پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir
پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir

دو نگرش متفاوت

تلفظ تاریخی نام های جغرافیایی

      کار وبلاگ انوش راوید و وبلاگ گفتمان تاریخ،  این است که درباره موضوعات و مسائل تاریخ تحقیق و بررسی و کار کند،  در وبلاگ انتظار نداریم به فوریت به نتیجه قطعی برسیم.  در آموزش های سنتی انبوه سازی قرن 20 یاد داده اند،  که هر چه می گویند واقعیت مطلق است،  در واقع کاملاً اشتباه و مغایر علم است،  در قرن سنت گریزی مشروح در این باره نوشته ام.  در گذشته بیشتر مردم مناطق مختلف،  نام جغرافیایی سرزمین و مردم دیگر را تعیین می کردند،  مانند چین،  که به معنی چین و چروک و کوه است،  و گاه اعتقادات دینی و مذهبی هم بر اساس جغرافیا شکل می گرفت،  و در نام گذاریها تأثیر داشت،  مانند سین که به اعتقادات هم راه یافته بود.  مردم جنوب بین النهرین به مناطق کوهستانی و پشت کوهستان،  بطور کلی سین یا چین می گفتند،  در اوایل اسلامی تا قاجاریه این نام به مرکزی ایران گفته می شد.  از سمت شمال و بیابانها کشور های ترکمنستان و ازبکستان امروزی،  به بخش کوهستانی کش که همان کوه است می گفتند،  که تکش و کشمیر و غیره مانده است.  نام های جغرافیای تاریخی مشابه بسیاری تا کنون باقی مانده است،  به لیست نامها در کتاب جغرافیای ایران یا کتاب نام 70 هزار آبادی ایران مراجعه نمایید.  مثلاً ما در تاریخ چندین رودخانه داریم،  که نام آنها جیحون بوده است،  بزودی در این باره مطلبی می نویسم،  وظیفه تاریخ نگاران است،  که ابتدا به جغرافیای تاریخی ایران توجه کنند،  بعد تاریخ خود را بنویسند،  در این باره بانو پرنیان حامد از پیش کسوتان قرن 21 شده اند.

      در زمان سلسله هخامنشیان به بخش های کوهستانی و پشت کوهستان می گفتند سین،  که بعدها چین شد،  در واقع سین همان چین است.  در گذشته مدرسه و کتاب، رادیو و تلویزیون نبود،  شهر به شهر و روستا به روستا تلفظ حروف فرق داشت.  مثال کوچکی می زنم،  که در همین نزدیکی تاریخ ماست:  دو روستای زیبا و کوچک چلاسر و جل که منزل من درست در میانه راه این دو روستا قرار دارد،  35 سال پیش عقب افتاده بودند،  نه آب لوله کشی بود،  نه برق و تلفن و آسفالت،  و کلاً هیچی از نماد های تمدن قرن 20 را نداشتند،  من هم بخاطر همان محیط تاریخی و طبیعی،  قطعه زمینی در میان جنگل خریدم،  ولی امروزه بسیار پیشرفته در اندازه روستا های ویلایی و تفریحی اروپا هستند،  مرکز آنها از یکدیگر فقط یک و نیم کیلومتر فاصله دارد.  سی سال پیش پیرمردان جل به چلاسر می گفتند Chalasar ولی خود چلاسریها می گفتند Chelasar در جل به محل خود می گفتند Jalei و در چلاسر به آنجا می گفتند Jale Chalasar همان پیرمردان که کشاورزان فوق العاده زحمت کشی بودند،  و دیگر نمونه ندارند و روحشان شاد باد،  در جل می گفتند پدر پدرشان از کشمیر آمده بود،  منظور اطراف دماوند بود،  گویا در آنجا دو برادر با خوانین محلی اختلاف داشتند،  ابتدا به تکش در اشکور سپس به اینجا می آیند،  و از خان تمام منطقه فعلی جل را می گیرند،  تا جنگل را به کشاورزی و دامداری تبدیل کنند،  ولی چلاسریها می گفتند که از گیلان آمده اند.  توجه کنید، تاریخ جلوی دست ماست،  آنرا باید با کار مشترک بیابیم.

      مثال دیگر بزنم،  در یک تبادل نظر،  در جایی از قول مادر مادر بزرگم معصومه خانم،  که زندگی او را در راه راستی ایرانی نوشتم،  مرحومه به سرزمین خودشان که در غرب استان کرمانشاه امروزی بود،  می گفت:  کرمانج و این را در آن تبادل نظر فوق سه مدل نوشتم،  که شاید فکر شد اشتباه تایپی داشتم:  کرمانج، کرمانژ، کرمانچ،  زیرا آن تلفظ و حرف آخر در زبان کنونی ما وجود ندارد،  و نمی توانیم بگوییم و بنویسیم،  و حتی امروزه دیگر در آن دیار تاریخی هم وجود ندارد.  درست مانند اعراب که چند حرف از حروف زبان ما و روسها را ندارند،  مانند:  گ و ژ و پ،  در مورد سین یا چین هم همین گونه است،  سین را از روی خط میخی کتیبه ها تلفظ کرده اند،  و یا هزار سال بعد از هخامنشیان در کتب تاریخی ایرانی و عرب یادگار مانده است،  ولی آیا واقعاً تلفظ س دوهزار سال پیش برابر س هزار سال پیش یا امروزی ما بوده است.  حال که مردم هر سرزمین از کجا بودند،  و تیره های آنها چه بوده،  جای مقاله ای جدا دارد،  که باز نمونه آن در دو روستای فوق است،  بخشی از یک محیط جغرافیایی حدود 8 کیلومتر مربع در یکی دو قرن گذشته از گیلان و دماوند آمده،  و نیمی از جمعیت کنونی که من هم از آنها باشیم در 30 سال گذشته از تمام ایران بویژه تهران آمده اند.  چه برسد سرزمین های وسیع تاریخی مانند سین یا چین،  که مطمئنا کار و نگرش وسیع تاریخ جمعیت شناسی می خواهد.

      باید توجه داشت امروزه ذهن ما با نقشه جغرافیایی کار می کند،  خواسته یا ناخواسته هر کاری کنیم،  نقشه در تصورات پیش زمینه ما نقش می بندد.  ولی در گذشته ها چنین چیزی نبود،  حتی بزرگترین عالمان هم هنگام نوشتن و گفتن،  هرگز نقشه جغرافیایی در ذهن آنها پدید نمی آمد،  چون برایشان تعریف شده نبود.  آنها با دانش داده های عمومی،  که خیلی سریعتر از آنچه که امروزه در ذهن ما پردازش می شود،  می توانستند موضوعات را تحریر و تحلیل نمایند.  نمونه:  من که در روستا زندگی می کنم،  می بینم افراد مسن مدرسه نرفته،  براحتی می توانند خاطرات و اتفاقات و تعریفها را مرور کنند،  و با سرعت سرسام آوری بازگو و یا پردازش مجدد نمایند،  و این کار برای درس خوانده ها و با هوش ترین باسواد ها هم مقدور نیست،  زیرا باسواد های امروزی اتکا به یاد داشت دارند.  فرد بی سواد قدیمی روستایی نیازی به نقشه ندارد،  راهی را که رفته یا تعریف آنرا شنیده باشد،  برای همیشه می داند،  ولی ما بدون نقشه نمی توانیم.  اما ما می دانیم که کشور چین کجاست او نمی داند،  کسی که نقشه در ذهن او نباشد،  حتی اگر عالم هم بوده باشد،  باز نمی تواند برد و تعریف گسترده فکری داشته باشد.

   جالب 1:  داده های تاریخی که تا آخر قرن 20 به ما رسیده همگی خام هستند،  برای علمی نمودن آنها،  کار و زمان لازم است،  در اینکار یاری نمایید،  حتی با خواندن و یافتن موضوعات مختلف در نوشته های وبلاگ.  جالب 2:  وارثان آن پیرمردان پر کار و زحمت کش شکر گذار،  که با حداقل درآمد روزگار می گذراندند،  با افزایش قیمت زمین در دو روستای فوق،  به ثروت های کلانی رسیده اند.  آن گذشته گان با دست خالی درختان تنومند جنگلی را می کندند،  و باز با دست خالی چای و پرتقال و برنج می کاشتند،  که امروزه جز در وبلاگ انوش راوید،  کسی حتی ورثه های ثروتمند شده یادی از آنها نمی کند.  جالب 3:  حال که اینجا خیلی پیشرفت کرده دیگر بدرد من نمی خوره،  باید یه جای دیگه برم،  که از ترافیک و تمدن خبری نباشه،  و آرامش داشته باشه،  و باز بتوانم لبنیات طبیعی بخورم نه صنعتی،  آنهم با عزت و احترام و تقریباً رایگان دم درب می دادند.  * فقط مدت 30 سال در روستاها و 60 سال در شهرهای ایران و قاره کهن،  زندگی با تغییرات سریع نا پیوسته دگرگون شد،  زندگی که هزاران سال به آرامی پیش می رفت،  واژگون شد.

   عکس تاریخی عبور از رودخانه کارون،  فقط 50 سال پیش به این ترتیب بود،  کودکی که با حرف R مشخص شده انوش راوید در کنار مادر،  و خواهر نیز در بغل مادر است،  و سمت راست مادر،  دایی مسعود انوش راوید ایستاده،  مشروح در تولد در تاریخ،  عکس شماره 251.

تاریخ دستشویی در ایران

   پیش گفتار

      یکی از مهمترین موضوعات بررسی های تاریخی دسشتویی است،  وقتی آثار باستانی و کاخها و کوخها را می بینیم،  بررسی تاریخی دستشویی و مستراح نیز اهمیت دارد.  این تحقیق تاریخی را بزودی پیگیری می کنم،  فعلاً مطلبی را که از اینترنت گرفتم و قابل توجه دیدم در زیر باز نویسی کردم.

      قدیم ندیما،  دستشوئی ما ایرانی ها یک گوشه در دورترین نقطه حیاط بود،  که بابا بزرگ و مامان بزرگای ما،  وقتی میخواستند بروند داخل مستراح،  یک دستمال به سرشون می بستند.  اون موقع دلیلش این بود،  که بخارات ناشی از ادرار (شامل اسید اوریک و فسفریک و..) روی پوست سر و مو های سر و بالطبع سلامتی تاثیر فزاینده ای داشت،  و یکی از عوامل ریزش مو و... بود.  در ضمن مثل الان اینطوری نبود،  که بروند مستراح و 6 ساعت بنشینند راجع به مسائل روزمره تفکر کنند.  چون حتی در شریعت ما مسلمانها ذکر شده که ماندن زیاد در مستراح و حرف زدن در آن مکروه است،  الان مستراح ما ایرانی ها صااااف اومده وسط هال و اتاق پذیرائی،  و تازه بین سنگ توالت و محل شستن دست،  هیچ دری هم وجود نداره ....  به دلیل مشکلات تغذیه ما ایرانی ها،  مجبوریم حداقل 10 دقیقه اونجا بساط پهن کنیم.  خانم خونه هم یک حوله انداخته روی جا حوله ای در دستشوئی،  و خبر نداره این حوله چه نقشی در جذب بخارات سمی ادرار و مدفوع دارد،  بعد از وضو و شستن صورت اون حوله را میمالند روی صورت،  و فاتحه مع الصلوات، (یعنی آخر آلودگی).  این موضوع را من با محلول تنتورید و.. امتحان کردم،  و حوله حاوی این بخارات را داخل آن قرار دادم،  و دیدم ظرف چند دقیقه این محلول حاوی انواع اسید های باز شده است.

      خلاصه اینکه یکی از عوامل ریزش مو و بیماری های ما ایرانی ها،  همین بخارات ناشی از ادرار در توالت های ماست.  برای حل این موضوع:  اول،  حوله و مسواک را خارج یا لااقل دور از توالت و روی جای مخصوص قرار دهید.   دوم،  روی سنگ پا کمی سرکه ریخته و هفته ای یک دفعه این سنگ پا را به مدت 4 ساعت در کنار سنگ توالت قرار بدهید،  قرار دادن سنگ نمک هم،  عامل جذب این بخارات سمی خواهد بود.  حالا که صحبت از توالت شد بد نیست بدونید:  قدیم ندیما،  وقتی توی جنگ کسی جراحت میدید،  و بدنش زخم برمیداشت،  فورا روی زخم خود ادرار میکرد،  و یک موم عسل روی آن قرار میداد،  و با پارچه روی زخم را می بست،  دلیلش هم اینه که ادرار استرلیزه ترین و پاکیزه ترین محصول تولیدی از کلیه در بدن است.  دلیل اینکه دین اسلام آن را نجس شمرده این است،  که تا در محیط آزاد و خارج از بدن قرار میگیرد،  به علت این استرلیزه بودن فورا باکتری و آلودگی محیط را به خود جذب میکند.  در یک مصاحبه پرفسوری میگفت:  حتما درب توالت فرنگی را اول بگذارید،  بعد سیفون را استفاده کنید،  تا این بخارات و سموم از آن خارج نشود.  این فرهنگی است که متاسفانه در ایران حتی واسه کسانی که توالت فرنگی استفاده میکنند جا نیافتاده.  

   پرسش:  راستی هیچوقت به این موضوع فکر کردید،  چرا موقع ساخت توالت فرنگی واسش درب گذاشتند؟

   تمیز کردن کلیه ــ  سالها یکی پس از دیگری می گذرند،  و کلیه های ما خون ما را با دفع نمک، سم و هر گونه شیء ناخواسته،  که وارد بدن ما میشود فیلترمیکنند.  با گذشت زمان، نمک تجمع می یابد و این نیاز به تمیز کردن توسط عملیات نظافتی دارد.  چگونه می خواهیم بر این مشکل غلبه کنیم؟  بسیار آسان است، اول،  یک دسته جعفری را تمیز بشویید،  سپس آن را در تکه های کوچک بریده،  و آن را در یک قابلمه بریزید،  و با آب تمیز به مدت ده دقیقه بجوشانید،  و بگذارید سرد شود،  دوم،  فیلترش کنید و آن را در یک بطری تمیز ریخته،  و در داخل یخچال بگذارید تا خنک شود.  با نوشیدن یک لیوان روزمره،  شما متوجه خواهید شد،  که تمام نمک و دیگر سموم انباشته شده در کلیه شما خارج میشود.   جعفری به عنوان بهترین  تمیز کننده کلیه شناخته شده و طبیعی است!

   عکس تاریخی کاروانسرای تهران،  حدود 1300 خورشیدی،  مشروح در تاریخ مسافرت در ایران،  آیا تاکنون دقت کرده اید دسشویی و مستراح در کجای ساختمان های تاریخی ایران وجود دارند؟  عکس شماره 611.

   میهن دوستی در قرن 21

      نظر زیر سه روز پیش در نظرات وبلاگم نوشته شد،  بسیار خرسند شدم که چنین اشخاص ایران دوست بفراوانی هستند،  و خواهند بود.  ضمن سپاسگزاری از نویسنده نظر،  به همین جهت لازم دیدم پیرو این نظر،  مقاله ای بنویسم و چگونگی و چرای میهن دوستی در قرن حاضر را تشریح کنم،  بلکه عزیزانی هم،  دیدگاه هایی در این مورد بنویسند.  اصل نظر:

            جمعه 30 دی1390 ساعت: 17:43    توسط:ایران هخا (دوستداران ایران)

پاینده ایران ، سرافراز ایرانی،   درود بر نیک اندیشان میهن پرست،   درود بر شما بزرگ اندیش ایران آقای انوش راوید.  مختصری از مطالب شما را در وبلاگ های مختلف تان مطالعه نمودم و خرسند گشتم که هنوز نفس میهن پرستانی چون شما دم مسیحای ایران است .

بنده نیز بعنوان یک ایرانی در تلاش هستم بدون وابستگی و با روشهای متفاوت معرف تاریخ ، فرهنگ و هنر کشور به ایرانیان و دیگر ملل باشم و تاکنون نیز حرکتهایی را نیز انجام داده و خواهم داد و در 8 سال فعالیتم با مشکلات و موارد مختلفی روبرو شدم که مهم ترین آن فعالیتهای پراکنده و انفرادی میهن پرستان بوده که نتیجه قابل قبولی در بر نداشته لذا تصمیم دارم میهن پرستان را به مرور به اتحاد فرا بخوانم و در حال حاضر جهت اطلاع رسانی یک انجمن ایجاد نموده ایم که بتوانیم این ارتباط را بین دوستداران ایران گسترش دهیم و در این راه اگر افتخار دهید بعنوان سرپرست با انجمن ایران هخا همکاری نمایید بسیار خرسند میگردم . انجمن ایران هخا (دوستداران ایران)   www.iranhakha.com   

      روزگاری عشق میهن ما ایران در وجود سلسله هخامنشیان گرد آمد،  و ایرانیان پایه گذار اولین امپراتوری به معنای واقعی آن،  در جهان شدند.  سپس عشق میهن پرستی ایرانیان و تقاضای رشد و تکامل ملی میهنی،  در وجود اسکندر اشکانی ظاهر شد،  و ایران را بسوی تمدن دگر راند.  در آن زمانها عشق میهن با قدرت نظام و نظام جمع و شمشیر و کمان خود را بیشتر نمایان می کرد.  دوران رشد تمدن ایرانی آریایی به آرامی طی می شد،  و در هر دوره از ساختارهای تاریخی اجتماع،  وطن دوستی یا میهن پرستی شکل زمانه خود را داشت.  وطن پرستی تنها به ایرانیان مربوط نمی شود،  بلکه همه مردم دنیا بنا به شرایط تاریخ اجتماعی شان عشق به میهن داشته و دارند.  مثلاً روزی که چند صد پرتقالی با 20 عراده توپ در قلعه قشم مقابل هزاران ایرانی صف آرایی کرده بودند،  عشق به وطن در وجود شان فراوان بود،  پرتقالیها هیچ غریو الله اکبر و ایران ایران انبوه دلاوران ایرانی را نمی شنید،  و ایرانی ها نیز غرش توپ های پرتقالی ها را نمی شنیدند،  هر گروه فقط در فکر پیروزی برای میهنش بود،  این ماجرا را در خلیج فارس تعریف کرده ام.

      قرن 16م،  گذر مهم تاریخی در جریان بود،  دوران نو بورژوازی پایان می یافت،  و می رفت که در قرن 17 بورژوازی شکل بگیرد،  با شکست پرتقالیها از ایرانیها،  استعمار نو پدید به استعمار واگذار شد.  در دوران استعمار دلاوریها و وطن پرستی ها از جانب مردم کشور های مختلف به فراوانی دیده می شد،  نمونه بارز و مهم آن دلاوران تنگستان ایران بودند،  که بخاطر شور میهن دوستی،  با تعداد کمی نفرات،  در مقابل تهاجم استعمار گران انگلیسی،  که با چند صد نفر و جدید ترین و بهترین تجهیزات نظامی بودند،  ایستادند و به راحتی توانستند آنها را فراری دهند.  سپس در قرن 20 امپریالیسم پدید آمد،  و وطن پرستی مردمان کشور های جنوب دوران،  منجمله ایران زیر ضربات و ترفند های مختلف قرار می گرفت،  با دروغ های تاریخی می خواستند روحیه مردم را ضعیف کنند،  با پدیده های اجتماعی می خواستند فرهنگها را در هم ریزند،  و با ایجاد جنگ های مختلف می خواستند کشورها را ضعیف کنند.  مهمترین نمونه وطن پرستی این دوران،  دفاع سرسختانه و بی نظیر ایرانیان در مقابل تهاجم سربازان صدام عراقی بود،  که امپریالیسم ارتش صدام را بسیار مجهز نموده بود.

      تاریخ وطن پرستی و میهن دوستی ایرانیها را بزودی می نویسم،  اما اکنون اندکی از وطن پرستی در قرن 21 بگویم،  تاکنون در تاریخ بیشتر نماد وطن پرستی،  شجاعت و رشادت و جنگجویی در مقابل خصم بود.  اما در قرن 21 وضع کمی متفاوت است،  با وجود نبرد نو پدید و آینده تکنولوژیکی و علمی که در پیش است،  باید برای آینده بینی مناسب و واقعی،  منجمله وطن پرستی،  تعریف جدید و متفاوت از گذشته بصورت مشروح نوشته شود.  آنچه که من می توانم بگویم،  در ابتدا بر پایه بدست آوردن جامعه با دانش نوین است،  که بتواند درک این موضوع مهم را پیدا کند.  بدین منظور اشخاص میهن دوستی چون نظر نویس فوق از سایت ایران هخا،  که این اشخاص کم نیستند،  در این راه پیشقدم شده است.  وظیفه هر وطن پرست است،  که آنها را حمایت کند،  تا بتوان دست در دست هم،  کشور و توده ها را سویی جدید داد.

      بدین منظور چند مثال می زنم،  وقتی از سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان می پرسیدند،  برای چه به اینجا آمده اید،  همه می گفتند مشکل مالی داشتیم برای پول آمدیم.  وقتی به بیل گیتس یا زنده یا استیو جابز می پرسیدند،  برای چه کار و اختراع می کنید،  می گفتند برای پول بیشتر،  هیچ کدام از آنها صحبتی از اینکه تلاشمان برای وطن پرستی است،  نکردند،  اما در واقع همه آنها در راه میهنشان گام بر می داشتند.  در مثال های تاریخی بالا وقتی از سربازان منظم هخامنشی می پرسیدید،  برای چه سالها عمر خود را در جنگ و پادگان،  بیابان و کشور های غریبه می گذارنید،  می گفتند برای وطن،  وقتی از سربازان اسکندر اشکانی می پرسیدید،  می گفتند برای وطن.  وقتی از سربازان حکومت صفویه و دلاوران تنگستان، و نیز دلاوران جنگ میهنی با صدام می پرسیدند، همه می گفتند برای وطن،  و غیر ممکن بود،  کسی پیدا شود و بگوید برای پول.  وقتی از بازاریان تاریخ ایران یا از انبوه اندیشمندان و دانشمندان تاریخ ایران می پرسیدید،  برای چه کار می کنید،  می گفتند برای وطن،  نمونه های این گفته ها در تاریخ ایران زیاد است،  هیچکدام آنها مانند آن موارد ذکر شده قرن 21 از ایلات متحده،  نمی گفتند برای پول.

      اما آیا این وضع و این پاسخ تاریخی برای قرن 21 کارساز است،  آیا با این پاسخ برای وطن پرستی،  می شود به خواسته های بیشمار روز افزون شخصی،  پاسخ داد.  مطمئنا جواب منفی است،  پس راه چاره چیست که هم بتوان وطن پرست بود،  و هم به پول فکر کرد،  این شاید بنظر تعدادی غیر ممکن است،  اما باید برای آینده این مهم را فرمول بندی نمود،  تا هم بتوان به پول فکر کرد،  و هم وطن پرست بود.  بدین منظور ابتدا باید جامعه را آموزش داد که آینده چیست،  و چگونه خواهد بود،  من به اندازه سهم خودم اندکی را در سازمان آینده بینی نوشته ام،  ولی این کافی نیست،  لازمه آن همکاری و هم فکری توده های عظیم را می طلبد،  اما چگونه و کدام توده ها.  پاسخ:  مردم حرفه ای در تخصص خودشان است.  در واقع یکی از مهمترین نظرات من برای قرن 21،  حرفه ای تر شدن جامعه است،  در ربع آخر قرن 20 ایرانیان تقریباً خوب جلو می رفتند،  ولی در این 20 – 30 سال گذشته در جهان جهش های علمی بزرگی ایجاد شده است.  ولی و به واقع و با دید ساده به کوچه و بازار،  مدرسه و دانشگاه،  براحتی می توان دید ایران عقب تر افتاده است،  در صورتیکه در کل ایرانیها باسواد تر از بیگانگان هستند.  اینجا شور وطن پرستی قرن 21 لازم است،  که این موضوع را درک کرده،  و راه چاره موج نو ایرانی بیابد.

      ابتدایی ترین راه چاره این است،  که هر شخص بداند که باید تخصصی و تخصصی تر باشد،  تا بتواند حرفه ای تر عمل کند،  که فعلاً چنین چیزی وجود ندارد.  با نگاهی به نظرات وبلاگ انوش راوید،  متوجه می شوید که اشخاص با تخصص ها و گرایشات مختلف،  درباره تاریخ نظر نوشته اند،  و چون تاریخ تخصص آنها نبوده،  بیشتر نظرات و پرسشها بسیار ابتدایی است. هر چند که تاریخ متفاوت از بقیه علوم است،  و هر کسی دوست دارد کمی از تاریخ بداند،  ولی وقتی فردی چندین بار نظر غیر تخصصی می نویسد،  و به او می گویم اگر گرایش شما است و می خواهید تخصصی بدانید،  باید خیلی خیلی مطالعه و تحقیق کنید.  اما او می گوید،  نه تخصص من نیست،  بلکه تاریخ را بیشتر از رشته خودم دوست دارم،  که این در واقع یک مشکل اجتماعی است،  باز هم با نگاهی به خیابان متوجه این مشکل در حد گسترده و حاد می شویم.  نتیجه کلی از دیدگاه من این است،  که در قرن 21،  یک وطن پرست واقعی کسی است که در حرفه خودش تخصصی و تخصصی تر شود،  و هر آن با تخصصی تر شدن جامعه،  شکل و ترتیب و چیدمان جامعه بهتر و آینده ساز تر می شود.  زیرا کشوری که اشخاص متخصص فراوان داشته باشد،  بهتر می تواند خود را سازمان دهد،  و در نهایت این اشخاص وطنپرست واقعی قرن 21 هستند.

   عکس عده ای در انقلاب مشروطیت،  وطن پرست های زیادی در تاریخ ایران رو در روی یکدیگر قرار گرفتند،  کسانی که می خواستند وضع موجود حفظ شود،  و اشخاصی که می خواستند به دوره جدید تمدن وارد شوند،  نمونه های زیادی در تاریخ است مانند مقاومت آریو برزن در مقابل اسکندر اشکانی،  عکس شماره 1224.

   کلیک کنید:  تمدن آریایی

   کلیک کنید:  استانهای تاریخی یران

   کلیک کنید:  محوطه های باستانی و تاریخی ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   انوش راوید //  Anoush Raavid  ///  

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir