پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir
پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir

تاریخ کشور چین

   تاریخ کشور چین

   پیش گفتار

      تفاوت هایی در تاریخ قاره ها و کشورها وجود دارد،  بمنظور بهتر شناختن گذر های تاریخی،  و نفوذ استعمار و امپریالیسم،  بخش هایی از تاریخ کشورها را می نویسم،  و بنا به نیاز وبلاگ ادامه می دهم.

   تاریخ باستان سرزمین

   کشوری که ما امروز چین می نامیم،  در گذشته های دور چین نامیده نمی شد،  بلکه سرزمین وسیع با ده ها قبیله و پادشاهی ابتدایی بود،  و هر یک نام خود را داشتند.  در کل به سه منطقه اصلی جغرافیایی تقسیم می شدند،  که بنا به شرایط طبیعی مردم و دولت های آن شکل گرفته بودند.    1  ــ  دره رود زرد یا جلگه بزرگ چین امروزی.   2 ــ  سرزمین مرکزی شامل مناطق کوهستانی دره یانگ تسه.   3 ــ  بخش کوهستانی جنوبی.  توجه:  چین یا چین استان نام استان های مرکزی و اصفهان ایران بود،  به استانهای تاریخی ایران مراجعه شود.  نام چین از ابتدای قرن 14م و با اشتباه در برداشت دروغ های حمله مغول کشور مغولستان به چین،  و سفر نامه داستانی مارکوپلو به این سرزمین داده شد.  جهت متوجه شدن این موضوع،  به لینکها و بخش های مختلف وبلاگ مراجعه شود.

   آغاز تمدن ــ  هزاره اول و دوم ق.م، کشاورزی بسیار ابتدایی در این سرزمین وسیع پدید آمد،  همچنین ماهیگیری و دامپروری هم رواج پیدا کرد،  ولی نمی دانستند که شیر گاو و گوسفند خوردنی است،  و آنرا نمی خوردند.  بمرور به حرفه های گوناگون دیگر هم وارد شدند،  مانند درودگری و ساختن تیر و کمان، گاری و قایق،  سنگ تراشی و کوزه گری.  در حفریات مختلف وسایلی دال بر کار مفرغ هم بدست آمده،  تجارت قبل از میلاد بشکل مبادله جنسی بود.  در این سرزمین قبایل مختلف در شرایط جغرافیایی خود حکومت می کردند،  که تعدادی از آنها مهمتر و به تاریخ نوشته شده وارد شده اند،  تعدادی از آنها را در زیر می نویسم.

   دوره شانگ ین ــ  نخستین دوره تاریخ حوضه رود زرد است،  که 1765 تا 1122 ق.م، بود،  قدرت پادشاه جنبه پدر سالاری داشت،  چون شورای ریش سفیدان طایفه یا قبیله با او همکاری می کرند،  و او وظایف یک فرمانده و کاهن اعظم را بعهده داشت.  در جامعه ین ها یک سلسله مراتب کاملاً مشخص و محدود مالکیت،  و همچنین طایفه ای از اشراف موروثی وجود داشت.  این اشراف زمین دار و برده دار بودند،  بردگی از نوع بردگی پدر سالاری بود.  توده عظیم مردم را دهقانانی تشکیل می دادند،  که در کمون های روستایی زندگی می کردند.  در همین دوره تاریخ خط بظهور رسید،  حروف را از خط تصویری قدیم اقتباس کرده،  و خط شان بی نهایت پیچیده بود،  تاکنون حدود سه هزار حرف از حروف این خط باستانی شناخته شده است.  در قرن 12 ق.م،  پیکار های شدید با قبایل چو آغاز گردید، سرانجام قبایل چو پایتخت شانگها را در 1124 ق.م تصرف،  و دولت خود را در آنجا تأسیس کردند.

   سلسله چو و چه ئیم ــ  از 1122 تا 771 ق.م،  تشکیل شد،  این پادشاهان به عنوان خدایان محترم شمرده می شدند و لقب هایی چون فرزند خدا و نماینده خدا را داشتند.....

   ملوک طوایفی ــ  که بیشتر تاریخ سرزمین را پوشش می دهد،  ولی فقط بخشی از آن را تأیید کرده اند.  در قرن 7 ق.م، پنج دولت در این سرزمین بظهور رسیدند،  که پیوسته با یکدیگر در جنگ بودند.  جنگ های داخلی و کشت و کشتار بدون هیچ حکومت قدرتمند تا قرن سوم ق.م، ادامه داشت.....

   سلسله هان ــ  حکومت نخستین هان از 206 ق.م، تا 220 م بود،  بر خلاف سلسله های پیشین اعدام های کمتری در این دوره انجام پذیرفت،  امپراتور های سلسله هان لقب هوانگ تی را کنار گذاشتند،  و آئین کنفوسیوس را بعنوان دین رسمی کشور پذیرفتند.....

   جالب:  در تاریخ بدروغ نوشته اند که مردم این سرزمین پهناور،  به رمز تهیه ابریشم دست یافته بودند،  و تقریباً آنرا 2500 سال پنهان نگه داشته،  تا اینکه سرانجام ایرانیها به آن دست یافتند.  هیچ وقت و به هیچ عنوان یک نفر حتی اگر هم ساده باشد،  چنین مطلبی را نمی تواند باور کند،  سرزمین وسیع که بگفته خودشان در جنگ دائم بودند،  آنوقت فقط ابریشم را محرمانه نگاهداشته باشند.  ابریشم و باروت از ابداعات و تولیدات چین ایران بوده است،  به تاریخ ابریشم در ایران  و  تاریخ گوگرد و باروت در ایران مراجعه شود.  در ادبیات تاریخی و باستان شناسی کشور چین،  اثری از کار و تولید و محصول ابریشم و باروت وجود ندارد،  ولی در ادبیات ایران بفراوانی از آنها نام برده شده است.

   دین و فرهنگ باستانی ــ  نخستین دین آنها با پرستش طبیعت مخصوصاً پرستش زمین و کوه ارتباط داشت،  ولی تدریجاً مفاهیم و تصورات مذهبی پیچیده تر شد.  آئین کونفسیوس در قرن چهارم و پنجم ق.م،  در همه جا گسترش یافت. علاوه بر آئین کنفوسیوس دستگاه دینی و فلسفی تائوئیسم در چین بظهور رسید،  و سپس در قرن اول میلادی آئین بودا از طریق هند به چین راه یافت.  علم و فلسفه هم رشد و تکامل دوره های خود را داشت،  در اختر شناسی نیز به پیشرفت های دست یافته بودند.  ریاضی و علوم دیگر هم به مرور،  رشد و تکامل دوره های تاریخی خود را طی می کرد.  تاریخ نویسی و آثار ادبی هم از دوره های مختلف تاریخ این سرزمین در دست است،  هنر های چینی سازی، مفرغ کاری، صنایع چوب و عاج هم رواج داشت.

   رویداد های انقلابی ابتدای قرن 20 چین

      بیدار شدن آگاهی سیاسی و گسترش فعالیت های انقلابی،  که از اوایل قرن 20 در بسیاری از کشور های آسیایی و قاره کهن بوجود آمده بود،  در چین ابعاد بسیار متنوع و ریشه داری یافت.  آگاهی ملی و احساسات میهن پرستی،  راه را برای گسترش عقاید انقلابی در صفوف روشنفکران و دانشجویان،  بورژوازی ملی،  کارگران مترقی و دیگر قشر های مردم هموار کرد.  سون یات سن 1866 ــ 1925  نقش بسیار مهمی در ترویج عقاید آزادی خواهانه،  استقلال طلبانه و تشکیل سازمان های انقلابی ایفا کرد.  اشاعه عقاید انقلابی در میان مهاجران و دانشجویان چینی در گرفته بود،  سون یات سن همه سازمان های ضد امپراتوری منچو را متقاعد نمود،  در یک سازمان انقلابی و توده ای تازه،  بنام اتحادیه تجدید حیات چین،  گرد آیند.

      در بهار 1905 سون یات سن،  در جلسه ای با حضور دانشجویان انقلابی چین،  در بروکسل نظریه مشهور خودش را،  که به نظریه سه اصل مردمی مشهور است،  ناسیونالیسم، دمکراسی و امکانات زندگی،  تشریح کرد.  این اصول در شرایط جامعه چین ابتدای سده 20،  به معنای سرنگون کردن سلسله منچو،  و استقرار جمهوری دمکرات،  و دادن حق مساوی برای استفاده از زمین توسط دهقانان بود.  این اصول پایه برنامه ای بود،  که سازمان های انقلابی مختلف چین آن را پذیرفتند،  و تشکیلات تازه ای بنام سازمان وحدت چین بوجود آوردند.  تمامی عناصر بورژوا دمکراتیک،  نمایندگان بورژوا ملی،  بعضی از قشر های مترقی زمین دارا و دانشجویان انقلابی،  به این حزب پیوستند،  و برای سرنگون کردن حاکمیت سلسله منچو در چین با یکدیگر متحد شدند.

      سون یات سن به ریاست سازمان وحدت چین برگزیده شد،  و بی درنگ مقدمات قیام انقلابی را تدارک دید،  سازمان وحدت چین روزنامه ای به نام مردم تأسیس کرد،  که در توکیو چاپ می شد.  فعالیت های سازمان وحدت چین زمانی آغاز شد،  که کشور را موجی از هیجانات انقلابی در بر گرفته بود.  در جنوب و جنوب غربی کشور،  چندین قیام توده ای در فاصله سال های 1906 تا 1911 به وقوع پیوست،  در سال 1906 نخستین قیام کارگران در تاریخ چین در شهر پینگ سیانگ Pingsiang از استان کیانگسی Kiangsi رخ داد.  در سال های 1907 ــ 1908 دهقانان، صنعتگران و عناصر خرده بورژوا،  در چندین استان بارها شورش کردند.  در سال 1915 شورش های دهقانی متعددی در گرفت،  تمام این شورش ها بدلیل سازمان نایافتگی،  و فقدان ارتباط کافی با ارتش،  و توده های مردم در دیگر بخش های کشور،  به شکست انجامید.

      امپراتور کوانگ هسو Kuang Hsu و همسرش تقریباً همزمان در پایان سال 1908 فوت کردند،  و برادر زاده دو ساله امپراتور بنام پو یی Pu yi به مقام امپراتوری رسید.  یعنی قدرت بدست نجبای منچوری به رهبری دو شاهزاده بنام های چین chin و چون Chun پدر پو یی افتاد.  در باره این امپراتور دوساله،  و اتفاقات تاریخی آن زمان،  چینی ها فیلم سینمایی بنام آخرین امپراتور ساختند،  با اینکه تجاری بود،  ولی برای دانستن از اتفاقات تاریخی آن زمان نسبتاً خوب بود.  نجبای چین نمی توانستند،  در مقامات عالی دولتی قرار گیرند،  این وضع موجب نارضایی شدید بورژوازی و زمین داران چین شده بود.  حکومت به پاره ای اصلاحات دست زد،  مانند تأسیس کمیته های مشورتی در استانها،  تجدید سازمان نظام آموزشی و غیره،  و به مردم قول داد،  که در اولین فرصت حکومت مشروطه سلطنتی در کشور برقرار خواهد شد.  اما بسیار طفره می رفت و مانور های الکی می کرد،  و نتوانست با این قبیل جلوی گسترش نارضایی ها را بگیرد.  حکومت تشکیل پارلمان را به فراموشی سپرد،  و انقلاب هر دم نزدیکتر می شد.

          سون یات سن و سازمان وحدت چین به رهبری وی،  فعالانه در سازمان دهی همه فعالیت های انقلابی شرکت می کردند،  و نمایندگان سازمان را به میدان های مبارزات می فرستادند،  تدارکاتی چون اسلحه و پول در اختیار شورشیان می گذاشتند.  سازمان وحدت چین با استفاده از تجربه شکست های اخیر،  بر سرعت و دامنه کار ترویجی در میان سربازان،  و یگان های جدیدی که مانند ارتش های اروپایی سازمان دهی شده بودند،  افزود.  بیشتر اعضای سازمان بویژه دانشجویان،  در پاسخ به درخواست سون یات سن به ارتش پیوستند،  تا به ترویج عقاید انقلابی در میان سربازان بپردازند.  در 1910 سربازان کوانگچو Kwangshow شورش کردند،  ولی شکست خوردند،  زیرا سازمان وحدت چین هنوز تاکتیک های توطئه آمیز را کنار نگذاشته بود.  روز 28 آوریل 1911،  شورش دیگری توسط سربازانی،  که با عقاید انقلابی آشنا شده بودند آغاز شد.  شورشیان اقامتگاه حاکم محلی را اشغال کردند،  ولی تعداد سربازانی که برای سرکوب اعزام شده بودند،  خیلی زیاد بود،  با وجود مقاومت سرسختانه،  سرانجام انقلابیون شکست خوردند.  همه زندانیان یکجا اعدام شدند،  اجساد هفتاد و دو سرباز که در نبرد کشته یا اعدام شده بودند،  توسط مردم گرد آوری و در تپه هوانگ هواکانگ Huanghuakang بیرون شهر کوانگچو به خاک سپرده شدند.  بعد ها یک ستون سنگی به یاد قهرمانی های آنان در این گورستان عمومی بر پا شد،  سون یات سن نوشت:  پس از آخرین شکست شورش کوانگتونگ روز به روز بر تعداد پشتیبانان انقلاب افزوده می شد.


   عکس تاریخی از کشور چین،  چین امروز با این همه آسمان خراش و شهر های مدرن،  در نه چندان دور اینچنین بود.  در انقلاب های گذشته انسان های زیادی کشته می شدند،  که بدلیل نبود امکانات ثبت در آمار ها ذکر نشده اند،  عکس شماره 4081 .

    انقلاب 1911 ــ 1913 شین های Shin Hai

      9 مه 1911،  دولت به موجب فرمانی کلیه راه های آهن موجود،  و در دست ساختمان را در چند استان ملی کرد،  این کار ضربه سنگینی بر پیکر بورژوازی چین وارد آورد،  که در حال اجرای پروژه های خصوصی راه آهن بود.  25 مه ساختمان های راه آهن به یک کنسرسیوم بانکی با پشتیبانی سرمایه های آمریکایی، بریتانیایی، فرانسوی، آلمانی،  واگذار شد.  این اقدام آشکارا بر خلاف منافع ملی چینی ها بود،  خشم مردم را در سراسر کشور بر انگیخت،  7 سپتامبر 1911،  چائوارفنگ Cho erh feng فرماندار استان سچوان،  واکنش خود را با دستگیری رهبران جنبشی،  که برای دفاع از منافع سهام داران زیان دیده،  از ملی شدن ساختمان راه آهن به راه افتاده بود،  نشان داد.  با این اقدام کاسه صبر مردم لبریز شد،  و در شهر چنگتو Chengto قیام گسترده ای در گرفت.  فرماندار کشته شد،  و سرش را از تیری آویختند،  و مردم بالای آن تیر نوشتند:  تا زمانی که زنده بودی از بالا به مردم می نگریستی و لذت می بردی،  اکنون سر بی جانت می تواند به همان کار ادامه دهد.

     سازمان وحدت چین نمایندگانش را برای هماهنگ کردن فعالیت های قیام کنندگان به سچوان فرستاد،  در ماه اکتبر گردان مهندسی مستقر در ووچانگ،  که مرکز فعالیت نمایندگان سازمان وحدت چین و دیگر سازمان های انقلابی زیر زمینی بود،  شورش کرد.  11 اکتبر کمیته مشورتی هوپه به همکاری قیام کنندگان شتافت،  و استقرار حکومت جمهوری در چین را اعلام کرد،  پس از رویداد های ووچانگ،  قدرت انقلابی در هانکو و هانیانگ نیز بر پا شد.  دولت موقت انقلابی تشکیل شد،  و ارتش انقلابی مرکب از انبوه کارگران دهقانان و سربازان پیشین سازمان یافت.  مردم سراسر کشور از ارتش انقلابی پشتیبانی می کردند،  رویداد های ووچانگ الهام بخش اقدامات انقلابی مردم در شهرها و مناطق دیگر شد.  کارگران و دهقانان و قشر های فقیر و متوسط بورژوازی،  ستون فقرات این جنبش انقلابی را تشکیل می دادند.  اما زمینداران و افراد وابسته به بورژوازی کمپرادور ظاهری انقلابی بروز می دادند،  و قدرت را در استانها تصرف می کردند.  آنها به هر وسیله ای متوسل شدند،  تا فعالیت انقلابی مردم را متوقف،  و انقلاب را به سرنگونی سلسله منچو محدود کنند.

      سون یات سن در دسامبر 1911،  پس از سالها تبعید،  به چین بازگشت و در شانگهای مورد استقبال پر شور مردم قرار گرفت.  29 دسامبر 1911،  نمایندگان 17 استان وی را در نانکینگ به مقام ریاست جمهوری برگزیدند.  سرانجام در اول ژانویه 1911،  تشکیل حکومت جمهوری در چین اعلام شد.  سون یات سن در بیانیه ای خطاب به مردم نوشت:  سوگند یاد می کنم که بقایای زهر آگین حکومت استبداد را ریشه کن سازم،  در جهت منافع و رفاه مردم گام بردارم،  تا هدف اصلی انقلاب تحقق یابد،  و آرزوها و امید های مردم به واقعیت مبدل شود.

      اما در این بیانیه پاره ای از مواد برنامه اصلی سازمان وحدت چین،  به ویژه ماده مربوط به حق مساوی در استفاده از زمین دیده نمی شد.  سون یات سن هنوز آنچنان که باید و شاید به قدرت توده های مردم ایمان نیاورده بود،  و برنامه مشخص برای اصلاحات دمکراتیک تدوین نکرده بود،  در برنامه سیاست خارجی وی نیز نوعی تناقص دیده می شد.  سون یات سن ضمن آنکه به قدرت های بیگانه اعلام می کرد،  که چین از آن پس کشوری مستقل و نیرومند خواهد بود،  و از همه امتیازات و حقوق قدرت های امپریالیستی برخوردار خواهد شد،  در همان حال از قدرت های امپریالیستی خواهش می کرد،  که چین را برای رسیدن به این هدفش یاری کنند.  دولت سون یات سن مجموعه ای از انقلابیون بورژوا،  کارمندان بورکراسی پیشین و لیبرال بود،  که در آن لیبرالها بر بقیه تسلط داشتند.

      سلطه لیبرالها خط مش و سیاست های بعدی دولت جدید را تعیین کرد،  هیچ اقدامی برای دگرگون کردن شالوده ساخت اجتماعی ـ اقتصادی کشور،  یا از میان بردن سازمان قبیله ای و تشکیلات فئودالی در ساختار های تاریخ اجتماعی چین،  و تسلط امپریالیسم به عمل نیامد.  بدینسان خواست های توده های مردم تحقق نیافت،  دولت مصمم بود که انقلاب را به یک چهار چوب صرفاً بورژوازی محدود کند.  در این ضمن بورژوازی و زمین داران نیز که بر موج مبارزه سوار شده بودند،  تا انقلاب را متوقف کنند،  در پکن اقداماتی برای برچیدن بساط سلطنت به عمل آوردند.  پو یو از سلطنت کناره گیری کرد،  و بقیه اعضای خاندان سلطنتی نیز از او پیروی کردند.  زمین داران و بورژوازی لیبرال که از گستردگی و قدرت جنبش انقلابی به هراس افتاده بودند،  به گرد سیاستمدار توطئه گری به نام یوان شی کای Yuan shih kai،  که به فرماندهی کل تمام نیرو های ضد انقلاب منصوب شده بود، حلقه زدند.  قدرت های امپریالیستی هر روز به فشار شان بر دولت چین می افزودند،  و تهدید به مداخله مستقیم می کردند.

      امپریالیستها آشکارا به پشتیبانی از یوان شی کای برخاستند،  سون یات سن به منظور جلوگیری از جنگ داخلی و مداخله بیگانگان،  در 14 فوریه 1912،  به نفع یوان شی کای از مقام ریاست جمهوری استعفا داد.   یوان شی کای مقر دولت را از نانکینگ در منطقه انقلابی جنوب،  به پکن که نیرو های ارتجاعی در آنجا واحد های بزرگی از سربازان را در اختیار داشتند انتقال داد.  دهقانان که پس از انقلاب بهبودی در وضع شان حاصل نشده بود،  علیه زمین داران شورش کردند،  و خواستار زمین و کاهش بهره مالکانه شدند.  کارگر به همراهی قشر جوان و روشنفکر،  نیز مجدداً مسلحانه به میدان آمد.  اما سربازان یوان شی کای توانستند به زودی همه شورشهای پراکنده را در هم بکوبند،  سیاست های او مورد تأیید امپریالیستها قرار گرفت،  و کنسرسیوم بین المللی بانکی،  وام بزرگی به وی داد.

      25 اوت 1912  سون یات سن،  همراه چند تن از رهبران پیشین سازمان وحدت چین،  حزب تازه ای به نام کومین دان Kuomingtang،  حزب ملی تأسیس کردند.  در برنامه این حزب اشاره ای به اصل حق مساوی در استفاده از زمین نشده بود،  و بقیه اصول برنامه سازمان وحدت چین نیز از قاطعیت و روحیه انقلابی سابق تهی شده بود.  و به همین علت برنامه جدید گامی به قهقرا بود.  ولی همین نسخه دگرگون شده برنامه سون یات سن،  نیز یوان شی کای را خوش نیامد،  و او اعضای کومین دان را شدیداً تحت پیگرد قرار داد.  در ژوئیه 1913 سون یات سن از مردم خواست که انقلاب دوم را آغاز کنند،  سربازان در پاره ای از استانها دعوت او را پذیرفتند.  ولی این نمی توانست یک گذر تاریخی و حرکت به جلو و تکامل تاریخ اجتماعی باشد،  مردم تجربه دو سه سال گذشته را داشتند،  و به پشتیبانی سربازان شورشی بر نخواستند.  در نتیجه ارتش یوان شی کای آنها را بی درنگ تارو مار کرد،  فعالیت های حزب کومین دان ممنوع شد،  و سون یات سن و دیگر رهبران حزب مهاجرت کردند، بدینسان ارتجاع بر اریکه قدرت نشست.

      زمینداران و بورژوازی کمپرادور چین یگانه طبقاتی بودند،  که از ثمرات انقلاب چین بهره بردند،  توده های مردم به ویژه دهقانان به زمین یا آزادی،  که سال های سال آنچنان فداکارانه در راهش جنگیده بودند، نرسیدند.  با این حال انقلاب روح زندگی تازه ای در مبارزه مردم چین،  برای دست یافتن به استقلال ملی و آزادی اجتماعی دمید.  رشد و تکامل تاریخ اجتماعی،  پیوسته به ریتم و آهنگ گذشته است،  و در هر دوره شتاب سریع تری خواهد داشت.  ادامه دارد،  و در اینجا پست می شود.

   پرسش:  آیا می دانید دانستن تاریخ انقلابها و گذر های تاریخی،  به چه تخصص و حرفه ای مربوط است،  و به چه درد می خورد؟

   قلعه باستانی بمپور

      در شهر بمپور مرکز تاریخی بلوچستان،  قلعه بزرگ و قدیمی وجود دارد،  که به آن قلعه بمپور می گویند،  و مهمترین مکان تاریخی و باستانی بلوچستان ایران است.  البته هنوز کسی بدرستی نمی داند،  در دوره های تاریخ،  بلوچستان ایران چه نام داشته است،  در جغرافیای تاریخی ایران،  و استان های تاریخی ایران،  نام بلوچستان کنونی خالی است.  این قلعه در ارتفاع 470 متری از سطح دریا قرار دارد،  تاریخ ساخت اولیه آن مشخص نیست،  تعدادی داستان و افسانه محلی درباره آن وجود دارد،  که من بعنوان تاریخ نپذیرفتم،  مثلاً می گویند:  آنرا بهمن پسر اسفندیار ساخته و به مرور بمپور شده،  یا می گویند،  چون شبیه قلعه بم است،  بمپور نامیده شده،  و چند موضوع دیگر که آنها را بعنوان داستان،  در داستان های تاریخی ایران خواهم نوشت.

      در دوره های مختلف تاریخ،  بمپور مرکز حکومت بلوچستان بوده است،  این دژ چندین بار خراب و بازسازی شده،  آنچه که مشخص است،  گسترش واقعی قلعه در زمان نادر شاه افشار بود.  در این دوره نصیر خان براهویی حکمران بلوچستان،  بمپور را مرکز حکومتی خود قرار داد.  در سالها بعد بمپور موقعیت خود را حفظ کرد،  و سردار سعید خان نیای شیروانی ها،  و سردار دوست محمد خان رئیس قبیله بارک زهی،  به حکمرانی خود در آنجا ادامه دادند.  آخرین بار حکمران محلی زمان پادشاهی قاجار،  که زیر بار حکومت مرکزی نمی رفت،  جهت مقابله با دولت قلعه را باز سازی کرد.  سپس در زمان ناصرالدین شاه مرکز بلوچستان به فهرج یا ایرانشهر کنونی منتقل شد،  و قلعه بمپور اهمیت خود را از دست داد،  که تا کنون ویرانه های آن باقی مانده است.

      قلعه بمپور تنها منطقه باستانی بلوچستان است،  که اندکی کاوش های علمی باستان شناسی در آن انجام شده است.  در سمت غرب قلعه تپه باستانی به مساحت 270 متر مربع وجود دارد،  که فرشی از تکه های سفال دارد. تعیین تاریخ دوره های بهره بردار از قلعه را فقط از روی سفال های بجا مانده،  حدس های متفاوت با سطحی نگری تاریخی زده اند،  که در این وبلاگ قابل ذکر نیستند.  زمان ناصرالدین شاه قاجار،  قلعه ایرانشهر ساخته شد،  و جای قلعه بمپور را گرفت.  قلعه ایرانشهر ساختمان های شاه نشین، توپخانه، سربازخانه، ذخیره گاه، قورخانه، قراول خانه، زندان، مسجد، حمام، غلام خانه،  داشته،  و تنها چهار دیواری و ویرانه هایی از آنها باقی مانده است.  جوانان باهوش ایرانی هر شهر و دیار،  باید نسبت به شناسایی و تاریخ نگاری قلعه های زیاد ایران،  بدور از دروغ های تاریخ،  برنامه ریزی و کار کنند.

   عکس های قلعه های بمپور و ایرانشهر،  عکس شماره 4580 .  وظیفه جوانان باهوش ایرانی است،  که درباره آثار تاریخی ایران کار و تحقیق کنند،  و جهت پیگیری تخصصی و آگاهی عموم در اینترنت منتشر نمایند.  توجه:  برای دانستن از قلعه های بیشتر بروید به قلعه های تاریخی ایران.

   کلیک کنید:  انقلاب مشروطیت ایران

   کلیک کنید:  تاریخ انقلاب های انسانی ایران

   کلیک کنید:  هیئت های هدیه آورنده به تخت جمشید

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   انوش راوید //  Anoush Raavid  ///    

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

   جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد