پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir
پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir

فرزانگان عشق می آموزند و دیگر هیچ

   فرزانگان عشق می آموزند و دیگر هیچ

      عزیزانی وبلاگ مرا نخوانده و دقت نکرده قضاوت می کنند،  این خیلی بد است،  آنچه که ایرانی را سوی دنیایی نو رهسپار می کند سنت گریزی و برگزیدن شیوه های نو می باشد.  مردم و فرهنگ ایرانی از تمام طایفه ها و قومها،  و یا به معنی دیگر ملت های ایران بزرگ قاره کهن تشکیل شده،  ایران یعنی سرزمین طایفه ها و ایل ها،  نه سرزمین فارس یا این و آن،  در ایران و ایرانیان نوشته ام،  پارس و خوز و آذر و غیره...،  هر کدام بخشی از سرزمین سر افراز ایران بزرگ هستند.  فرهنگی و تمدنی شکوفا در تاریخ،  که در چهار راه تمدن جهانی و دو جاده معروف ادویه و ابریشم قرار داشته،  و ایرانیان با ذکاوت خود بهترین ها جذب کرده اند.  من نیز مانند بسیاری از مردم ایران آمیزه ایرانیم،  هر چهار پدر بزرگ و مادر بزرگ من از همه جای ایران بوده اند،  در پرو فایل نوشته ام،  همانند تمام مردم ایران،  که زیبا ترین و با هوش ترین مردم جهان هستند.  از بدو تاریخ ایرانی ها با دمکراسی و فدرالیسم آشنا بوده اند،  در جا های دیگر وبلاگ نوشته ام،  امروزه با دانایی نوین یعنی همه چیز و همه خواسته،  با برداشت علمی کاملاً میسر است.

      وقتی از دروغ تاریخ می گویم،  این دروغها به همه قومها و ملت های ایران بزرگ مربوط می شود،  استعمار دروغ گو فرهنگ شکوفای ترک و کرد و لر و بلوچ و پارس و عرب و غیره را بدروغ از آن هلنیسم دروغی می نامد،  که اسکندر مقدونی کذایی آمده و فرهنگ آورده،  آنها در حمله دروغی اسکندر صحبتی از شکوفایی فرهنگ های ایرانی نمی کنند.  استعمار و امپریالیسم از ابتدا نمی خواست ملت ایران،  قهرمان ایران زمین باشد،  در غرب ایران ترک ها و کردها و لرها،  که دلیران تاریخ هستند،  مگر می گذاشتند مقدونی ها قدم به خاک پاکشان بگذارند؟  شجاعان بلوچ و خراسان هم همین گونه.  وقتی با دلایل واقعی می گویم حمله مغول دروغ است،  این که می گویند ترک ها با مغول آمده اند دروغ میشود،  یعنی آنها اصالت در ریشه ایران دارند،  و با ریشه داشتن در خاک اجازه پیروزی به قبیله ای بیگانه را نمی دادند،  مهاجان کذابی به ایران،  که دین و زبان و قیافه ای کاملاً متفاوت داشته اند،  و.....بسیاری مطالب دیگر،  که هیچ اثری در ایران و ایرانی از آنها نیست.  در دروغ چالدران  هم می گویند،  کرد ها وارد منطقه شدند،  و چیز های کشکی و الکی دیگر می گویند.

      در دروغ حمله و حکومت اعراب بیابانی،  ترکان را به اندازه غلامان بی اصل و نصب پائین می آورند،  و کرد و لر و آذری را هیچ شمردند،  ملت هایی که ریشه در خاک و آب و خون دارند،  در دروغ هایشان از  پخ و تک دشمن ترساننده اند،  و زمین را خالی کرده و به غلام بچگی رفته اند.  دروغ ها را بشناسید و ارزش تاریخی ایرانی ها را دریابید،  ملتی که در هشت سال دفاع و جنگ با دشمن یا دشمنان،  با حداقل امکانات و یا در واقع دست خالی پیروز شد،  اینها همان ملت تاریخی هستند.  در آنسوتر پارس و بلوچ و خراسانی را بی رگ و ریشه و ترسو کردند،  تا استعمار بتازد بر مردم بی هویت تکه پاره شده.  در کلیت حملات و جنگ های دروغی تاریخی،  اعراب عزیز ایران بکلی فراموش شده اند،  اعرابی که با جان و دل از خاک پاکشان دفاع کرده و می کنند.  دشمنان به ایران بزرگ می گویند خاور میانه، آسیای میانه و جنوبی،  در همه حال می خواهند هویت را از ملت های ایران بگیرند،  و حمیت را بربایند.

   آیا باید شکوه ایران بزرگ را به دروغ ها بخشید؟  

      عزیزانی که وبلاگ را نخوانده نظرات عجیب می نویسند،  و در اینجا به آنها پاسخ می گویم،  بگویم قدم و دید مهمان در وبلاگم بر چشم و جان من جای دارد،  حتی اگر ناسزا بگویند رحمت است،  خواهش می کنم وبلاگ را با دقت بخوانید و در جهت برداشت دروغها از تاریخ به روش خود گام بردارید،  برای چندمین بار خاطر نشان کنم تاریخ و تاریخ اجتماعی برای ذهن های تاریخی و علاقمندان و طلبه های این علم است،  بعضی می نویسند تاریخ همه چیز نیست و یا بدرد نمی خورد،  بله تاریخ هم مانند تمام علوم همه چیز نیست،  فقط یکی از آنهاست برای کسانی که در این راه و جغرافیا ـ تاریخ هستند،   باید هر شخص به دانش خودش باشد.  حقیقت های تاریخ برای اساتید واقعی این علوم بسیار مهم است،  هر چند این حقیقت های تاریخ برای دیگران همه چیز نیست،  دانستن آهنگ تاریخ راه گشای تحلیل گران اجتماعی است،  ما باید سرنوشت خود را شکل و قالب دهیم،  اما نه در چهار چوب خواسته امپریالیسم. 

      از گذشته ها دور و بویژه از ابتدای بورژوازی اروپایی،  عده ای به اصطلاح سفیر و یا جهانگرد و بازرگان به ایران سفر می کردند.  آنها اکثراً داستان های اسکندر مقدونی و یا چنگیز مغول و مارکو را خوانده بودند،  و از آنها درس های کذایی گرفته،  و در سفر نامه هایشان و یا داستان های مسخره دروغی خودشان بکار می برده،  و دست به اغفال مردم آنزمان و سادگان این زمان می زنند.   بسیاری از این سفرنامه ها دروغی را به نقاشی های الکی و تصویر های بی اساس گند تر کرده اند.  حتی عده ای دروغ گفته اند،  که به ایران سفر کرده،  ولی در واقع چون مارکو پلو به زندان و بد بختی گرفتار بودند.  در هر صورت آنها یا نویسنده و یا شیاد دیار خودشان هستند،  و ادبیاتی برای خود دارند.  از ابتدای قرن گذشته دشمنان ایران،  بسیاری از این کودن نامه ها را دست مایه صهیونیزم پسند تجزیه تاریخ ایران کرده،  و شادمانه به کشف جفنگیات مفتخرند.  عزیزان در خواندن و بهره گیری از این سفرنامه ها،  دقت و احتیاط و بررسی علمی بکار برید.  دشمن تاریخی مردم ایران،  چشم و گوش بسته و یا ددمنشانه از مطالب این قبیل سفرنامه ها،  بعنوان تاریخ ایران استفاده می کنند.  مردم ایران از گذشته ها،  اساس زندگی را انسانیت می دانستند،  و قانون های انسانی بکار می بردند.

   فسیلها و روشنفکرها

      آیا می دانید تفاوت این دو چیست؟  در این یکی، دو دهه گذشته،  بیشتر میشنویم که میگویند،  یارو فسیله یا مغزش فسیل شده،  و تقریبا همه می دانند یعنی چه،  حتی فسیلها هم می دانند،  فقط نمی دانند که فسیل هستند.  یا به معنی واقعی تر آنها پای بند یک سری فکر و عقیده و دانش،  چه درست یا غلط هستند،  و حاضر نیستند قبول کنند که چیز های دیگر و یا متفاوت یا بیشتر هم هست.  از دانش و زندگی هر آنچه که می دانند،  می گویند آخرشه و دیگه نیست.  اما روشنفکر سعی می کند،  در جامعه ایجاد تفکر و حرکت بسوی علوم بیشتر در همه زمینه ها نماید،  و بگوید،  آن چیز هایی که میدانستید یا غلط  یا اول راه است،  و آنچه که همه می دانند،  و بعضی قاطع در تمام علوم از آن می گویند،  تازه  اول کار علمی می باشد.  فسیلها غیر از دانش  خودشان را تحمل نمی کنند،  و بدلیل عدم توانایی علمی و منطقی و با مسخره و توهین و ایراد و حتی زور و یا زر،  بشدت هر بینشی در علم را رد می کنند،  گاهی با چند لغت من در آوری و یا اصطلاح کج و لوچ،  یا نا مربوط می خواهند وانمود کنند،  که می دانند و وارد هستند.

      روشنفکرها سنت گریزی  و  دانایی قرن 21  را در نظر می گیرند،  و چون دانش را اول راه می دانند،  هر فکر و حرکت در جهت شفافیت و رشد و شکو فایی علم و زندگی،  و یا بر عکس آنرا به مباحثه و تبادل اندیشه می گذارند، و استقبال می کنند،  و فسیلها را به دیگری نشان میدهند و ترد میکنند.  اینترنت این امکان را به ما داده که تفاوت این دو را در وبلاگها و نظر ها بیابیم،  و در اجتماع و ساخت آینده ای خوب برای ایران،  آن دو طیف را بشناسیم.

   پرسش:  در وبلگها و نظر ها،  فسیلها بیشترند یا روشنفکرها؟

   پاسخ:  در اینجا.

   پرسش:  کتاب های آموزشی تاریخی ایران فسیلی یا روشنفکریست؟

   پاسخ:  در اینجا.   

   نظر بدهید و بپرسید.  نظرها نشانه شخصیت در این موارد است. 

   تنها مسجد و حسینه غاری جهان

      روستای زیبای میمند در استان پهناور کرمان است،  با خانه هایی که در دل کوه تراشیده شده اند،  با کیجه های متعدد که غارهای دست ساز و طبیعی یادگار هایی از گذشته های دور دارند.  اینجا مردمانی زیسته اند که یافتن سرگذشت آنها کاری سازنده تاریخ است.  با نوشتن نام میمند در جستجوها اطلاعات عمومی زیادی می یابید.

      سال 1387 در این روستا پیرمردی 92 ساله زندگی می کند،  از تبار روحانی شیعه،  که به او شیخ محمودی می گویند،  خانه ای دارد نقلی و زیبا در داخل کوه با درخت بادامی در میان حیاط کوچک.  او با این سن و سال هر روز وقت اذان صبح در تاریکی از میان کوچه های سنگلاخی،  به تنها مسجد زیبای غاری ایران و جهان می آید،  و با بانگی لرزان ولی پر هیبت،  فرا خوان نماز سر می دهد.  مسجدی روبراه با فرش و گلیم و نمد محلی،  با نقش و نگار های تاریخی،  و بلند گویی نه چندان روبراه.  شیخ محمودی ظهر و عصر و غروب سر ساعت،  ساعتی که نه در دستان پر محبتش بلکه در حس و دیدگانش است،  عقیده را به سختی راه برتر دانسته و شکر گزار است.  غروب ها نیز درب حسینیه میمند را می گشاید،  تا مشتاقان اسلام دور هم جمع گردند،  این تنها حسینیه غاری جهان است،  که شکوهش به همه چیز می چربد.

      در بازدید گورستان های قدیمی و جدید روستای میمند،  براحتی دو شیوه متفاوت سنگ قبر را متوجه شدم،  سنگ قبر هایی که قبل و بعد از پدر بزرگ شیخ محمودی بودند،  بزودی کنکاش آنرا در تاریخ نیک می نویسم. 

      یک روز در ماه رمضان 1387 ،  که برای بازدید علمی تاریخی و تاریخ اجتماعی به میمند رفته بودم،  ظهر موفق بدیدار بسیار کوتاه با شیخ محمودی گردیدم.  شیخ تا کنون ازدواج نکرده و همیشه مجرد باقی بوده،  با لباس سفید دست بافت،  در میان کوچه یا همان کیچه محلی،  در گذر مسجد غاری دلنواز می درخشید،  شیخ خودکاری و کاغذی در جیب دارد،  که نشان از اهمیت وی به دانش می داد.  در پاسخ سلام من سلامی گرم گفت و بلافاصله نام مرا پرسید،  و به نماز ایستاد،  او را در دید داشتم،  می دانستم که منبعی سر شار از خاطرات تاریخی میمند است،  کسی که تمام عمر پر هیبت خود را در اینجا گذرانده است.  چون شیخ روزه بود بعد از نماز راه خانه دلباز خود را پیش گرفت،  و با تعارف و دعوتی دلنشین به کلبه خزان زیبایش رفت.

   عکس شیخ محمودی هنگام مصاحبه با انوش راوید،  در حسینه غاری میمند،  عکس شماره 454.

      در پی فرصت بودم تا در ضمن گشت و گذر در میمند،  شیخ محمودی را بعد از افطار گیر بیاورم،  و اطلاعاتی درباره تاریخ میمند،  و یا هر آنچه که می توانم و او می تواند بپرسم.  غروب انگار که فرمانی ما را به درب حسینیه آورد،  بنا گاه شیخ محمودی را دیدم که از کیچه حسینیه می گذرد،  و می خواهد درب حسینیه را باز کند،  سلامی ساده گفتم،  و شیخ بسیار گرم گفت سلام آقای راوید،  !! بسیار تعجب کردم،  که چگونه و فقط یکبار که قبلاً نام مرا شنیده بود،  براحتی بخاطر آورد،  92 سال سن و این حافظه قوی!.  شیخ درب حسینیه را باز کرد،  و لامپ را روشن کرد و روی سکویی مقابل درب حسینیه نشست،  و من نیز با خوشحال در کنارش نشستم.  پرس و جو را شروع کردم که خلاصه آنرا می نویسم:

      حدود 150 سال پیش پدر بزرگ شیخ محمودی از قم مأمور خدمت در میمند می شود،  تا آن زمان مردمان این دیار بسان گذشتگان خود در طبیعت سرگذشت ساده و دگر داشتند.  از زمان ورود پدر بزرگ شیخ محمودی،  دوره دیگری از تاریخ تمدن آغاز گردید،  و مردم شیعه شدند.  زندگی دایره ای ساده اشان،  به مرور تا دوران جنگ هشت ساله شکل کامل،  مانند بقیه نقاط ایران گرفته بود.  در زمان جنگ جوانان میمند شهامت ها و رشادتها از خود نشان دادند،  ولی در مدت 15 تا 20 سال گذشته روستا را ترک کرده و به شهرها رفتند.  روستایی که روزگاری نه چندان دور حدود 500 خانوار پر رونق جمعیت،  و هزاران رأس دام و کشاورزی داشت،  امروزه تقریباً خالی از سکنه است.  ادامه دارد.     

  هم میهنان بیائید جملگی از تاریخمان دفاع نماییم

      بنظر من ایرانی های عزیز از دارایی های تاریخی و علمی خود در جهان خیلی کم دفاع می کنند،  و نسبت به معرفی آنها به مردم گیتی بسیار کوتاهی می کنند و کم می گویند.  و تازه بعضی ها ساده لوحانه از زبان دشمنان احمق ایران دائم دروغ حمله اسکندر مقدونی کذایی و چنگیز مغول  مجعول و امثال آنها به ایران را تکرار می کنند،  و حتی گستاخانه و بدون مدرک،  خط فارسی را به نام خط عربی در جهان معرفی شده.  امروزه هم دارند هزاران دانشمند و عالم و شاعر تاریخ ایران را نادیده می گیرند و یا می ربایند.  دریای مازندران یا کاسپین را خزر میگویند،  و خلیج فارس را خلیج،  اینها همه از کم کاری و سکوت ایرانیها است.  در شرایط سیاسی و اقتصادی کنونی برنامه ریزهای جهانی در تلاشند،  با ملت گرایی و فرقه پسندی پوچ،  مردم ساده دل را به جان یکدیگر انداخته،  تا ماهی و نفت سید کنند.  با عدم حضور دانش درست ما  بدور از دروغ های تاریخ،  کار را تا آنجا پیش برده اند که نوکران احمق و بی سواد،  برای اندکی پول و بنا به فرمان ارباب هایشان،  مذبوحانه تلاش می کنند بگویند ایران خالی از سکنه بوده،  و از زمان صفویه مردم به ایران آمدند.

      آنها اینهمه آثار تاریخی را نمی خواهند ببینند،  و کتمان می نمایند و اگر دستشان برسد تمام تاریخ را نابود می کنند.  همچون مجسمه 54 متری پادشاه ایرانی و احتمالاً اشکانی را مجسمه بودا نامیدند،  و بدست طالبان نابود کردند،  دانسته بودیم بودا نیست و بزرگ ایرانی می باشد.  در میانه قرون وسطی که اروپا فقط 50 میلیون جمعیت داشت،  و در قهقرا بسر می برد،  ایران با 10 میلیون جمعیت،  بدلیل سابقه خوب تاریخی و سلامت مردم،  هزاران دانشمند عرضه داشت،  که پایه گذار علوم در جهان بودند.  پس ما دشمنان بسیار داریم،  و چون احمقند دشمن ما هستند،  آنها در تاریخ با معرکه گیری و رجز خوانی های بسیار سعی در خود نمایی داشتند،  و این رجز خوانیها مانند پیروزی های مختلف جنگی یونان و مغول و عرب هم وطن تاریخی ما را،  به کتاب های تاریخ منتقل کردند،  و احمقترها به جای تاریخ قبول کرده اند.

      هم میهنان ایرانی،  بیائید جملگی و جانانه از تاریخمان  بدرستی و عاقلانه و دور از دروغها دفاع نماییم،  آخرین فرصتها را از دست ندهیم،  بهانه های کوچک و بی اهمیت از یکدیگر نگیریم،  و بدانیم در شرایطی هستیم که دشمن سعی در نفی ما دارد،  بیائید اوضاع را به نفع خودمان بگردانیم.

   فرهنگ بی همتای ایرانی ها

      آداب و سنت های زیبا و گوناگون ایران بزرگ،  از ابتدای تاریخ در راس فرهنگ های جهان درخشیده،  و به تمام نقاط گیتی گسترش یافته است.  سر مشق این رنگارنگی سنن در کنار یکدیگر،  نوروز و جشن های باشکوه ملی ایرانی می باشد،  منجمله جشن یلدا که همه ساله به خوشی آنرا سپری می کنیم.   در سرزمین وسیع ما شادیها و مراسم بزرگ میهنی،  دلیل بر دمکراسی تاریخ اجتماعی و ذاتی در وجود مردم ایران عزیز است،  که تاریخ کهن ما در نهاد ایرانی به یادگار گذارده،  و  دلیل بر اتحاد و همدلی مردم ایران عزیز می باشد،  و هیچ نیرویی در برابر آن اهمیتی ندارد .  استعمار قرون گذشته احمقانه سعی داشت،  که این فلکلور زیبا را در ضدیت با یکدیگر قرار دهد،  و استعمار قرن 21  که بسیار خطر ناکتر است،  کاملاً می خواهد با هر وسیله ای اگر بتواند این فلکلور را نابود کند،  باید با دانایی بیش از گذشته ها،  آداب و رسوم برازنده ایرانی را ارج نهاده،  و با آگاهی سنت گریزی تغییرات را شناخته و از موج های قبلی عبور کرده،  و به دانایی موج نو با فرهنگی شکوفاتر رسیده.  با این فرهنگ های شکوفا مردم ایران بزرگ براحتی خواهند توانست،  کنار یکدیگر چون گذشته ها دمکراتیک زندگی کنند،  و دست دشمنان را از سرنوشت و تاریخشان کوتاه می کنند.

      ایران عزیز ما به وبلاگ های پر محتوا جهت ایجاد حرکت عمومی به سمت سنت گریزی و یادگیری نوین و یاد آوری تغییرات ناپیوسته به شیوه ای واقعی و عملی با دانایی قرن 21،  بسیار احتیاج دارد.  نباید تصور کرد با اندکی مطالعه و یا چند حرکت کم اهمیت،  می توان جامعه را سمت و سویی دقیق به مسیر تکامل اجتماعی با دانایی لازم داد.  بسیار می شنویم عده ای خود را انقلابی و یا روشنفکر می دانند،  و می نالند که چرا کسی به حرف آنها گوش نمی کند،  ولی این اشکال از خود آنهاست،  که کاربردی نمی دانند و نمی توانند جامعه را بدرستی بشناسند،  و یا نمی خواهند علت را بیابند.  طی پانصد سال استعمار دروغ های بسیاری به خورد ملتها داده،  بنابر این نمی شود این دروغها را در مدت کوتاهی از ذهن مردم پاک کرد،  و آگاهی لازم را رسانید،  صبر و حوصله همراه دانایی جغرافیا ـ تاریخ نیاز است،  در پست های مختلف وبلاگ  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران توضیح گفته ام.   

     بنظر انوش راوید مهمترین چیز،  ایجاد اندیشه ای دگر و یا واژگون توسط روشنفکران در کل جامعه است،  که بسیار مهم می باشد،  و فقط با دانستن دقیق تاریخ اجتماعی و حرکت تکامل جامعه بدست می آید.  دانایی قرن 21 با سرعت پیشرفت می کند،  تکنولوژی و اقتصاد و سیاست را تحت تاثیر قرار میدهد،  بنابر اتفاقات لحظه ای تغییر می کند،  از این جهت نیرو های مفید باید استراتژی ایرانی به تصویر بکشند،  که بتواند کار ساز باشد.   جهت ایجاد اندیشه واژگون به ابزار ها و چیز هایی در قرن نو نیاز است،  که یکی از اینها اینترنت و وبلاگ است،  به وسیله آن جامعه سبک و سنگین می شود و پتانسیل آن سنجیده می گردد.

      این را نباید فراموش کرد،  از گذشته های دور ما دشمنان زیادی داشتیم،  که از نظر فرهنگی عقب افتاده تر بودند،  و چون اینها نمی توانستند ما را در جبهه و جنگ شکست دهند،  دست به ترفند های گوناگون می زدند،  منجمله دروغ گفتن و نوشتن.  دروغ نوشتند که در جنگ هایی با اسکندر مقدونی و جنگیز مغول ایران نابود شد،  دروغ گفتند در قادسیه و چالدران ما را شکست دادند،  و بسیاری دروغ های دیگر که در اینجا شرح داده ام.  بیا یید با حوصله ای شگرف و روحی ستبر و علاقه به گذشته و آینده نوین و تاریخ اجتماعی و تکامل جامعه و همه چیز ایران بزرگ بیاندیشید،  و برای یافتن واقعیتها و داشتن سرزمینی شاد و پویا همراهم شوید.

   ساباط دانایی تاریخی ایران درشهر سازی

      ایران بزرگ ما،  بهشتی است که ره آورد های زیادی به جهان آشکار ساخته،  ولی بدلیل نفوذ استعمار در چند قرن گذشته،  و دروغ های بسیار که به خورد ما داده اند،  از آنها بی خبر مانده ایم.  ساباط  یکی از این دانایی های تاریخی ایرانیان در تاریخ شهر سازی ایران است.  در شهرهای آباد و روستا های زیبای کویری،  برخی از کوچه های قدیمی و معابر مسقّف هستند،  به این ره گذر افسونگر مسقّف  ساباط  می گویند.  ساباط در زبان پارسی ریشه ای کهن دارد،  جزء اول آن سا به معنای آسایش و جزء دوم آن باط نمودار ساختمان، آبادی و عمارت است.

   می توان ساباط ها را به دو گونه دسته بندی نمود:

      نخست از لحاظ سقف ساباط ها،  و دوم از نظر نوع کاربری هایی،  که احتمالاً بالای سقف ساباط وجود داشته است.  از لحاظ سقف، ساباط ها به دو دسته تقسیم می شوند:

 * 1 ــ  ساباط هایی با سقف مسطح،  که از تیر های چوبی و حصیر برای نگهداری وزن سقف استفاده می شده،  و دو  دیواری که در امتداد کوچه بودند،  نقش دیوارهای حمال یا باربر را ایفا می کردند.

 * 2 ــ  ساباط هایی که دارای طاق هستند،  این ساباط ها با توجه به مسائل استاتیکی،  به خوبی می توانستند وزن سقف را هرچه هم سنگین بود،  به ستون ها، دیوارها و سپس به زمین منتقل نمایند.  روش آجر چینی این سقف ها اغلب به صورت رومی انجام می شده است.

      در صورت دوم تقسیم بندی،  توجه ما به کاربری بالای ساباط است،  که از این لحاظ هم ساباط ها به دو دسته تقسیم می شوند:
  1 ــ  ساباط هایی که روی سقفشان کاربری مسکونی داشته اند،  و معمولاً اتاق با یک یا دو در بازشو و دارای چشم اندازی مناسب به کوچه بوده است.

  2 ــ   ساباط هایی که تنها بار سقف خود را تحمل می نمودند،  و احتمالاً مسیری بوده اند که خانه های دوطرف کوچه را به هم پیوند می داده اند.

   ساباط بهترین کارایی را داشت

      یکی از کار کرد های اصلی ساباط،  هدیه کردن سایه و فضایی خنک به عابرانی است،  که پس از عبور از کوچه های طولانی،  آنهم در گرمای آزار دهنده و طاقت فرسای جنوب به آن پناه آورده اند.  درجه حرارت فضای زیر ساباط چه در تابستان و چه در زمستان همیشه مطلوب است.  به گونه ای که در تابستان اختلاف دمای درون و بیرون ساباط،  سبب ایجاد کوران هوا می گردد،  و همین امر موجب خنک تر شدن هوای درون ساباط نسبت به بیرون آن می شود.  ولی در زمستان به دلیل محصور تر بودن فضای درون ساباط نسبت به بیرون،  هوای داخل گرمتر از محیط خارج آن است.  تابستان 87 انوش راوید از بسیاری ساباط های شهر های کویری و بیابانی ایران بازدید کرد،  و جهت باز سازی بخش هایی از آنها و جلب توریست خارجی با مردم محلی گفتگو نمود.

      یکی دیگر از مهم ترین کار کرد های ساباط،  ایجاد یکپارچگی و استحکام در خانه های مجاور آن است.  به گونه ای که این عنصر به ساختمان در تحمل نیرو های وارد بر آن کمک می کند.  در بسیاری از موارد دیده شده،  که با تخریب یک ساباط،  چند خانه مجاور آن نیز دچار رانش شده و حتی تخریب شده اند.  علاوه بر کار کرد های فیزیکی،  ساباط بهره دیگری هم دارد،  که به مراتب از نوع اول با اهمیت تر محسوب می شوند،  و آن کار برد فرهنگی و اجتماعی آن است.

      پیوستگی و یکپارچگی که ساباط در خانه های یک محله ایجاد می کرد،  موجب ایجاد همدلی در بین ساکنین آن محله می شد.  در گذشته ساباط محلی برای تجمع ساکنین محله به شمار می آمد،  و همین تجمعات سبب آگاهی افراد محله،  از احوالات هم و پی بردن به مشکلات یکدیگر،  و درنتیجه حل گرفتاری ها به کمک همدیگر می شد.  هنگامی که از زیر یک ساباط عبور می کنیم،  ایجاد سایه ای که ناگهان بوجود می آید،  سبب می شود ناخودآگاه سر خود را خم کنیم،  و این یعنی گذشتن از منیّت و از بین رفتن غرور!

      یکی دیگر از مسایل مهم ساباط،  دفاع در مقابل مهاجمان بوده است،  که باعث میشده دشمن نتواند سواره نظام وارد شود،  و مجبور بوده پیاده شود و در نتیجه از هر طرف آسیب پذیر می گردید،  توضیح نظامی در لشکر و جنگ در دوره های تاریخی.  در شهر سازی جدید ساباط جایگاهی ندارد،  و حجمی بی مصرف به نظر می رسد،  ولی در واقع ساباط  حجمی بیکار نیست،  بلکه دانش شهر سازی فراموش شده است.

   کلیک کنید:  F فیس بوک انوش راوید

   عکس یک گذرگاه ساباط در خرابه های شهر تاریخی بیاضه،  مشروح در بیابان های تاریخی ایران،  عکس شماره 667.

   کلیک کنید:  جشن های تاریخی ایران

   کلیک کنید:  تاریخ گنج جویی در ایران

   کلیک کنید:  تاریخ اقوام آریایی ایرانی

    توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   انوش راوید //  Anoush Raavid ///    

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

   جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،    http://ravid.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد