های تحصیلی مربوط به دوره‌ های تحصیلی پیش‌دانشگاهی به عهده وزارت آموزش و پرورش گذاشته شد.

  6 ــ  درسال 1366 قانون اهداف و وظایف وزارت آموزش و پرورش در4 فصل 13 ماده و 9 تبصره تصویب گردید.

انواع مدارس و مراکز آموزشی موجود

   1- مدارس دولتی،  2- مدارس غیرانتفاعی،  3- مدارس استثنایی،  4- مدارس آموزشگا‌ه‌ های آزاد،  5- مدارس وابسته به وزارتخانه‌ ها،  6- مدارس خارجی،  7- مدارس تطبیقی،  8- مدارس اقلیت‌ های مذهبی،  9- مدارس شاهد و مدارس نمونه،  10- مدارس شبانه،  11- مؤسسات تربیت معلم،  12- دور‌ه ‌های کاردانی کارشناسی و کوتاه مدت.

تاریخچه سازمان مدارس به سبک جدید در ایران

  1 ــ  تاسیس دارالفنون درسال 1228 (هـ.ش )،  و آغاز معرفی نظام مدارس در ایران.

  2 ــ  در قانون فرهنگ مصوب 1290 (هـ.ش) آمده است،  مدارس و مکاتب چهار نوع است:  الف. مدارس ابتدایی روستایی،  ب. مدارس ابتدایی شهری،  ج. مدارس متوسطه،  د. مدارس عالی.

  3 ــ  در سال 1313 دوره ‌های تحصیلی ایران شامل دوره ابتدایی (6سال)،  اول متوسطه (3سال)،  دوم متوسطه (3سال) بوده است.

  4 ــ  در قانون سال 1322(هـ.ش ) دوره های تحصیلی عبارتند از:  آموزش ابتدایی (6سال)،  ب- دوره متوسطه (دو دوره سه ساله که دوره اول عمومی و دوره دوم بهبخش نظری و فنی و حرف های تقسیم شده است).

  5 ــ  از سال 1345 لغایت 1370 شامل دوره‌ های کودکستان (3-2 سال)،  دبستان (5 سال)،  راهنمایی تحصیلی (3 سال)،  دوره متوسطه (4 سال)،  و تحصیلات عالی بر حسب مورد (7-2 سال).

  6 ــ  از سال 1370 (هـ. ش ) تاکنون دوره متوسطه عمومی، فنی و حرفه ‌ای به مدت 3 سال،  و دوره پیش ‌دانشگاهی به مدت یک سال مصوب گردیده است.

برخی از وظایف وزارت آموزش و پرورش

  1 ــ  تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش.

  2 ــ  تشکیل شورای منطقه ‌ای که حدود و وظایف و اختیارات آن به تصویب مجلس خواهد رسید.

  3 ــ  تهیه و پیشنهاد برنامه‌ های میان مدت و بلند مدت در جهت تأمین اهداف آموزش و پرورش.

  4 ــ  هماهنگی با وزارت های فرهنگ و آموزش عالی و بهداشت و درمان و آموزش پزشکی و سایر دستگاه‌هایی که به نحوی در امر آموزش دخالت دارند،  در جهت هماهنگ ساختن آموزش‌ها در چهار چوب نظام آموزش کشور.

  5 ــ  زیر پوشش قرار دادن کلیه کودکان لازم‌التعلیم و تقویت نهضت سواد آموزی.

  6 ــ  آموزش مستمر معلمان و کارکنان وزارت آموزش و پرورش به منظور ارتقا سطح توانایی شغلی آنها.

  7 ــ  تأمین نیروی انسانی آموزش و پرورش از طریق ایجاد دانشسراها و مراکز تربیت معلم.

  8 ــ  تأمین آموزش و پرورش رایگان برای همه مردم تا پایان دوره متوسطه.

  9 ــ  تألیف و چاپ و توزیع کتاب‌های درسی و نشریات کمک آموزشی.

  10 ــ  ارتباط مستمر با اولیا دانش آموزان و استمداد از آنها در تعلیم و تربیت.

  11 ــ  نظارت یر اجرای صحیح و دقیق کلیه آیین‌نامه‌ها و سنجش و ارزیابی نتایج حاصله از برنامه‌ها.

عکس انوش راوید در کلاس اول دبستان،  1340 ،  عکس شماره 116.

 کلیک کنید:  فرهنگستان تاریخ ایران

کلیک کنید:  تاریخ مبارزات فرهنگی در ایران

کلیک کنید:  فرهنگ واژگان و نام های پارسی

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس



 


سیستم آموزشی وامانده

   پیش گفتار

      در مدت چند سال وبلاگ نویسی،  و سر و کار داشتن با جوانان عزیز ایران،  که همگی از تحصیل کرده های سیستم آموزشی ایران هستند،  متوجه کمبود های زیادی در آموزش آنها شده ام،  یهمین جهت تصمیم گرفتم این پست را در اینباره بنویسم.  آنچه اندیشه ها را انقلابی می سازد،  این واقعیت است،  که زمین و زمان و زندگی و کار و مواد و حتی سرمایه را منابعی محدود تلقی کنیم،  و باید با دانایی قرن 21،  که در یک سیستم آموزشی کارآمد نهفته است،  آنها را از همه لحاظ پایان ناپذیر نمود.  در قرن 21  ارزش واقعی یک کشور،  به ایده ها و نظریه ها و بصیرتها و اطلاعاتی است،  که در مغز تحصیل کرده ها و نظریه پرداز های آنهاست،  که براحتی توانایی استفاده از بانک های اطلاعاتی را هم دارند،  به تعداد کامیونها و خطوط تولید و ظواهر قرن گذشته نیست.

      آهنگ تحول در قرن 21 روزانه سرعت می گیرد،  در تکنولوژی و اقتصاد،  داد و ستدها،  معاملات و زندگی،  و غیره.  تحولات ناپیوسته جدید،  با چنان سرعت های پر شتابی عمل می کنند،  که تامین کنندگان پیش مدرنشان،  به زحمت می توانند با آنها همگام بمانند.  زیرا کسانی که از مهارت های مغزی مورد نیاز نیروی کار امروزی برخور دارند،  درصد نسبتاً اندکی می باشند،  بیشتر کسانی که از دانشگاه ها فارغ التحصیل می شوند،  دانش لازم برای ورود به بازار کار و فن این قرن را ندارند،  و فقط مدرک گرایی است.  بنابر این کاهش جمعیت جوان با دانش،  برای ورود به این قرن مسئله مهمی شده است،  اگر برای حل آن اقدامی صورت نگیرد،  عرضه مهارت های مغزی که هم اکنون نیز کافی نیست،  از این هم کمتر می شود،  و کمبود مهارتها تشدید خواهد شد.  برای اینکه از پیشرفت های جدید قرن جدید،  عقب نیافتاد،  باید مهارت های لازم این قرن را،  با هر تلاش ممکن،  به کلاس های درس و آموزشگاه ها و دانشگاه ها کشاند.

. . . ادامه دارد و باز نویسی می شود . . .

کلیک کنید:  پاسخ به شبهات دروغ حمله مغول به ایران

 

اکراه به تغییر

      کمیت بخشیدن به دانایی قرن 21  کار ساده ای نیست،  غالب اندیشمندان نو با کارا نمودن این دانایی مشکل دارند.  ابتدا باید از نظریه یاد گیری شروع کرد،  ما یاد گرفته ایم درسی را روخوانی کنیم،  و سپس آنرا در یک امتحان به نمایش بگذاریم،  و در نهایت دریافته ایم،  که در مدرسه هیچ چیز نیاموخته ایم،  که در خاطر مانده باشد،  بجز این مطلب،  که کسانی بوده اند،  و قبلاً همه چیز دانش را برای ما مهیا کرده اند،  و ما فقط طوطی وار تکرار کرده ایم.  در واقع آموزش های سنتی ما می گویند،  یادگیری چیزی در حدود پاسخگویی به یک پرسش یا حل یک مسئله از پیش شناخته شده است.  هنگامی که سئوالی نداشته باشیم،  به پاسخ هم نیاز نداریم،  و پرسش های دیگران هم سریع فراموش می شوند.

      با نظریه آموزشی صحیح و علمی می توان به دانایی قرن دست یافته،  و می شود براحتی همه چیز را فرموله نمود.  بهترین تصویر از شیوه یاد گیری به مثابه چرخی است،  که به چهار قسمت تقسیم گردیده،:  پرسشها،  نظریه ها،  آزمونها،  تاملات.  این را میتوان به یک چرخه توصیف کرد،  که همواره دور میزند.  در واقع،  مجموعه پرسشی که پاسخ مطلوب خود را دریافت کرده،  آزمون شده و در باره آن تامل شده باشد،  و در نهایت به مجموعه پرسش دیگر منتهی می شود.  این چرخه ویژه آفرینش و زندگی است،  و تماماً برابر علوم و قواعد می باشد.  چنانچه آن را متوقف کرد،  متحجر و نابود کننده است.

      در آموزش های سنتی از این چرخه خبری نیست،  و از آن بی اطلاعند و این چرخ برای کسی نمی چرخد.  انسان متولد می شود که بیاموزد،  کافی است به یک بچه نگاه کنیم تا ببینیم که این چرخه با چه شدتی می چرخد.  بیاندیشید،  چرا با شروع آموزش ابتدایی،  سرعت این چرخش کم می شود،  و هر چه آموزش های سنتی بیشتر،  و فرد بزرگتر می شود،  از سرعت این چرخش کاسته می گردد.  اگر اطلاعات و دانش ما در باره این موضوع بیشتر باشد،  در می یابیم که چرا نسبت به تغییر اکراه داریم،  و در نتیجه برای آنکه به میدان عمل تغییرات کشیده شویم،  به بحران و فاجعه نیاز داریم.  این ویژگی های ما و محیط ماست،  که چرخ را متوقف یا قفل میکند،  به هر حال باید چرخ را شناخت.

کلیک کنید:  تاریخ و فرهنگ یادگیری

   اصل مهم اکتشاف

      ما در مدرسه توانسته ایم فرمولی را حفظ کنیم،  و روزی دگر آن را در ورقه امتحان بنویسیم،  اما بعد از امتحان فراموشش کرده ایم.  دلیل آن نوعی یاد گیری برای پاسخگویی به سئوالات دیگران بود.  گاهی این درس های مدرسه برای عده ای که باهوش ترند پرسش های ناگفته ای مطرح می کند،  که این راز توانایی بشر در سراسر تاریخ و زندگیست.  این پرسش امتحان کلاسی نیست،  بلکه چیزی برای رسیدن به تمایلات یا نیاز به اکتشاف است.  یکی از راه های یافتن پاسخ ممکن و کار آمد برای پرسشها،  چون باز کردن چیزی شبیه یک کتاب تاریخ است،  برای دلیل یافتن آن فرمول یا درسی،  که از حافظه فراگیری در مدارس سنتی فراری کرده،  باید نوشته های آن کتاب تاریخ را گمانه زنی کنیم،  و در باره آن آزادانه تفکر کنیم،  و مجددآً قالب بندی نماییم،  و سرنخها را جستجو کنیم،  و برای پاسخ ممکن تلاش نماییم و به اکتشاف بپردازیم.  اینجاست که متوجه میشویم،  آنچه تاکنون خوانده بودیم دانسته دیگران بود نه تمام دانش.  راه های دیگری هم برای یافتن پاسخ های ممکن وجود دارد،  دوستان خوب که به ما یاد می دهند با هوش خودمان زندگی کنیم،  مربیان استخدام شده شخصی و یا در یک آموزشگاه کارآمد،  یا حتی تخیل  شخصی ما در باره موضوعات.

      آدم هایی که از نظر ذهنی و مالی،  به آنچه که تمدن قرن گذشته به آنها داده راضی اند،  علاقه ای به دانایی قرن 21  ندارند،  بلکه همانطور که قبلاً در قرن سنت گریزی گفتم،  باید زمین زیر پای آنها حرکت کند،  بدون اینکه چیزی متوجه شوند.  عده ای نیز در مرحله پرسش زمین گیر می شوند،  این عده مثل بچه ها به این دلخوشند،  که بپرسند،  چرا،  چگونه،  کی،  کجا،  و به محض آنکه پاسخی دریافت می کنند،  هر پاسخی که باشد، راضی می شوند.  زیرا این پرسش هاست،  که آنها را مجذوب می کند،  نه پاسخها.  آنها یاد نمی گیرند،  و دیگران هم از سوالات آنها چیزی دستگیر شان نم یشود.

. . . ادامه دارد و باز نویسی می شود . . .

   پرسش از عموم:  آیا پرسش های مطرح شده توسط جوانان ایران،  در وبلاگ انوش راوید،  از ثمرات آموزشگاه های سنتی قرن 20 ایران است؟

   عکس مدرسه ای نوین در ابتدای قرن 20 ایران،  بعد از یکصد سال و با وجود تغییرات بزرگ در علم و دانش،  همچنان مدارس ایران به همان سبک اداره می شوند،  عکس شماره 1251.

کلیک کنید:  دانشگاه های تاریخی ایران

کلیک کنید:  بزرگان علم و ادب و هنر ایران

کلیک کنید:  نقشه های شوم سرنوشت سازی

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir