پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir
پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا

نوشته های انوش راوید از پژوهشکده و فرهنگسرای کلبه روستایی راویدسرا/ پیگیری مطالب در لینک >>> www.arq.ir

پرسش و پاسخ های مدنی و عمومی

   پرسش و پاسخ های عمومی

   پیش گفتار

      اگر به زندگی،  بود و نبود، آینده و سرنوشت،  علمی نگاه نشود،  و یا دیدگاه های،  مکتبی، نژاد پرستانه، فاشیستی، گسترش یابند،  گیتی و حیات بشر به خطر می افتد.  اگر  زیر بنای تاریخی انسان بر اساس واقعیت های تاریخی و تاریخ اجتماعی بنا نشود،  ولی بر عکس با داستان و شعر و نوشته ها و گفته های بی سند و جعلی باشد،  آینده ای که می خواهد،  ادامه روند و آهنگ گذشته باشد به گمراهی می رود.  اگر به جای داشتن تخصص و اندیشه و کردار و گفتار نیک حرفه ای،  هر کس بدون دانش و دانسته های لازم در جایگاه های اجتماعی و سیاسی و یا علمی قرار گیرد،  و اگر مردم همه فن حریف شوند،  پس بشر باید بازنشسته شود و از جهان برود.

      توجه:  عزیزان خواهش می کنم نظرات مربوط به وبلاگ ها را با ایمیل ارسال نکنید،  لطفاً در آخرین نظرات وبلاگ فصلی بوی‍ژه در اینجا بنویسید،  تا همگان مطالعه نمایند،  و من نیز بتوانم سریعتر پاسخ دهم.  خاطر نشان نمایم هیچ نظری حذف نمی گردد و بی پاسخ نمی ماند،  بعضی از نظرات نیازمند بررسی ها زیادی است،  و پاسخ آنها مدتی زمان می برد.  در ضمن بهتر است عزیزان پرسش ها و نظرات را در وبلاگ های خودشان هم بنویسند،  تا گسترش بیشتری حاصل شود.

      این روزها بسیار شنیده می شود که چرا فردوسی از سلسله هخامنشیان و شاهان آن سلسله چیزی نگفته و به این بهانه عده ای از مردم قاره کهن تلویحی به جان هم افتاده و یکی می گوید این بود و دیگری می گوید آن نبود.  ولی هیچ کس بفکر تحلیل و تعلیل نیست،  این قبیل کارها با چند جمله و کلمه نیست بلکه کار علمی می طلبد و زمان می برد.  همچنین سازمان های نوین لازم است،  بینش آینده بینی می طلبد،  مدیریتی می خواهد که از کارگاه فکر سازی بهره برده باشد.

   پرسش:  چرا وبلاگ شلوغ و درهم است؟

   پاسخ:  بارها نوشته ام هر کس در تخصص خودش کار و تحقیق کند،  وبلاگ انوش راوید در چندین وبلاگ می باشد،  و بیش از چهار سال است ادامه دارد،  و هزاران نظر نوشته شده است.  در جمع بندی نظرات افراد دیده ام،  که دانشجویان و علاقمندان به جغرافی ـ تاریخ تمام صفحات و لینک های داخلی وبلاگ را با دقت مطالعه و پیگیری می کنند و رضایت دارند،  در هر صورت از نظرات سازنده استقبال می کنم.

    پرسش:  از برخی افراد که خویشتن را مورخ و تاریخ شناس معرفی کرده اند،  جرات پرسیدن و دلیل و مدرک خواستن را نداریم.  آیا وبلاگ شما از این گروه است؟

   پاسخ:  در مدت چهار سال که وبلاگ من جریان دارد،  بیش از ده هزار نظر نوشته شده است،  حدود دو هزار از آنها را که پرسشی بودند،  در خود نظرات پاسخ داده ام.  حدود سیصد پرسش را در پست های متعدد پرسش و پاسخ،  که لینک آنها در میان مطالب وبلاگ می باشد،  مشروح توضیح و پاسخ داده ام.  بارها نوشته ام برای پر بار تر شدن وبلاگ و گرفتن نتیجه نهایی پیرو سخن وبلاگ همیشه آماده پرسش و پاسخ می باشم.

      عده اندکی از هم میهنان عزیز بدلایل غیر اندیشی و احساسی،  تفاوت بینش و پندار و دانایی با وبلاگ انوش راوید دارند،  که تفسیر آن در مطالب جنگ بزرگ جغرافی ـ تاریخ و همچنین در اردوی مجازی ملی مردمی ایران می باشد،  لینک این دو پست در میان وبلاگ می باشند.  البته این قبیل افراد برای بالا بردن توانایی قضاوت خود می توانند،  به مقاله قضاوت خود را تقویت کنید،  در پست پائیز وبلاگ کارگاه فکر سازی بروند.

     پرسش:  متن زیر 4 مهر در نظرات فصل پائیز وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران نوشته شده بود،  بدلیل اینکه قابل بررسی بود،  به این پست منتقل کردم.

   کپی عین نظر:

   نویسنده:  آشنا

   با سلام

   جدا متعجب می شم از نظرات! از طرفی عده ای تاریخ رو با هزاران مدرک و سند قبول نمی کنند چون بهشان تلقین شده! از طرفی اینجا بدون هیچ منبعی با ذکر تنها نام "کارشناسان" از ما می خواهید که حرف شما رو باور کنیم؟؟ شما به این جمله بسنده می کنید:
"
پاسخ این پرسش ها و تأیید کارشناسان خود منابع است،  ولی آن دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ که معلوم نیست، چه وقت و چه کسی برای چه مقصودی نوشته، و آیا اصالت دارد یا ندارد، منابع نمی باشد. "
یک بار شما می گید که بله مثلا  لولوک، هردوت، پیرنیا، ابوریحان بیرونی در فلان کتاب تاریخ دروغ گفتند! بعد به استناد اینکه کارشناسانی که فقط شما اونها رو میشناسید این حرف ها رو زدند! این شد حرف؟ این شد استناد؟ اونوقت این جمله "آیا شما می توانید دروغی را تفسیر کنید؟" ی شما زیر سوال نمیره؟
از شما که به عنوان مورخ یا حداقل علاقه مند به تاریخ با این همه انرژی دست به تاسیس وبلاگ زدید انتظار میره که از منابع بروز، تصاویر و فیلم های بروز از منابع و دانشگاه های معتبر استفاده کرده و نقل کنید تا بلکه این سخنان برای ما قابل درک تر شده و این نباشه که بگیم "دم خروس رو باور کنیم یا قسم حضرت عباس رو!!"
وقتی ده ها مورخ زبانزد دنیا از خونریزی ها و جنایات قومی مثل هخامنشیان یا مغول سخن می گن، شما تنها با رد هردوت خیال شکست دادن همه اونها به سرتون نزنه!
با تشکر
امیدوارم فرد انتقاد پذیری بوده و از این نظر من ناراحت نشده باشید.

   پاسخ:  شخصی که می خواهد موضوعی را کارشناسانه بررسی نماید،  از آن موضوع متعجب نمی شود،  از همین ابتدا معلوم می شود شما فرد عادی غیر تخصصی هستید.

      هزاران نفر را بی دلیل و منطق ساده انگاشته اید،  که به آنها تلقین شده است،  ولی آنها افراد با هوشی هستند،  همان گونه که نوشتم شما متفاوتید یا گونه ای افسردگی دارید.

      برای مفهوم کارشناس و جملات ذکر شده در گیومه نظر،  لازم است،  شما تخصصی در یکی از گرایشات علم جغرافی ـ تاریخ کار نمایید،  و همچنین وبلاگ انوش راوید را با دید گرایش مربوطه بخوانید و پیگیری نمایید.

      کتاب های ابوریحان بیرونی خارج از لیست دروغ نام هایی به نام کتاب تاریخ می باشد،  ابوریحان بیرونی یک دانشمند واقعی و تاریخی از ساختار تاریخی اجتماع، سازمان قبیله ای دینی ایران است.

      پیرنیا محقق نبوده بلکه مترجم کتاب هایی بوده،  که کارگزاران و چهره های استعمار مانند سایکس و غیره نوشته بودند،  منزل او محل رفت آمد آن قبیل افراد بود.

      اگر شما از خود هردوت سند آوردید و گفتید،  کدام سنگ نبشته یا در کدام موزه است،  بابت هر یک،  یک سکه از من جایزه بگیرید،  زیرا بطور کلی دروغ است.  به مرور همه افرادی که تاریخ از ایران نوشته اند،  در مقالاتی صلاحیت آنها را بررسی خواهم کرد.

      در میان مطالب آنچه را که از اسناد و مدرک لازم باشد،  استفاده نموده و عکس پیوست کرده ام،  و باز هم خواهم نمود.  مثلاً  در خط بالا از ابوریحان بیرونی و پیرنیا گفتم نمی توانم بنویسم،  در کدام کتابها نوشته شده که چه و کی بوده اند،  زمان و حوصله می برد.  یا در پائین از دوران شاه خدایی در میان رودان و چین نوشته ام،  که برای اشخاص با سواد در تاریخ است،  که کتابها و منابع لازم در کتابخانه آنها می باشد،  و نباید من آنها را تکرار کنم،  این وبلاگ برای مطالب جدید است.  همانگونه که در سخن وبلاگ نوشته و بارها تکرار کرده ام،  این وبلاگ برای اشخاصی است،  که حداقل کارشناس در یکی از گرایشات جغرافی ـ تاریخ باشند،  و اینها خود متوجه می شوند منابع در کجاست.  در این باره هم اگر کسی توجیه نمی شود،  نیازی ندارد وقت گرانبهای خود را هدر دهد و این وبلاگ را مطالعه نماید،  باید فوراً از وبلاگ خارج شود.  بزودی چهار سال اول وبلاگ تمام می شود،  و در صورت فرصت زندگی وبلاگ وارد دو سال دوم در کار پیشرفته می شود،  مطمئنا بسیاری متوجه مطالب و نوشته آن نخواهند شد،  پس این عده بهتر است،  از هم اکنون بی خیال وبلاگ انوش راوید باشند.

      شما با نوشتن مثل،  (دم خروس رو باور کنیم یا قسم حضرت عباس را)،  از نقد و نظر علمی تخطی نموده،  و مانند اولین کلمات نظرتان کاملاً عامیانه رفتار نموده،  به انضمام غرض ورزی که ممکن است بی دلیل می باشد.

      جنایات مغول مغولستانی کاملاً بی معنی و دروغ می باشد،  بلکه آنرا باید در جهت تحلیل های فرقه ای مغولی که نوعی فرقه یا درویش بودند دید و بررسی کرد،  بدین منظور تاریخ دروغ حمله مغول را بخوانید و پیگیری نمایید.  اگر می خواهید دید تاریخی داشته باشید،  با حوصله و نه از روی کینه و عداوت نسبت به مقالات من آنها را واضح بخوانید،  و سعی کنید نسبت به تاریخ اجتماعی ایران روشنگر واقعی باشید.

      جنایات دوران شاه خدایی امری عادی بود،  در هر ساختار تاریخی اجتماع نوعی جنایات وجود داشته،  در مصر و میان رودان دوران تمدن شاه خدایی جنایات فوق العاده بود.  در آن زمانها مردم از دمکراسی و دادگاه و این قبیل چیزی نمی دانستند،  ولی در زمان سلسله هخامنشیان بدلیل اینکه گذر تاریخ اجتماعی از شاه خدایی به سازمان قبیله ای بود،  جنایات کمتر از ماقبل خود انجام می شد،  همین موضوع گذر تاریخی در لوح کوروش منعکس است.  دوران شاه خدایی در چین تا قرن 20 ادامه داشت،  و جنایات مانند سه هزار سال پیش بین النهرین بود.  تا همین 60 یا 70 سال پیش اروپا،  هزاران انسان را در خیابان ها تیر باران می کردند،  و یا به اشکال مختلف می کشتند.

      آخرین جمله شما دلیل بر این است،  که وبلاگ مرا نخوانده و یا نفهمیده اید،  من تمام نظرات را دقیقاً بررسی می کنم،  چون می خواهم نتیجه ای در تاریخ اجتماعی ایران بگیرم.  با هیچ کس دشمنی و خصومت و نارحتی و مشکل ندارم،  حداقل خود را یک محقق تاریخ می دانم نه چیز دیگری.

      در ادامه تاریخ تمدن بشر،  داریم وارد تمدن کنترل انرژی می شویم،  بیایید هوشیار باشید،  و با دقت این گذر تمدنی را در نظر داشته باشید،  و گرنه قاره کهن ما از بین می رود.

   پرسش:  تقابل با دشمنان یا تشویش اذهان؟

   پاسخ:  امروزه یکی از مشکلات جوامع بشری پراکندگی و گستردگی علوم است،  که براحتی در اختیار همگان قرار گرفته است.  بسیاری از علوم که جنبه مادی و سود دهی سریع دارد،  به انحصار و در اختیار کمپانی های بزرگ سرمایه داری فرا ملی قرار گرفته است،  و با ساخت و تولید های کم دوام جیب مردم جهان را خالی می کنند.  علومی مانند تاریخ که سود آنی برای سرمایه داری ندارد توسط مردم در ملتهای مختلف تفسیر و تعریف و تمجید و تحریر می شود،  و عاملی شده است که هر کس چیزی بگوید،  مانند،  یکی در حق و صبر،  منکر تمدن و تاریخ ایران شود،  و دیگری در جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران،  آغاز تمدن جهان را از ایران می داند.  این اختلاف بزرگ نتیجه ای جز تشویش اذهان عمومی که توسط اینترنت و ماهواره بشدت گسترده شده است ندارد.  بنا بر این می بایست در مقابل این تهاجمات متضاد که در اولین گام مال و ثروت مردم به غارت می رود،  و در گام دوم دیدگاه ها را نسبت به تاریخ و جامعه خراب می کند،  باید ایستادگی کرد.

   پرسش:  آیا باید در مقابل این دو نوع تهاجم ایستادگی کرد و آیا مقابله با دشمنان ایران چنین است؟

   پاسخ:  پاسخ در پست بهار 89 وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران.

   پرسش:  آیا شما به علم باستانشناسی معتقدید؟!!! (فکر نکنم).

   پاسخ:  فکر کردن بدون تحلیل و تعلیل غیر واقعی است و چه بسا توهم باشد،  شما وقتی می توانید فکر کنید که تحقیق و بررسی نمایید،  چندین وبلاگ و چند صد صفحه در وبلاگ های من انوش راوید، و نیز چند هزار نظر و صد ها لینک وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران در وشبلاگ های فعال تاریخ و باستان شناسی گویای بسیاری در علم جغرافی ـ تاریخ می باشد،  جهت یافتن روش فکر کردن به دانایی قرن 21 مرجعه نمایید.
   پرسش:  وقتی علم باستان شناسی میاد میگه اسکندر و همچنین آثار یونانی در سرزمینهای مفتوحه به دست اسکندر، میگه اسکندر بوده ما باید چیکار کنیم. باید قبول کنیم. اگه مدرک وجود داشته باشه مجرم باید بپذیره.

   پاسخ:  در سرزمین هایی که می گویند اسکندر مقدونی رفته و فتح و حکومت کرده،  دروغ گو ها هیچ آثار واقعی تاریخی و باستان شناسی که دلالت بر وجود تاریخی اسکندر مقدونی باشد،  ارایه نمی کنند.  دروغ گویان استعماری مجسمه نیم تنه ای را که روی آن هیچ نوشته ای نمی باشد اسکندر نامیده و یا تصویر صحنه ای از جنگی که در مقبره ای زیر زمینی مانند مقبره های سلسله های 26 تا 30 مصر می باشد و در رومانی کشف شده است،  احمقانه نبردی از اسکندر مقدونی با داریوش هخامنشی نامیده اند.  کار گزاران و چهره های استعمار بر اساس خواسته استعمار و کلیسا و کنیسا که می خواستند همه تمدن و پیروزی را در طول تاریخ از خود بدانند،  برای آثار منتسب به اسکندر مقدونی داستان ها نوشته و تفسیر های بی پایه و مدرک کرده اند،  تا باعث اغفال مردم ساده شوند،  که بتوانند مقاصد شوم استعماری خود را پیش ببرند.

  

  

   تصویر های و مجسمه هایی،  که به اشتباه یا دروغ عمدی می گویند اسکندر مقدونی است،  در آنها هیچ مدرک و سندی وجود ندارد،  که چه و کی هستند،  عکس های شماره 1402 و 1401 .
   پرسش:  تاریخ ما هیچ... تاریخ مصر و سلسله پادشاهان اون و فتح اون به دست اسکندر چی؟ این خلا چند ساله اسکندر و سلوکیان پس چیه؟ کی به جای اون تو مصر حکم میرونده؟   یا هند؟... یا تو یونان که کل مورخها هم مال اونجا هستن. خلا اسکندر چگونه پر میشه؟ نباید به قضیه یکطرفه نگریست. ؟

   پاسخ:  آثار تاریخی بسیاری از آیین های تاریخی ایرانی،  مهر و میترائیسم در یونان و ایتالی و مصر باقی مانده است،  که دلیل برتری تمدن ایران می باشد،  برای پر کردن و یافتن واقعیت در این خلاء،  که باعث اصلی آن دروغ های تاریخ است،  وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران مقدمه ای است،  برای رفتن به مسیر یافتن تاریخ واقعی ایران،  و پر کردن زمان های تاریخی دروغ های دشمنان قاره کهن.  لازم به یاد آوری است،  در هند هم تاریخ نویسان نوین در راه زدودن دروغها از تاریخ کشور شان مشغول هستند،  همچنین در بقیه کشورها،  برای اطلاعات بیشتر می توانند به اینترنت،  و به پست بهار 89 وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران مراجعه نمایید.
   پرسش:  در هیچ جای تاریخ ننوشته که در دنیای باستان اشکانی ها به مصر دست یافتند،  پس شهر اسکندریه که شما میگید به دست اسکندر اشکانی بنا شده چی؟  

   پاسخ:  ناپلئون بناپارت فرانسوی که در عشق استعمار دوره میانه بسر می برد مصر را اشغال کرد،  و بخاطر برتری تمدنی بورژوزی فرانسه به تمدن قبیله ای مصر،  و نیز داشتن اسلحه های آتشین در ارتش فرانسه،  و بستن مردم مصر به توپ و کشتار مردم،  مصر را اشغال کردد،  توجه نمایید با گاز اشک آور و باتوم به جان مردم نیافتادند با توپ کشتار کردند.   البته برتری تمدنی دلیل بر برتری فرهنگی نبوده و نیست.  آبادی های حوالی صبا از ممفیس مصر سفلا دریچه ای برای ورود نیرو های استعماری فرانسه به مصر و خاور میانه و شمال آفریقا بود.  بندر گاه شهر کوچک خمیس لنگر گاهی برای فرانسویان بود،  این بندر در کنار شهر تاریخی قرار داشت که بدلیل داشتن معابد میترایی و مهری آنرا اسکندریه می نامیدند،  فرانسویان با تحریف های تاریخی اسکندریه را بنا شده بدست اسکندر مقدونی گفتند،  تا تلقینی در تاریخ درست نمایند که این سرزمین ها در طول تاریخ در دست اروپاییان قرار داشته و متمدن شده است.   در این شهر هیچ سنگ نوشته و آثار تاریخی در هیچ کجا خبری از ورود اسکندر مقدونی و ساخته شدن این شهر بدست او نیست،  ولی مقدار زیادی آثار تاریخی ایرانی و آیین های ایرانی در آنجا می باشد.  یکی از ترفند های تاریخ نویسان استعماری بر چسب زدن پادشاهی های محلی به جانشینی اسکندر و چنگیز است،  در مصر پادشاهی پطالسه را که در واقع بر شده ورود میترائیسم به مصر بود، به عنوان جانشین یونانی گفته اند.
   پرسش:  چرا باید مورخان روم و یونان چهره ی پلید از اسکندر به نمایش بگذارند.  مثل کشتن رفیق و مورخش که در برابر دعوی خدایی او اعتراض کرد.  یا کشتن چندین هزار نفر درشوش (یا بابل فکر میکنم).؟  من نمیتونم بدون هیچ سند و مدرک به جا مونده از دنیای باستان بگم اسکندر ایرانی بوده و به اسکندری هم که شما میگید فقط در چندجا و در کتاب های ایرانی که از قبل ساسانیان اطلاعات مخلوط و درهم ورهم و قاطی با افسانه و ... تحویل مردم دادند تکیه کنم.

   پاسخ:  برای شیرین کردن افسانه ها یشان مانند فیلم های سینمایی،  چند داستان هم در آن می نویسند تا به خورد ساده دلان دهند،  دروغ نویسان تاریخی،  ملیون ها کیلومتر مربع و ده ها ملیون انسان و و قرن ها را با چند داستان دروغی غیر واقعی بدون مدرک سر هم کرده اند.  کسی که می خواهد از تاریخ به درستی بداند باید ذهنیت دروغ های گذشته را دور ریخته و به سوی واقعیت ها برود،  در غیر اینصورت وقت خود را بابت مطالعه وبلاگ های انوش راوید هدر ندهد.  آخرین اخبار از اکتشافات باستانی بازمانده آثار انبوه سربازان و پادگان های ایرانی را در نزدیکی اسکندریه نشان می دهد.

   دلیلی ندارد هر شخص همه چیز را بدانید،  در قرن 21 هر کسی فقط در تخصص خودش باید بداند،  و این دانستن حافظه محوری نیست،  همانطور که قبلاً گفتم به دانایی قرن 21 مراجعه نمایید.  شما اگر در یکی از گرایشات علم جغرافی ــ تاریخ هستند و نمی خواهند چشم و گوش بسته دروغ های افسانه ای را بپذیرند،  با مطالعه و پبگیری وبلاگ های انوش راوید به نتایج خوبی خواهید رسید.

    پرسش:  چرا در دروغ حمله اعراب نامی از عمر و عثمان و دیگران سران عرب برده نشده است،  اگر دروغ است پس اینها چه هستند؟

   پاسخ:  در تاریخ دروغ های بسیاری نهفته است،  که بررسی همه آنها مجال و تحقیق می خواهد.   چون این موضوع مسئله ای اسلامی و دارای حساسیت ویژه است،  ظرافت خاصی لازم دارد.  اگر تخصص کار بردی شما یکی از گرایشات علم جغرافی ـ تاریخ است،  خود مستقلاً و بنا به دلایل محکم واقعی تحقیق نمایید و برای پویایی منتشر نمایید،  و اگر جهت اطلاع عمومی و یا بازگشت معنوی می خواهید از این تاریخ بدانید،  باید حوصله نمایید.  چند هزار سال تاریخ را در مدت چند صد سال دروغ به خورد ملتها داده اند،  بر طرف نمودن و زدودن دروغ ها و رفتن به روشنایی و واقعیت زمان لازم دارد.  بزودی مشروح را در وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران می نویسم.
   پرسش:  نظرتون راجع به ((رپ فارس)) و خواننده های (اجتماعی) اون چیه؟

   پاسخ:  البته شاید این پرسش به موضوعات تاریخی مربوط نباشد،  اما زیر مجموعه تاریخ اجتماعی است.  جامعه شکوفا و پویا اشکال مختلفی در خود دارد،  وظیفه روشنفکران است که در تخصص خود حرکات و تحولات اجتماعی را به تحلیل بگیرند،  و در باره آنها تحقیق نمایند و به نشر برسانند.  با پیشرفت های ارتباطی امروزی،  مردم دیدگاه های مختلف و سریع نسبت به موضوعات پیدا می کنند،  نباید از تحولات نگران شد و یا ترسید،  بلکه آنها را باید به گردونه فرهنگ یاد گیری سپرد و با دید دمکرات به آنها نگاه کرد.
   پرسش:  چرا برای پاسخ ما را به نوشته های دیگر می فرستید،  و یا می گویید به فلان روستا برو و ببین؟

   پاسخ:  با خواندن 5 یا ده کتاب تاریخی،  که تقریباً از روی هم نوشته شده اند،  کسی تاریخ دان نمی شود،  می بایست مطالعات فراوان و بازدید های بسیار داشته،  و موی را در انبوهی از تحقیق و کاوش سفید کرد تا بتواند حرفی برای گفتن داشت.  از نظر و یا نوشته افراد مشخص می شود،  که او چند نمره 20 گرفته و از والدین خود تشویق شده،  و احساس کرده که دانشمندی بزرگ و موفق است.  این چند سال پول نفت هم بساط تشویق،  و احساس پیروزی زیادی را بوجود آورده،  و کار و تلاش رفته و مدرک تحصیلی آمده.

   پرسش متفرقه ــ هم وطن به پا خیز هویتت در خطر است را تعریف کنید.

   پاسخ:  جوانان این دوره می بایست استراتژی مشخص یا در واقع پلان های علمی داشته باشند،  که با اصول خاص تخصص خودشان مرتبط باشد.  تاکتیک های دقیق و برنامه و نقشه هایی بریزند،  که از تکنو لوژی های مدرن بهره گرفته باشد.  و نیز نقاط سوق الجیشی و مناطق نفوذ و قله ها و پستی ها را به خوبی بشناسند،  سازمان های قرن 21 را در نظر داشته باشند.  عدم آگاهی در موضوعات فوق به از بین رفتن انرژی و توانایی های ملی جوانان عزیز در تخصص هایشان است.  البته هیچ کدام از ترفند های مفید را،  در آموزشگاه ها به فرزندان نگفته اند،  این وظیفه خود آنها می باشد،  که تحقیق کنند و راه های نو را بیابند،  وبلاگ انوش راوید می تواند کمک بزرگی در راه رسیدن به اهداف آینده نوین باشد.

   پرسش و نظر:  هموطن عزیز و گرامی آقای انوش راوید،  با یک نگاه کلی به عناوین و مطالبی که برگزیده اید،  متوجه شدم که خیلی روی تاریخ ایران دقیق شده اید، به گونه ای که وارد لایه های زیرین آن شده،  و قطعا فردی هستید که می توانید در پالایش تاریخ ایران کمک فراوانی بکنید،  تا شاید در خیزش دوباره این مردم زخم خورده نقشی داشته باشید.  و قطعا برای درک تاریخ راهی جز اتکا به منطق، دانش روز، مستندات و مهم تر از بحث و مجادله برای دستیابی به حقیقت راهی دگر وجود ندارد.  من فقط با نگاه اجمالی به نوشته هایتان و برای اینکه باب بحث و آشنایی باز شود مطالبی چند به اختصار ارائه می کنم، (پرسش های بعدی).

   پاسخ:  از آغاز قرن 21 با دگر گونی تاریخ اجتماعی رو برو هستیم،  بخش از آن را در قاره کهن در پست زمستان 88 وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران نوشته ام،  که مطلبی ادامه دار است.  یکبار دیگر از عزیزان خواهش می کنم هر شخصی در تخصص و حرفه خودش کار و تحقیق کند،  و بداند در آن جایگاه هر چه حرفه ای تر شود برای ایران مهم تر است.  فقط افرادی که تخصص آنها یکی از گرایشات زیر مجموعه علم جغرافی ـ تاریخ است،  وبلاگ های انوش راوید را بخوانند،  در غیر اینصورت لابلای پست ها و صفحات وبلاگ سرگردان شده و وقت گرانبها را تلف می کنند.  خیزش مردم فقط با درک دانایی قرن 21 امکان پذیر است،  در نیمه قرن 20 دو نفر که شاید چندان هم از تأثیر کار خود نمی دانستند،  جهان را اصولی تغییر دادند،  و نقش های مهمتر از آنچه که تا کنون گفته شده است در تاریخ داشتند.  یکی گاندی رهبر هندوستان و دیگری مصدق در ایران.  آن دو امپریالیسم نیمه اول قرن 20 را به امپریالیسم نیمه دوم قرن 20 پرتاب کردند،  و برای انگلستان سردمدار مرز سازی جهانی و بقیه امپریالیسم ها،  راهی جز وارد شدن به دنیای سرمایه داری فرا ملی نگذاشتند،  برای دانستن بیشتر به استعمار و امپریالیزم مراجعه شود.  این را بدین جهت گفتم که نقشها بسی در ابهامات فضا و فضا سازی است،  که می توان با بررسی های علمی به تحلیل گرفته شوند.

   پرسش:  به عنوان مثال شما "جنگ قادسیه" را منکر شدید و دلیل تان این است که آمار و ارقامی که در مستندات تاریخی ارائه گردیده هیچ تناسبی باهم ندارد. صد و بیست هزار نفر جنگجوی ایرانی در مقابل چند هزار مبارز عرب با شمشیرهای زنگ زده که در نهایت پیروزی با اعراب بود!!!  اما اگر به جای انکار قادسیه اعداد و ارقام فله ای را تصحیح می کردید خیلی بهتر بود. چون:

     اگر جنگ قادسیه دروغ است پس تیسفون چگونه فتح شد و چرا و چگونه سلسله ساسانی منقرض شد. اگر جنگ قادسیه دروغ است پس چگونه ایرانیهای زرتشتی مسلمان شدند.  شاید نظر شما این است که اسلام را در طبقی از زرین گذاشتند و با ناز و نوازش به ایرانیان تقدیم کردند.  اگر جنگ قادسیه دروغ است پس داستان کتاب سوزی معروف صعد بن وقاص و کتابخانه اسکندریه هم که به فرمان عمر بود دروغ است.

    فکرنکنم شما دیگر این منطق بیابان گردان عرب را انکار بکنید  که بر هر سرزمینی راه می یافتند یک منطق بیشتر نداشتند: یا مسلمان شوید یا جزیه دهید ویا اینکه بین ما وشما شمشیر حکم خواهد کرد.  شما اگر تاریخ خوارزم را بخوانید می بنید ابوریحان بیرونی چقدراز حاکمان عربی محلی گله و شکایت میکند می کند که تاریخ نیاکان مان را ار بین میبرند.

   پاسخ:  فکر کردن و نکردن،  بدون تحقیق و تحلیل توهم است.  اعراب بیابانگرد در دوران قبایل بدوی بسر می بردند،  و آن نوع تمدن،  فرهنگ خاص خودش را دارد،  به ساختار های تاریخی اجتماع مراجعه شود.  در این باره چندین بار در وبلاگ توضیح داده ام،  همچنین می توانید به خاطرات لورنس عربستان یا کار گزاران و چهره های استعمار مراجعه نمایید.  اعداد اغراق آمیز دروغی در تمام کتاب های تاریخ فوق العاده متفاوت هستند،  قبلاً بسیاری آمده اند آنها را تعلیل کنند،  بنا بر این کار بی فایده ای است،  اصل مطلب دروغی هدف مهم می باشد.  این گفته ها،  داستان های رجز خوانی قبیله ای است،  که البته قبایل دائم به یک دیگر می گفتند،  که شمشیر بین ما حاکم است،  اما آیا آنها غیر از قبایل بدوی چیز دیگری بودند،  خود شما نوشته اید قبایل بیابان گرد،  قبایل بیابانگرد فقط بیابانگرد هستند،  هیچ استراتژی و تاکتیک ندارند،  و هیچ ترفندی نمی دانند و در سادگی مطلق بسر می برند،  و به راحتی و برای ساده ترین موضوع با یکدیگر درگیر می شوند،  و زندگی را کاملاً دایره ای می دانند.  آیا تعریفی از بیابان گرد دارید؟

    دروغ جنگ قادسیه را در صفحه خودش ادامه می دهم،  اما چون بعضی از بخش های تاریخ و تاریخ اجتماعی به ادیان مربوط است،  بنا بر این می بایست با احتیاط و ظرافت خاص و مطالعات متفاوت پیگیری شود.  در انقراض حکومت ساسانیان در صفحه شاهنشاهی ساسانیان بررسی می شود،  خواهشاً کمی حوصله و یا هم راهی کنید،  کار ها و تحقیقات زیادی مانده است.  فقط خاطر نشان کنم تاریخ را بدون تاریخ اجتماعی نخوانید،  و در ضمن جغرافیا به تمام معنی آنرا در نظر داشته باشد.

      تغییرات دینی و فرهنگی مردم شرایط زمانی مربوط را می طلبد،  و به این معنا نیست که کسی بیاید و با قدرت مردم را از دین شان باز گرداند،  به بخش دین ها و آیین های تاریخ ایران مراجعه نمایید.

      برای تمام این کتاب سوزی ها و داستانها،  در تاریخ زیاد از روی یک منبع دروغ گفته شده است،  هیچ سند واقعی تاریخی در دست نمی باشد،  در این باره در چند جای وبلاگ ها توضیح داده ام.  افرادی هستند که به این دروغ پا فشاری می کنند،  آنها ندانسته می گویند که ایرانی ها از هر کتاب یک یا چند نسخه انگشت شمار داشتند،  این عده قلیل ندانسته می گویند،  که ایرانی ها بقدری ضعیف بودند،  که از تمدن و فرهنگ پایین تر به چنین روزی افتادند.  در تاریخ اجتماعی غیر ممکن است،  که تمدن پایین دست قبیله ای به سازمان قبیله ای و یا دوره نمونه سازی شده شاه خدایی شاهنشاهی ساسانیان پیروز شود.

      هم اینک شما بله خود شما،  در این قرن و دوره انفجار اطلاعات و تکنولوژی نمی دانید،  واقعاً نمی دانید در گوشه های قاره کهن،  خاک طبیعی و تاریخی وطن اصلی ما چه می گذرد،  در یمن چه خبر است،  در ازبکستان چه می گذرد، در چچن و اینگوش چطور،  و غیره و غیره.  حتی از اتفاقات در داخل خاک کشور ایران که مقیم آن هم هستید به درستی چیزی نمی دانید،  حال چه رسد به ابوریحان بیرونی پر ارزش و فردوسی عزیز،  که صدها و هزاران کیلومتر دور تر و صدها سال فاصله زمانی با وقایع داشتند،  و در دورانی بسر می بردند،  که تمدن قاره کهن در شکل سازمان قبیله ای بود.  آنها بعضی اطلاعات شان را از حکیم باشی های معروف روم و یونان می گرفتند،  دوره گردانی که از آینه و تیله و سحر و جادو آورده و می فروختند،  و در تقلب و جعل استاد بودند.  در کتاب های آن عزیزان بیشمار ایرانی و نیز در کتابهای تاریخ طبابت و تجارت روم و یونان به این موضوع اشاره شده است،  به تاریخ ری مراجعه شود.  این حکیم باشی های رومی و یونانی از دروغ های تاریخی می گفتند،  البته از روی دشمنی ابراز نمی کردند،  بلکه از آنچه که می دانستند و شنیده بودند می گفتند.  دروغ هایی که در فلسطین و اسرائیل ساخته شده،  و در روم پرداخته و شاخ و برگ زده و انتشار داده بودند،  حکومت روم دشمنی تاریخی هزار ساله با ایرانی و مردم قاره کهن داشت.  بنا بر این در تولید و ایجاد اختلاف قومی و ملی در قاره کهن دروغ ها و اراجیف را بزرگ و مهم می کرد،  و هر رجز خوانی میدانی را واقعی جلوه می داد،  در دروغ اسکندر مقدونی و دروغ چنگیز مغول نوشته ام و از تکرار خود داری می کنم.  گاهی هم عزیزان دانشمند قدیم قاره کهن نوشته های تاریخی خودشان را از کتاب هایی می گرفتند،  که خود و منابع آنها مشکوک بوده،  در دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ نوشته ام و ادامه خواهم داد.

      از پایان حکومت های شاه خدایی و در دوره سازمان قبیله ای،  آزادی و تنوع و اندیشه متبلور شد و با ورود و ساخت کاغذ به فراوانی از قرن 8 میلادی،  ایران بدلیل مرکزیت قاره کهن و وجود دو جاده معروف فرهنگی،  یعنی جاده ابریشم و جاده ادویه بهترین جایگاه و جولان گاه ایده و فلسفه و علم و منطق شد،  که تا پیدایش استعمار ادامه داشت.   در این زمان اروپا در دوره سیاه فئودالی و با خواسته های فئودالی بسر می برد.   چون سازمان قبیله ای نیازی به طبقه بندی و کلاسه اسناد و علم نداشت،  بنا بر این شکلی از آکادمی در ایران پدید نیامد،  و هر دانش با دانشمندی شروع و با شاگردانش خاتمه می یافت.  ولی اروپا که تمدنی جلوتر بود،  به مجرد وارد شدن به بورژوازی سرمایه داری،  طبقه بندی، باز سازی، انبار و جمع بندی، خرید و فروش علم باعث شد،  بسیاری از همان علوم قاره کهن در آکادمی های اروپایی به نام آنها رقم بخورد.  به ساختار های تاریخی اجتماع مراجعه شود.

   پرسش:  اینکه ما بدینگونه بخواهیم تاریخ را بررسی کنیم دچار یک نوع هرج ومرج گویی می شویم که دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود و نمیتوان گفت چه چیزی به طور مطلق درست است یا نه.

   پاسخ:  تاریخ یک علم،  مانند تمام علوم و از زیر مجموع ها و گرایشات علم جغرافی ـ تاریخ می باشد،  این علم یکی از اساسی ترین پایه های دانش بشری است.  بنابر این می بایست هم چون تمام علوم به تاریخ و تاریخ اجتماعی نگاه و بررسی کرد،  در صورت عدم شناخت تاریخ به عنوان علم پایه،  این علم تبدیل به داستان و افسانه و ادبیات می شود.  هر زمان که به ادبیات تبدیل شود،  موضوعات احساسی را شامل شده،  و نقطه نفوذ دشمنان را پیش می آورد.  مطالعه و تحقیق در تاریخ نباید شامل سانسور و قیچی شود،  باید فرهنگستان تاریخ برابر سازمان های نوین قرن 21 توسط اشخاص فرهیخته این علم تشکیل شود،  و بخش های مختلف تاریخ توسط آنها نگارش و تأیید موقت شود،  در این باره چند جای وبلاگ توضیح داده ام.

   پرسش:  اگر به منطق شما استناد کنیم آنوقت جنگ 72 نفر در مقابل چندین هزار عرب در صحرای کربلا هم واقعیت ندارد ..... حمله افغان به اصفهان و کشتار و تجاوز به زنان دروغ است.

   پاسخ:  همانگونه که گفتم مباحث تاریخ دینی فعلاً در این وبلاگ انجام نمی شود.  به شما در باره افغان های اصفهان دروغ گفته اند،  و هر آنچه که تا کنون خوانده اید،  همان بخش ادبیات دشمنان است،  که برای ایجاد دشمنی بین ملتها نوشته اند.  افغان های مقیم پایتخت گروهی از مردم بسیار مسلمان و دین دار سمرقند،  و کاملاً ایرانی بودند،  نه خارجی.  نام افغان که از اوگان هخامنشی است،  از نیمه دوم قرن 19 به مردم پشتو زبان جمهوری فعلی افغانستان گذاشتند،  و از ابتدای قرن 20 به تمام مردم افغانستان گفتند افغان.  این قبیل نام گذاری ها و مرز بندی ها از دسیسه ها استعمار انگلستان بوده و کارشان ادامه دارد،  به نقشه های شوم سرنوشت سازی مراجعه شود.  در هر پایتختی گروه های مختلف مردم یک کشور زندگی می کنند،  منجمه مردم پشتو زبان سمرقند در اصفهان بسر می بردند،  در آن زمان اصفهان در گیر دو برنامه دینی بود،  یکی شیعیان و دیگر سنی ها،  این دو گروه مرتب با یکدیگر بحث و مجادله داشتند،  که گاهی به زد و خورد خونین منجر می شد،  امری طبیعی بوده که در همه جا مانند آن دیده می شده.  این زمان تحول اجتماعی در ایران،  برابر شد با شکل گیری و ورود استعمار به ایران،  که آنها اعمال نفوذ در این امور داشتند.  به بخش تاریخ صفویه مراجعه شود.

   پرسش:  اگر شما بجای دروغ خواندن چنین وقایعی صحبت از بازسازی تاریخ می کردید خیلی معقول تر به نظر می رسید.

   پاسخ:  باز سازی و یا باز نویس تاریخ بخشی از برنامه های من است،  اما تاریخ علم کمی نیست،  به وسعت میلیون ها کیلومتر مربع،  میلیاردها انسان، هزاران سال است.  وظیفه همه عزیزان این علم است که دست بکار باشند و نسبت به باز نویسی تاریخ اقدام کنند،  به تاریخ نیک مراجعه شود.

   پرسش:  اگر داستان اسکندر دروغ است پس سلسله هخامنشی چگونه منقرض شد و داریوش سوم را چه کسی کشت.

   پاسخ:  به بخش تاریخ سلسله هخامنشیان و حکومت اشکانیان مراجعه شود.

   پرسش:  اگر داستان اسکندر دروغ است پس شهر اسکندریه در مصر توسط چه کسی بنا گردید.

   پاسخ:  به پاسخ به شبهات دروغ حمله اسکندر مقدونی مراجعه شود،  دانلود کامل در اینجا،  یاد آوری نمایم بحث علم تاریخ و پرسش و پاسخ ها مانند هلوی پوست کنده و یا آمپول علم نیست،  می بایست حوصله داشت،  آنچه که در وبلاگ های انوش راوید می خوانید مقدمه ای نوین برای علم تاریخ است.

   پرسش:  اگر داستان اسکندر دروغ است پس اون اجنبی هایی که پس از هخامنشیان و قبل از اشکانیان بر ایران حکومت می کردند کی بودند.

   پاسخ:  به بخش حکومت اشکانیان مراجعه شود.

   پرسش:  اگر داستان اسکندر دروغ است پس چرا فردوسی از آن سخن میگوید.

   پاسخ:  به پست پرسش و پاسخ یک مراجعه شود،  فردوسی از اسکندر مقدونی یا الکساندر بن فیلیپ نامی نبرده است.

   پرسش:  اگر داستان اسکندر دروغ است پس داستان مبارزه قهرمان ایرانی آریو برزن و خواهرش یوتاب در نبرد با سپاه اسکندر هم دروغ و ساخته دشمنان است.

   پاسخ:  به بخش شبهات تاریخ و پرسش و پاسخ های قبلی و نیز بخش سلسه هخامنشیان مراجعه شود.

   پرسش:  اصلا نام اسکندر آیا نامی ایرانی است شما بر چه اساس و مستنداتی از ترکیب" اسکندر اشکانی" استفاده میکنید.

   پاسخ:  به بخش شبهات تاریخ و پرسش و پاسخ های قبلی مراجعه نمایید،  این گفته بسیاری از محققان تاریخ می باشد،  که نام تعدادی از آن عزیزان را در بخش دروغ اسکندر مقدونی نام برده ام.

   پرسش و نظر:  البته من روی هیچک از گفته های فوق تعصبی ندارم و هر لحظه آماده ام اگر فکر جدیدی برای بازشناسی تاریخ باشد از آن استفاده کنم.  لازم به ذکر است این روزها آدم با چشم خود می بینه که در جهان آدم می کشند و اونا گردن انگلیس می اندازند.  خوب فکر کنم باید بگوییم این چشم های ما هم انگلیسی است.  واقعا فکر کن بیایم به اعماق تاریخ نقب بزنیم و حقیقت امور را بدانی چه بوده هزار بار کار سخت تر خواهد شد.

   پاسخ:  همانطور که گفتم در مسیر تخصص خود گام بردارید،  البته سر منشأ آغاز  مرز بندی های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی از زمان استعمار بوده است،  که هم اکنون امپریالیزم نو ادامه همان راه می باشد،  بدین ترتیب مسئولیت جنایات تمام این دوره ها مربوط به استعمار و امپریالیسم است.  اما از بدو تاریخ،  آدمها به کشتن یکدیگر مبادرت می ورزید،  باید این کشتار ها را در تحلیل های تاریخ اجتماعی طبقه بندی نمود.

   پرسش:  آیا شما تاکنون به آموزش و پرورش نوشته اید،  که دروغ های تاریخی را از کتاب های درسی حذف نماید؟

   پاسخ:  بله،  بارها نوشته ام،  آنها یا پاسخ ندادند،  یا سربالا دادند،  نمونه آن در پاسخ به نامه من است،  عکس آنرا بشماره 4048 مشاهده می کنید.  سر تا پای آن نامه شلختگی و عدم سواد است،  از ابتدا نه شماره دارد،  نه خط درست و حسابی،  نه امضای واقعی،  با اشتباه های نوشتاری فارسی،  در واقع نشانده این است،  کسانی که در آن جایگاه قرار گرفته بودند،  شایستگی نوشتن کتاب های درسی را نداشتند،  چه برسد تألیف تاریخ درسی.

   عکس نامه گروه تاریخ وزارت آموزش و پرورش،  عکس شماره 4048 .

   پرسش:  تفاوت یک فرد در زندگی قبیله ای،  با یک فرد در تمدن بورژوازی یا امروزی چیست؟

   پاسخ:  یک فرد قبیله ای،  دیدگاه و اندیشه محدود در فلسفه قبیله خود را دارد،  و بنا به تاریخ و فرهنگ یاد گیری نمی تواند خیلی سریع و زود،  و یا فقط طی چند سال از آن فکر و زندگی عبور کند،  ولی یک فرد در تمدن امروز دیدگاه های نوین دارد،  و می تواند سریع تغییرات ناپیوسته را درک کند.

      برای درک بهتر این موضوع می توانید یک آزمایش ترتیب دهید،  به روستایی دور دست بروید،  و از افراد بالای 50 سال که مدرسه نرفته و سواد ندارند،  بخواهید شطرنج یا ورق بازی یاد بگیرند،  از این هم ساده تر یک بازی مار و نردبان ببرید،  و سعی کنید به آنها یاد دهید،  متوجه می شوید که یاد نمی گیرند.  یا از آنها درباره اندیشه و فکر دینی آنها بپرسید،  و سعی نمایید آن اندیشه را با کمک خود آنها به تحلیل بگیرید،  خواهید دید که غیر ممکن است.  البته در ایران کنونی کمتر این نوع افراد یافت می شوند،  ولی هنوز هم هستند،  بطور مثال یک نمونه واقعی بگویم،  من یک دوست دبیر و استاد  دارم،  که حدود 50 سال دارد،  و بزودی دکترای تاریخ می گیرد،  ولی او هیچ چیز از کامپیوتر نمی داند و نمی تواند یاد بگیرد،  حتی با شوخی به او می گویم چه دانشگاه خرابی است،  که به مانند شما مدرک تحصیلی می دهند.  ولی فرزند 12 ساله این شخص بخوبی کامپیوتر می داند،  او هنوز با اندیشه سابق بویژه قرن 20 بسر می برد،  دکترای خود را هم دارد با آن اندیشه می گیرد،  ولی نتوانسته خود را وارد دنیای جدید نماید،  حتی در گپ های تحلیل نمی تواند،  تغییرات ناپیوسته را درک نماید.  او فردی باسواد از قرن گذشته است،  چه برسد به انسان قرن های تاریخی،  که هیچ چیز از فلسفه آموزشی نمی دانستند.

      دوره های مختلف تاریخی و تاریخ اجتماعی،  و نیز زمانی لازم است،  تا انسان هر دوره ساختار های تاریخی اجتماع به دوره جلوتر برود،  در گذشته های خیلی دور این زمان ده ها هزار سال طول می کشید،  و به مرور کاهش یافته،  و امروزه به یکی چند دهه رسیده است،  در تاریخ یادگیری توضیح نوشته ام.  نمونه روشن دیگری بگویم،  در وبلاگ انوش راوید،  از ابتدا تاکنون حدود ده هزار نظر نوشته شده،  بسیاری از آنها را افراد علاقمند به تاریخ نوشته اند.  ولی هیچ یک از آنها دارای تخصص شناخته شده در زمینه وبلاگ نمی باشئد،  گویا هنوز از قرن گذشته و دروغ های حافظه محوری آموزشی عبوری صورت نگرفته است.  مرحله گذر تاریخی ایران در جریان است،  این مرحله زمان لازم دارد،  زمان آن را می توان از همین نظراتی که گفتم متوجه شد،  فقط کمی حوصله و دقت،  تخصص و تحقیق، می خواهد.

      در اینجا بگویم،  آن عده که نوشته اند مغول و عرب بیابانی،  که در قبایل بدوی بسر می بردند،  به ایران حمله کردند و ایران را گرفتن،  احمق یا بی سواد، دشمن یا مغرض، بودند.  زیرا با دانش و تحلیل های انسان شناسی،  و یا نوشته های وبلاگ انوش راوید،  جور در نمی آید و هماهنگ نیست.  مردمی که در دوران قبیله ای و بصورت پراکنده،  و در بیابان های دور دست زندگی دایره ای خودشان را داشتند،  هرگز نمی توانستند به یکباره متمدن شده،  حکومت داری و نظام جمع یاد بگیرند،  سلاح های مختلف بسازند،  استرات‍ژی و تاکتیک بفهمند،  و غیره.  البته توجه کنید،  به یکباره قرن 20 را می گویم،  یعنی فقط طی چند دهه،  گذر تاریخی آنها صورت پذیرد.

    تذکر انوش:  اشخاص دانشور علم جغرافی ـ تاریخ،  نباید به موضوعات سطحی نگاه کنند،  باید تمام مسائل را همه جانبه و با مدارک واقعی بررسی کنند،  و اساس جامعه شناسی تاریخی  و روان شناسی تاریخی را در نظر داشته باشند.  در ضمن یاد آوری نمایم تمام مطالب وبلاگ و لینک های مقالاتم به یکدیگر مربوط می باشد،  و زمان و فصل برای آنها مطرح نمی باشد،  و همگی در چهار چوب جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران می باشد.

   عکس تاریخی اولین گروه نوازندگان رسمی ایران در اروپا،  حدود 1300 خورشیدی،  عکس شماره 815 .

   کلیک کنید:  طبیعت و تاریخ

   کلیک کنید:  تاریخ پدافند ملی ایران

   کلیک کنید:  داستان های تاریخی ایرانی

   کلیک کنید:  کارگاه فکر سازی انوش راوید

   کلیک کنید:  سازمان آینده بینی انوش راوید

   کلیک کنید:  تاریخ مزدوران بیگانه در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   انوش راوید //  Anoush Raavid ///   

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

   جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،    http://ravid.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد