پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir
پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir

برنامه جدید زاویه

برنامه زاویه جدید

   پرسش:  آیا شما با خانم پرنیان حامد،  در مورد حمله اعراب به ایران اختلاف نظر دارید؟

   پاسخ:  این پرسش را چند بار پاسخ داده ایم،  نه هیچ اختلاف نظر نداریم،  ما بدنبال واقعیت های تاریخی هستیم،  و واقعیت همیشه ثابت و یکی است،  درست مانند کاری که دیروز شما کرده اید،  و همیشه و تا ابدیت آن کار ثابت است،  و تعریف دیگری ندارد،  ولی افراد ناآگاه می توانند برای آن داستان بنویسند و غیبت کنند و دروغ بگویند،  ولی اتفاق همان است.  برای رسیدن به واقعیت های تاریخی زمان و حوصله و دانش می خواهد،  آنقدر در تاریخ دروغ گفته اند و هر کس برای خودش خالی بندی کرده،  که حد و اندازه ندارد.  بخشی از این خرابکاری را هالیود در 70 – 80 سال گذشته کرده،  و برای فروش فیلم هایش جنگ های تاریخی را فوق العاده تقلبی ساخته،  مثلاً جنگ های قبیله ای 1500 سال گذشته را،  چون جنگ های پیشرفته قرون جدید اروپا نشان داده،  ستاد کل و فرماندهی های منظم و تاکتیک های شناخته شده و غیره.  دروغها بیشمار و زیاد است،  فعلاً این را در این صفحه بی خیال،  زیاد درباره آن نوشته ام،  موضوع مهم دیگری در پیش داریم،  که در اینجا بررسی می کنم.

عکس نمونه جدید ترین جنگده  F18آمریکا،  که در خلیج فارس مستقر شده است،   عکس شماره 4067.

   حمله اعراب به ایران

      آنکسی که از حمله اعراب به ایران گفته 1400 سال زودتر نوشته،  حمله اعراب به ایران امروزه دارد سازمان می یابد و آماده می شود،  خرید های فراوان تسلیحاتی کشور های جنوب خلیج فارس،  بویژه برای نیروی های هوایی شان،  خیلی بیش از اندازه است.  آنطرف خلیج فارس دارند آمادگی هایی انجام می دهند،  آنها زیر نشست هایی بنام:  اتحاد سیاسی شش کشور حوضه خلیج عربی در مقابل تهدید ایران،  جمع می شوند،  و طرح های نه چندان خوشایند برای ملتها می ریزند،  و دارند یک استراتژی مشخص را با بهترین تاکتیکها آماده می کند.  مانند سرکوب مردم کشور های منطقه،  بحرین و یمن و شیعه نشین عربستان سعودی و...،  که با طرح هایشان بشدت به مردم ظلم و ستم می کنند.  ولی در ایران هنوز در فکر حمله 1400 سال پیش هستند،  هر چه بگوییم که اون حمله تاریخی خالی بندی بوده،  و یکی از جنگ های قبیله ای مادی و پارسی بود،  عده ای دشمنی با برادران عرب می کنند،  که آنها 1400 سال پیش به ایران حمله کردند.  در واقع ما ملتها با هم دشمنی نداریم،  اعراب از مظلوم ترین مردم هستند،   آنها صدمات فراوانی از استعمار و استبداد کشیده اند.

      من این طرح های پیشرفته را که نوشتم،  تدارک دفاع یا حمله اعراب به ایران نمی دانم،  بلکه آمادگی کشور های جنوب خلیج فارس،  برهبری کشور عربستان برای حمله به ایران می دانم،  نه حمله اعراب،  و نه ملت های عرب.  عده ای در ادامه اغفال و ترفند های تاریخی می گویند،  اینها برای فروش اسلحه و گرفتن پول از اعراب پولدار است.  بخوبی قابل دسترس است،  که 50 – 60 سال پیش یک گروهبان انگلیسی براحتی این شیخها را عوض و جابجا می کرد،  اما امروزه آنها قدرت های سیاسی و اقتصادی در جهان هستند،  و بهترین و قوی ترین لابیگری و نفوذ را دارند.  عده ای نیز خود و دیگران را اغفال می کنند،  و می گویند که این کشورها نیرو آموزش دیده و کارآمد ندارند،  که به ایران حمله کنند،  ولی در واقع اینطور نیست،  آنها دارند،  خوب هم دارند،  آنها می توانند با نیروی هوایشان هر کاری بکنند،  یا عده ای دیگر می گویند ما فرزندان کوروش و داریوش هستیم،  به هیچ کس اجازه تجاوز به ایران نمی دهیم.  سه نوع از رفتار های ایرانی را مثال زدم،  اول،  که بی تعلیل و تحلیل و دانش،  دروغ را براحتی می پذیرند،  دوم،  می گویند آنها هیچ چیز بدرد بخور ندارد،  سوم،  شعار های تو خالی می دهند.  البته زیر مجموعه هایی دارند،  فعلاً گفتن و تحلیل آنها لازم نیست.

   عکس قهوه خانه خاله عباس و تصویر خیالی آب بردن پاسارگاد،  عکس شماره 4035.  همانگونه که گفتم عده ای در قهوه خانه خاله عباس نشسته،  و با پکی به قلیون سه رفتار فوق را دارند،  در واقع بی درک از آب بردن هستند.  در دیدی دیگر دشمنان تاریخی ما،  درباره انرژی اتمی ایران،  تا می توانند مانع تراشی می کنند،  بخشی از آنها در افشا گری های ویکی لیکس آمده بود.  درباره تحریم های مختلف و سنگ اندازی در کار دولت ایران،  هر چه از دستشان بر آید،  برای کمک به استعمار و امپریالیسم می کنند.  درضمن یادآوری نمایم،  ایرانیان چندین مورد امتیاز مهم غافل گیر کننده دارند،  و مانند تمام تاریخ می توانند از پس دشمنان برآیند، که فعلاً گفتن و تحلیل آنها هم نیاز نیست.

   پرسش:  درباره مصر نوشته بودید آیا شهری بنام مصر در کشور مصر وجود دارد؟

   پاسخ:  50 – 60 سال گذشته در کشور مصر مانند ایران،  همه اسامی را عوض کرده اند،  البته رفتن در تاریخ مصر،  کار مهم و مفصل و علم جدایی است،  بهمین جهت فقط از مصر های مهم و معروف دیگر در آفریقا برایتان می نویسم.

   مصر های مقدس در آفریقا

      در مورد مصر و واژه مصر چند پرسش شده بود،  البته بانو پرنیاین حامد پاسخ دادند،  که مصر تنها نام برای شهر و یا کشور نبوده،  بلکه به هر آبادی هم می گفتند.  مصر نیر در آفریقا زیاد است،  نمونه آن شهر باستانی مصراته است،  که نام آن را در جنگ های داخلی لیبی زیاد شنیدیم.  اصل مصراته،  مصرآتن است،  مانند آخن آتن فرعون مصر،  آت و آتن به معنی خورشید است،  و از واژه های قدیمی آفریقاست.  شهر مِصراته،  مرکز استان مصراته،  بر کرانه غربی خلیج سیدرا،  در کشور لیبی قرار گرفته،  فاصله شهر مصراته تا طرابلس،  پایتخت لیبی ۲۰۰ کیلومتر است،  مصراته با ۵۵۰ هزار نفر جمعیت،  سومین شهر لیبی می باشد.  درباره تاریخ مصراته مقداری پرت و پلای تاریخی گفته اند،  مانند:   بنیان این شهر را ۳۰۰۰ سال پیش توسط فنیقی‌ها دانسته‌ اند.  رومیان به آن نام توبارتیس داده بودند.  مقدار زیادی آثار تاریخی در مصراته است،  خوب است در مورد تاریخ این شهر،  ایرانیان باهوش متخصص تحقیق و بررسی نمایند،  بنظر من این آثار معبد آتن یا آتنا،  در واقع معبد آئین خورشید و میترایی است.

   عکس هایی از مصراته و شمال لیبی،  عکس شماره 6419 .  آثار تاریخی مصراته یا مصر آتن،  حکایت از معابد آتن یا آتنا می کند،  که در چند لایه ساخته شده اند،  اولین لایه آن که در نزدیکی همین معبد قرار دارد،  همچون استون هنج می باشد،  معمولاً معابد خدای خورشید آتن یا آتنا را بصورت دایره می ساختند،  و معابد ناهید یا آناهیتا خدای زایش و باروری را مستطیل.  امروزه هر کجا در قاره کهن و شمال آفریقا هر پرستشگاه که بیش از هزار سال سابقه دارد،  و نام هایی بر گرفته از چراخ، نور، روشنایی، خورشید دارد،  احتمالاً در گذشته معبد خور یا هور و خورشید یا آتن بوده،  و هر کجا زیارتگاه با نام بانوان باشد،  احتمالاً معبد مهر و مه و آنه یا ناهید یا آناهیتا بوده است.  آثار باستانی دنیا توسط ماهواره،  اسکن معدن یابی می شوند،  تا لایه های زیرین و چیدن سنگ های تاریخی این معابد دیده شود،  عزیزانی که دسترسی به این داده های ماهواره ای دارند،  موضوع های مهم تاریخی را در نظر بگیرند.  در اینجا یاد آوری کنم آتن و آنه از اسامی زبان کهن اتیوپیایی است.  هنوز در قبایل آن کشور از این نامها استفاده می کنند،  آتن یا با پسوند و پیشوند پیوسته،  برای پسر و آنه برای دختر.

      روستای مهم دیگر،  مسرانه است،  که در واقع مصرآنه می باشد،  در ارتفاعات شمال غربی کشور اتیوپی قرار دارد،  در این روستا یک کلیسای تاریخی است،  که شباهت کامل به کعبه زرتشت دارد.  بنظر من اینجا مصر آناهیتا و یک معبد دور دست و کم دسترس بوده است.  عکس آنرا داشتم ولی فعلاً ندارم،  در سایت های توریستی کشور اتیوپی گشتم تا عکس هایی از آن بیابم پیدا نکردم،  در آینده نزدیک تعریف و عکس هایی از آن را خواهم گذاشت،  تا اندکی تحقیقات ایرانی درباره آن انجام دهیم.  در خود محل افرادی که کشیش و نگهبان این کلیسا بودند،  ادعا می کردند:  محل ظهور حضرت اینجا بوده است،  چند ادعای عجیب دیگر هم داشتند.  ده ها نوع کلیسا که شباحت کامل به کعبه زرتشت دارد در کشور اتیوپی وجود دارد.

   جالب:  غربیها و پیروان آنها،  هر جا که در تاریخ کم می آورند،  می نویسند الکساندر ساخت،  یا رومی است،  یا در نهایت می گویند مغول خراب کرد،  اصلاً کمی تحقیق نمی کنند،  البته چندان دور از ذهن نیست،  در قرون 18 و 19 پیمانی بین بخش های تاریخی کلیسا با دو دانشگاه معروف در لندن و پاریس بسته شده بود،  تا تاریخ را در همین اندازه که اکنون در آموزشکاه ها درس می دهند نگه دارند،  و هر کس از این موضوع عبور می کرد،  کشته می شد،  مانند شامپلیون که تحقیقات او خیلی متفاوت با خواسته های سیاسی و دینی زمان بود،  و در جوانی بطور مشکوک فوت کرد.  در زمان نازیسم،  آلمانها تحقیقات متفاوت درباره تاریخ داشتند،  آنها در زمان جنگ فرصت چاپ و انتشار گسترده پبدا نکردند،  بعد از جنگ هم از انتشار آنها جلوگیری شد.  دوران شوروی تاریخ دانها می خواستند کار متفاوت از غرب انجام دهند،  ولی آنها نیز از ترس گوراب و کامچاتکا خیلی شل و ساده کار کردند.  اما امروزه در قرن 21 دیگر جای نگرانی از افشای دروغ های تاریخ نیست،  زیرا امپریالیسم نو کاملاً و ماهیتاً با استعمار و امپریالیسم فرق دارد،  و به تاریخ کاری ندارد.

   عکس بخشی از اشیاء کشف شده موزه بغداد،  عکس شماره 6290 .  در زمان حملات هوایی و سپس زمینی آمریکا به بغداد،  موزه عراق غارت شد،  در بعضی تحقیقات مشخص شد،  که این غارت برنامه از قبل داشته است.  مقداری از اشیای موزه توسط موزه داران درست کار پنهان شده بود،  ولی بخشی بسرقت رفت،  تاکنون نیمی از آنها کشف شده است.  آیا هرگز کسی از این ایرانیان مدعی تاریخ ایران،  از آن موزه داران بغداد که با جان خود بازی کرده،  و نیمی از اشیای موزه را پنهان کرده بودند،  قدر دانی شده است؟  آیا کسی از ایرانیان مدعی تاریخ ایران،  پیگیر سرقت های موزه بغداد بوده است؟  اشیای موزه بغداد متعلق به تاریخ ایران است،  و در ازای زمان به امانت در آن موزه هستند.

   عکس هایی از موزه بیروت،  برگرفته از مجله:  National Geographic August 1974 ،  عکس شماره 4481،  اشیا و خطوط فنیقیه مربوط به 1300 تا 1500 قبل از میلاد.

   رد پای چاقو

      در زبان پهلوی وسایل کوچک فلزی مانند چاقو، زنجیر و رکاب را چیلان می گویند،  و کسی که اشیای کوچک فلزی را می سازد،  چلنگر (chilankar) است،  از اینرو چاقو ساز را چلنگر گویند. هم اکنون نیز در شهرستان ابهر در استان زنجان از این واژه بهره می برند.  روستا هایی هم بنام چلان در آذربایجان شرقی،  و چلندر در مازندران داریم، .  احتمالاً روستای کلنگرز در نزدیکی شهرستان ابهر نیز از این ریشه باشد. 

   عکس قطعه موزائیک یا نقاشی دیواری تاریخی که در موزه بوخارست کشور رومانی است،  عکس شماره 1401 .  این قطعه موزائیک از یک مقبره زیر زمینی مابین شهر بوخارست و رود دانوب بصورت اتفاقی در دهه 1960 کشف گردید.  کم آوردها می گویند صحنه جنگ الکساندر و داریوش می باشد،  ولی هیچ توضیح نمی دهند،  که در آن مقبره برای چه بوده است.

شروع با پانصد واژه و نام

      در پرسش و پاسخ های گذشته،  گاهی بحث درباره تعریف لغات شده بود،  لازم دیدم کمی در اینجا توضیح بنویسم.  همانگونه که گفته ام تمام مطالبی که می نویسم برای بار اول است که گفته می شود،  دوست ندارم مطالب تکراری را بازگو کنم،  مانند چیزهایی که در کتابها یا وب های دیگر است،  خوشبختانه بانوی گرامی پرنیان حامد،  و همچنین پیگیر کنندگان مشخص وبلاگ نیز همین گونه هستند.  بهمین جهت مطالبی که می گویم معمولاً نتیجه تحقیقات محلی و عینی خودم می باشند،  عموماً به کتاب های تاریخ،  بویژه آنهایی که در قرن گذشته نوشته باشند،  اعتماد ندارم،  زیرا در آنها علم های سوخته و باطل شده،  بفراوانی وجود دارد،  و وقت و حوصله زیادی می گیرند.

      امروزه یک کتب فرهنگ فارسی به فارسی چندین جلد،  و بیش از هزار صفحه است،  و بیش از 50 هزار واژه و نام و فعل و غیره دارد.  اما در گذشته 20 یا 30 هزار سال پیش که اقوام ایرانی در فلات ایران شکل می گرفتند،  این کتاب کمتر از 20 صفحه بود،  و حدود 500 لغت بیشتر نبود.  آنها هم خیلی کوتاه بودند،  مانند: آت، آن، مه،   که این انسانها با خود از لبنان و فلسطین آورده بودند،  و حدود ده هزار سال پیشتر،  آنها هم از آفریقا آورده بود.  حتی امروزه در قبایل آفریقا،  شمال از ماسائی در اتیوپی،  تا زلو در لسوتو جنوب، هنوز گفته و استفاده می شود.  وقتی می خواهیم هر نام و واژه را تعریف کنیم ابتدا باید بگویم درباره کدام دوره تاریخی می خواهیم بگویم و تفسیر کنیم،  دوره ای که قبایل ایرانی شکل می گرفتند 15 تا 30 هزار سال پیش،  دوره ای که تبار و کیان اقوام ایرانی،  زیر ذات طبیعی هموساپین شکل می گرفت،  حدود 7 تا 15 هزار سال پیش،  دوره ای که زبان پارسی باستان بود 4 تا 7 هزار سال پیش،  دوره پارسی میانه 2 تا 4 هزار سال پیش که در این دوره زبان دری یا داریوشی شکل گرفت،  و آخرین دوره پارسی، و  سپس دوره های زبان فارسی.  بنا به فرمولها و قوانین تاریخ و فرهنگ یاد گیری،  این دوره ها در آغاز طولانی تر بود،  و به مرور کوتاه شدند.  در اولین دوره کتاب لغات 20 صفحه بود،  و هر دوره این کتاب قطور تر و پر لغت تر می شد.

      شانس زندگیم این بود،  که از ابتدای تولد در تمام ایران بگردم،  در تولد در تاریخ نوشته ام،  در ادامه زندگی نیز بدلیل کارم نیز مجبور بودم دائم در تمام ایران باشم.  همیشه با مردم محلی و بویژه افراد مسن در روستاها و ایلات علاقه داشتم،  چون می دانستم آنها مطالبی می دانند،  که هیچ کس نمی داند.  زندگی مردم ایران در طول تاریخ روند آرام و با رشد و تکامل آرام داشت،  ولی به ناگه از 50 سال پیش ایران نیز مانند همه کشورهای جنوب سابق دگرگون شد،  و همه چیز تغییرات ناپیوسته کرد،  و آن پیران که تاریخ چند هزار ساله را ندانسته با خود حمل می کردند رفتند،  و جای آنها را افرادی گرفته اند که مدرسه رفته و با پنی سیلین رشد کرده اند،  و دیگر بطور کلی ما توسط حافظه نهانی انسانی،  از تاریخ خودمان قطع شده ایم.  این ارتباط من با جغرافیای تاریخی ایران،  و تاریخ انسانی ایران،  باعث شد که بعضی اندوخته هایی گرد آورم،  و بمرور در وب از آنها استفاده کرده و می کنم.

  آت =  خورشید و تابنده و نور و قدرت،  پسوند و پیشوند نام پسر در آفریقا،  آتش در فارسی.

  آن =  نام درخت انجیر و میوه و پسوند و پیشوند نام زنانه در آفریقا،  آناهیتا در جهان متمدن قدیم.

  مه =  مه هوا، روح، شبه، فرشته،  در آفریقا به تمام این معانی استفاده می شود،  مهتاب در فارسی.

  دی =  روز، روشنایی،  نام روز در بیشتر جهان منجمله قبایل آفریقا.  پسوند و پیشوند نام پسر.

   جالب:  گردشگران و محقیق هایی،  که نیمه اول قرن 20 به مناطق دور دست آفریقا و گینه و آمازون رفته بودند،  نوشته اند که مردمان آنجاها فقط از 500 لغت تک یا حداکثر دو سیلابی در گفته هایشان استفاده می کنند.  حتی برای چند موضوع،  فقط یک لغت دارند،  که خودشان متوجه می شدند،  ولی برای غربیها خیلی سخت بود.

   شکل گیری زبان دری  ــ  دوران تاریخ تمدن سلسله هخامنشیان با حساب بخش دوم اصطلاح ایلام،  در ساختارهای تاریخی اجتماع،  شاه خدایی بود.  در این ساختار حکومت مرکزیت یافت،  و این مرکزیت نیاز به زبان و گویش مشترک برای همه اقوام داشت،  که در پایتخت و مراکز حکومتی با آن صحبت کنند.  بدین منظور زبان دری از مجموع زبانها بوجود آمد،  که در واقع مادر بزرگ همین زبان فارسی امروزی ما می باشد.  در زمان فتعلیشاه قاجار با اینکه خود و تقریباً تمام خدمه دربار ترک بودند،  بمنظور هماهنگی ملی،  دستور داد که همه در دربار و دستگاه های حکومتی به زبان فارسی صحبت کنند،  و هر خاطی را فلک می کردند.  این گویش به فارسی فتعلیشاهی معروف شد،  و مادر همین زبان فارسی امروزی ماست.  بهمین دلیل قرنها در شهرها و مراکز حکومتی ایران،  که تقریباً همگی بازمانده از دوران هخامنشیان هستند،  زبان فارسی رایج است،  و روستاها و ایلات به زبان های محلی خودشان حرف می زنند.  و نیز بدلیل شرایط تاریخی بوجود آمدن زبان فارسی،  این زبان قدرت تکامل و بهره گیری از زبان ها و گویش های دیگر،  و آموزش سریعتر را دارا می باشد،  و ما به این زبان افتخار می کنیم.

عکس تاریخی فلک کردن،  حدود 1300 خورشیدی تهران،  عکس شماره 5721 .

   پرسش:  یکی از تعریف های دیگر این بود،  که زبان دری در افغانستان شکل گرفته بود،  چرا شما این را رد کردید؟

   پاسخ:  همانگونه که در بالا نوشتم،  بسیاری از گفته ها و کتاب های قرن گذشته سوخته هستند،  بعد از نام مکان های جغرافیایی که در آرشیو همین وبلاگ است،  این تعریف باطل می شود،  و تعریف که من نوشتم به واقعیت نزدیکتر است،  بنظرم باید این را پیگیری و تحقیق نمود.

   بررسی یک بازی اینترنتی

      یکی از ایمیلی های فورواردی،  که امروزه این قبیل زیاد رد و بدل می شود،  مطلبی نوشته شده بود،  که لازم دیدم آنرا نقد کنم،  زیرا گاه این اشتباه ها و درک های غلط از تاریخ،  ممکن است دردسر زا شوند.  همانگونه که بارها سفارش کردم،  باید مراقب ترفند های دشمنان ایران و تاریخ و جغرافیای ایران برهبری امپریالیسم نو بود،  متن ایمیل و نقد آن:

   نظر ایمیل:  اعراب به ما آموختند که آنچه را که میخوریم "غذا" بنامیم و حال آنکه در زبان عربی غذا به "پس آب شتر" گفته میشود.  در دهخدا بخوانید:  غذا = بول شتر، (اقرب الموارد)، رجوع به غذی شود.  دهخدا توصیه کرده است به جای غذا از پزا استفاده کنیم:  دهخدا:  پزآ ( پز + آ )،  پخته شده و آماده گردیده، واژه پزا را میتوان بجای غذا که هموزن یکدیگر میباشند بکار برد،  تا با این روند از درایش واژگان ناپسند بیگانه در زبان پارسی خودداری نمود.

   پاسخ:  این را عرببها نیاموختند،  همانگونه که در بالا نوشتم زبان فارسی کنونی،  در دو دوره شکل گرفت،  یکی در زمان سلسله هخامنشیان،  و سپس با وسعت گرفتن تهران،  و لزوم مرکزیت و ضدیت با عثمانی،  در دوران پادشاهی قاجاریه،  در آن دوران اعراب بشدت زیر نفوذ استعمار های انگلیس و عثمانی قرار داشتند،  و نمی توانستند چیزی را به ایران،  و یا هر جایی تحمیل کنند.  زمانی که شاهنامه هم سروده می شد،  و در شاهنامه فردوسی،  به خوردنی چاشت می گفتند.  واژه غذا در صد سال گذشته وارد ادبیات آموزشی ایران شده است،  و همانگونه که در پست قبلی زیر عکس آخرین شیر ایرانی نوشتم،  علت آن کم کاری و کم لطفی اساتید ایرانی است.

      در 30 سال گذشته من چند بار به آموزش و پروش نوشتم،  که دروغها را بردارید، آنها یا جواب نداردند یا سربالا پاسخ گفتند.  من در مقالاتم از هر دو واژه غذا و چاشت استفاده می کنم،  تا هم منظور نظر شود،  و هم کمک به موتور های جستجو باشد.  اینجا در چلاسر و جل،  در حدود 50 سال پیش مردم جلگه،  گیلکی صحبت می کردند،  و مردم کوه گالشی،  در زبان های آنها که امروزه تقریباً از بین رفته چاشت می گفتند.  یاد آوری نمایم زبان ارث مادری است،  و همیشه می گویند زبان مادری،  در گذشته ها که هیچ کتاب و دفتر  مدرسه نبوده،  هیچ اشغال گری نمی توانسته زبانی را تغییر دهد،  مگر اینکه مادر را وارد سرزمین کند.  امروزه با علم ژنوم به راحتی می توان تشخیص داد،  که آیا مادران به ایران وارد شده اند،  یا نه،  در تحقیقاتی که در چند پست قبل نوشتم،  همه مادران کنونی ایران،  بازماندگان همان اقوام آریایی فلات ایران می باشند.

   ادامه نظر:  اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمۀ "نفر" را استفاده کنیم و حال آنکه در زبان عربی حیوان را با این کلمه میشمارند و انسان را با کلمۀ "تن" میشمارند؟  شما ۵ تن آل عبا و ۷۲ تن صحرای کربلا را بخوبی میشناسید.

   پاسخ:  این پاسخ نیز مانند بالا می باشد،  در شاهنامه فردوسی و زبان های محلی مردم امروزی ایران، افغانستان، تاجیکستان، سرحدات پاکستان،  تن می گویند.  من نیز از تن و نفر،  هر دو استفاده می کنم،  اگر دقت کنید در پایان پیام هایم می نویسم،  "تندرست و پیروز باشید  تا بامید روزی که سیستم آموزشی نگرش های نو به جهان پیدا کند.

   ادامه نظر:  اعراب به ما آموختند که "صدای سگ" را "پارس" بگوئیم و حال آنکه این کلمه نام کشور عزیزمان میباشد؟

   پاسخ:  پارس به معنی پارسا می باشد،  و دلیل آن پیروی ایرانیان از گفتار و کردار و پندار نیک بوده است،  که به این مردم پارسا و سرزمینشان را پارس گفتند.  امروزه با وجود خطراتی که در بالای همین پست نوشتم،  افرادی پیدا شده اند که سعی می کنند،  هر چه را دم دستشان می آید وارونه جلو دهند،  تا اربابان استعماری آنها بتوانند مقاصد شوم را پیش ببرند،  ولی کور خوانده اند.  ایرانیها باهوش تر از این ترفندها هستند،  زیرا سرزمین چهار راهی آنها،  در طول تاریخ شرایط دفاع ملی و مردمی را در این کشور قرار داده است.  همیشه تاریخ دشمنان مجبور شدند روی کاغذ ایرانیان را شکست دهند،  نه در جبهه و جنگ سخت و نرم.

   ادامه نظر:  اعراب به ما آموختند که "شاهنامه آخرش خوش است" و حال آنکه فردوسی در انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن میگوید....  و مقداری نوشته که دشمنی و کین بین ملتها می آورد و حذف نمودم.

   پاسخ:  ضرب المثل ایرانی چه ربطی به اعراب دارد،  ملت های عرب خودشان به اندازه کافی از دست استعمار صدمه دیده اند،  حالا بجای اینکه ما ایرانیان بکمک برادران عرب خود برویم،  آیا هر چه دم دستمان می آید،  مگر باید بر سر این ملتها بکوبیم،  یعنی در واقع دانسته یا ندانسته آب به آسیاب عوامل استعمار نو،  و حکامی که در بالا نوشتم،  ریخته می شود.  بیایید بجای ایجاد دشمنی و نفاق بین ملت های قاره کهن،  با ابزار علم و شکافتن دانش،  اسباب اتحاد و یگانگی ملت های قاره را،  چون دوران شکوهمند ایران باستان فراهم نمایید،  تا بلکه جملگی بتوانیم در مقابل دشمنان بشریت مقابله نماییم.


   عکس تصویر پاسخ آموزش و پروش،  عکس شماره  4048.  در قرن گذشته چند بار به آموزش و پرورش نوشتم،  که دروغ های کوبنده فلسفه و روح ایرانی را،  از کتاب های درسی بردارید.  آنها یا پاسخ ندادند،  یا در نامه ای کاملاً شلخته با خطی کج و کوله،  بدون شماره و ثبت دفتر پاسخ دادند،  گویا یا نمی توانستند یا ذاتاً بی خیال بودند.

تفاوت ذهن پویا با آل فسیل

      ابتدا تکرای یاد آوری نمایم،  پاسخ ها و نوشته های ما در وبلاگ گفتمان تاریخ،  جنبه همگانی دارد و برای علاقمندان است،  نه برای یک یا چند نفر،  در کل ما تاریخ و تاریخ اجتماعی،  در زیر مجموعه علم مادر و اصلی جغرافی ـ تاریخ را بررسی می کنیم. آموزش و پرورش از ابتدای قرن 20 بدون توجه به فرهنگ و گردونه یادگیری و بدون در نظر گرفتن رشد و تکامل که در قرن سنت گریزی توضیح نوشته ام،  با فلسفه ای که برای ادامه قرن نو مناسب نیست، سبک کار خود را پیاده کرده بود.  امروزه همچنان به آن روش پافشاری می کند،  و مقداری افراد دگم  تک بعدی بار آورده،  من آنها را بنا به تحلیلی آل فسیل می گویم.  به تعداد بازدید کنندگان وبلاگ،  و درصد علاقمند به تاریخ ایران،  و همچنین به نظرات وبلاگ نگاه کنید،  متوجه می شوید که چقدر تعداد پرسش کنندگان به نسبت های فوق کم است،  یعنی به نوعی مشابهت با تحلیل فوق دارد.  افرادی که پرسش می کنند،  و پیگیر موضوعات و شبهات و سئول های تخصص خود می شوند،  و می توانند با تحلیل های مستقل به دانش بیشتری دست یابند،  ذهن های پویا دارند.  ولی افرادی،  و بویژه آنهایی که در سمت استادی و دبیری قرار دارند،  و نمی توانند حرکت های نوین را درک نمایند،  و راهگشای دانش تمدن جدید باشند،  بنظر آن تحلیل آل فسیل هستند.

      در این وبلاگ تمام دانش و علوم تاریخ و تاریخ اجتماعی را،  که از هر منبع و جایگاه باشند،  مورد تحقیق و تحلیل قرار می دهم،  و سعی می کنم در این حداقل جا،  محیط دمکرات را پیاده نمام،  و نیز به هر اندیشه و پنداشتی احترام گذارم.  همه می دانیم علم تمام نشدنی است،  و آنچه که ما می گویم اول راه برداشت دروغها از تاریخ است،  و چه بسا مدتی دیگر متوجه تغییراتی شویم،  که حتماً خود را با آن هماهنگ خواهیم نمود،  در غیر اینصورت و عدم هماهنگی با تحقیقات جدید،  دقیقاً برابر با فلسفه آل فسیل است.  تا کنون چند بار این موضوع را مطرح نموده ام،  شاید عده ای که از این دسته هستند،  بویژه افرادی که سمتی در دستگاه های آموزشی دارند،  درکی جدید از یادگیری و حرکت زمین زیر پایشان پیدا کنند،  می دانم بسیاری از آنها دارند بی صدا وبلاگ را پیگیری می کنند.

      بطور کلی اگر کسی مخالف عقیده ها و دانش و تحقیق و تحلیل ما می باشد،  و نمی تواند هر حرکت جدیدی را بپذیرد،  در این دوره و با امکانات نوین،  می تواند در یک وبلاگ دانش خود را پیاده نمایید.  نیازی نیست که در قرن 21 که قرن تخصص و حرفه ای تر بودن است،  بکار و یا روش دیگران اعتراض یا اهانت کرد،  باید در نظر داشت بزرگترین دیکتاتورها و صدا خفه کنها از بین رفتند،  و اعداد کوته و کوچک نمی توانند همگان را در اندک دانش درست و یا اشتباه خود نگهدارند.  غیر از اینکه به موضوعات تاریخی در وبلاگ می رسم،  بخشی را نیز به منطق ملی مردمی ایرانی و یا تاکتیک های ایرانی می پردازم،  که این نیز سبک کار من است،  و در سخن وبلاگ درباره آن گفته ام.  ما وقتی موفق می شویم دروغها را شکست دهیم،  که بتوانیم روش های گذشته را نیز بیان یا افشا کنیم،  و درک امروزی از آزادی اندیشه و قلم را نیز بگوییم،  این نیازمند همراهی همین چند نفر همراهان وبلاگ است.  خلاصه کلام،  شما عزیز بسیار پرسش کردید،  و توانستید بخوبی دروغها و اشتباه های تاریخ را تشخیص دهید،  و بسوی کشف واقعیتها حرکت کنید،  و ذهن خود را از یکنواختی آموزش های سنتی گذشته خارج نمایید.

   پرسش برای همراهان وبلاگ:  بنظر خودتان چه پیشرفتی در درک دروغ های تاریخ داشتید؟  توجه نمایید،  دانش را نمی گویم،  دانستن درک را می خواهم.

   آیا خالی بندی است

      متن سنگ نوشته آشور بانی پال مقتدر ترین شاه کشور آشور از 640 قبل از میلاد:  من آشور بانی پال شوش این شهر بزرگ مقدس مسکن خدایان ایلامی مأوای اسرارشان را فتح کردم وارد کاخ هایش شدم،  در گنج هایش را گشودم و آنچه را که تا آن زمان هیچ دشمنی جز من بر آنها دست نیافته بود به غنیمت گرفتم.  من زیگورات شوش را شکستم ثروت و روحانیانش را به غنیمت به آشور آوردم،  سپاهیان من وارد بیشه های مقدس آن شدند که هیچ بیگانه ای از کنارش نگذشته بود،  اسرار آن را دیدند و به آتش سوختندش.  من دختران شاهان زنان شاهان تمام خانواده شاهی تمام فن آوران بدون استثنا ساکنان زن و مرد چهار پایان بزرگ و کوچک را که تعدادشان از ملخ بیشتر بود به منزله غنیمت به مملکت آشور فرستادم.  زین پس این شهر مأوای گورخرها غزالها و دیگر حیوانات وحشی خواهد شد،  ندای انسانی صدای سم چهار پایان فریاد های شادی همه و همه بدست من از بین رفت من آشور بانی پال.

   تذکر:  از نظر من نمی تواند این خرابی و نابودی درست باشد،  و در ادامه تاریخی خالی بندی شاه هان است،  زیرا بلافاصله سلسله هخامنشیان با قدرت سر بر آورد.  از بین رفتن زیگورات و سیستم حکومتی قبلی،  در ادامه رشد و تکامل تاریخ اجتماعی ایران بود،  و مطابق معمول تاریخ از این خلاء گذر تاریخی ایران سوء استفاده شده است،  بزودی در این باره خواهم نوشت.

عکس مجسمه آشور بانی پال،  عکس شماره 4420 .

   کلیک کنید:  حکومت چایمریکا

   کلیک کنید:  منطق ملی مردمی ایران

   کلیک کنید:  تاریخ کوچ نشینی در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir